کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شد دلم صد پاره و چون لاله بر هر پاره‌ای
    سوختم داغی ز عشق آتشین‌رخساره‌ای
    شد دلم خون تا شود فارغ ز سودای بتان
    وه که دارد باز هرسو قصد او خونخواره‌ای
    بهر درمان درد سر دادن طبیبان را چه سود
    چون مریض عشق جز مردن ندارد چاره‌ای
    گر ز بی‌دردی بود غافل ز من آن هم خوش است
    تا به کام دل کنم در روی او نظاره‌ای
    بهر آزارم رقیب آن تندخو را تیز کرد
    آهنی افروخت آتش بهر من از خاره‌ای
    حیرت حال من انجم را ز گشتن باز داشت
    تا نماند غیر اشکم کوکب سیاره‌ای
    نی فضولی راست سر منزل سر کویت همین
    سر بدان جا می‌نهد هر جا که هست آواره‌ای

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha