کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شب هجران خیالت شمع محنت خانه من شد
    دلم را صد چراغ از پرتو آن شمع روشن شد
    نزاعی در میان جان و تن انداخت پیکانت
    که تن آزرده از جان گشت و جان رنجیده از تن شد
    بلای وامق و فرهاد و مجنون جمع شد در من
    فلک را دانه چندی پریشان بود خرمن شد
    نقاب افکنده از رخ آمد آن گل بی گل رویت
    بهار طلعت او آفت گلهای گلشن شد
    سوی گلزار رفتم آتش گل بی گل رویت
    چنانم سوخت کز خاکسترم گلزار گلخن شد
    به پیکان تو طرح عاشقی انداختم در دل
    اساس این بنای معتبر را بین که آهن شد
    مگر عشق تو بست آین به شهریستان رسوایی
    که صحن سینه ام با داغهای دل مزین شد
    فضولی داشت چون شمع از تو امشب آتشی در دل
    که بر امید راحت بارها راضی بمردن شد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha