کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ز سیر سایه همراه تو ای مه رشک‌ها بردم
    برای دیدنت گر چشم هم می داشت می مردم
    مرا بر چشم پر خون جمع گشته نیست پیکانت
    در گنجینه لعلیست با آهن برآوردم
    بکف در کوی تو می گشتم از من نقد جان گم شد
    پشیمانم که بد کردم بچشمان تو نسپردم
    بنای خانه دل گشت ویران بهر تعمیرش
    گلی باید بیا ساقی سفالی ده پر از دردم
    بحمدالله که مردم در غم عشق تو و هرگز
    بشرح درد دل طبع لطیفت را نیازردم
    بخود تا چند خندی ای صدف بگشا دهن زین بس
    بدور گوهر اشکم مزن از دانه در دم
    فضولی نیست هر شب تا سحر غیر از فغان کارت
    ترا من از سکان کوی او بیهوده نشمردم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha