کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گه جولان غبار انگیز از آن شد رخش جانانم
    که زد دستی و گرد تن فشاند از دامن جانم
    ز کف دامان رسوایی نخواهم داد تا وقتی
    که گردد خاک پیراهن لحد چاک گریبانم
    چو مردم در تجرد به که باشم از کفن عاری
    نمی خواهم که گرد قید بنشیند بدامانم
    منه روز اجل بار کفن ای همنشین بر من
    کفن از پنبه های زخم بس بر جسم عریانم
    دهد لوح مزارم چون زبان شرح غم هجرت
    اجل دور از تو چون سازد بزیر خاک پنهانم
    ز مژگان التماس گرد راهت می کند مردم
    که می مالد دمادم روی خود بر پای مژگانم
    فضولی محنتم را از لحد تسکین نشد حاصل
    دری دیگر گشود این رخنه بر زندان هجرانم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha