فضولی بغدادی
غزل ها
شمارهٔ ۳۱۲: ز سیر سایه همراه تو ای مه رشکها بردم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز سیر سایه همراه تو ای مه رشک ها بردم برای دیدنت گر چشم هم می داشت می مردم مرا بر چشم پر خون جمع گشته نیست پیکانت در گنجینه لعلیست با آهن برآوردم بکف در کوی تو می گشتم از من نقد جان گم شد پشیمانم که بد کردم بچشمان تو نسپردم بنای خانه دل گشت ویران بهر تعمیرش گلی باید بیا ساقی سفالی ده پر از دردم بحمدالله که مردم در غم عشق تو و هرگز بشرح درد دل طبع لطیفت را نیازردم بخود تا چند خندی ای صدف بگشا دهن زین بس بدور گوهر اشکم مزن از دانه در دم فضولی نیست هر شب تا سحر غیر از فغان کارت ترا من از سکان کوی او بیهوده نشمردم فضولی بغدادی