کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نمی خواهم که گوید هیچ کس احوال من با او
    که می میرم ز غیرت گر کسی گوید سخن با او
    ز بیم آن که دردم را به لطفی کم نگرداند
    نمی خواهم کنم اظهار درد خویشتن با او
    ز جان مستغنیم با ذوق داغت زآن که می دانم
    که گر بیرون رود جان زنده می ماند بدن با او
    از آن رو با تنم میلیست جانم را که می داند
    ز پیکان تو دارد بهره تا هست تن با او
    چنان با آتش دل بی تو جانم الفتی دارد
    که می آرد برون هر دم سر از یک پیرهن با او
    چراغی در فلک افروختم از برق آه خود
    که هر شب هست روشن قدسیان را انجمن با او
    زنم هر روز چتری در چمن از دود دل تا شب
    ز غیرت تا نباشد سایه در سیر چمن با او
    فضولی از وصال دوست منعم می کند زاهد
    غمی دارم که ممکن نیست یک دم زیستن با او

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha