فضولی بغدادی
غزل ها
شمارهٔ ۳۷۱: شد دلم صد پاره و چون لاله بر هر پاره ای
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شد دلم صد پاره و چون لاله بر هر پاره ای سوختم داغی ز عشق آتشین رخساره ای شد دلم خون تا شود فارغ ز سودای بتان وه که دارد باز هرسو قصد او خونخواره ای بهر درمان درد سر دادن طبیبان را چه سود چون مریض عشق جز مردن ندارد چاره ای گر ز بی دردی بود غافل ز من آن هم خوش است تا به کام دل کنم در روی او نظاره ای بهر آزارم رقیب آن تندخو را تیز کرد آهنی افروخت آتش بهر من از خاره ای حیرت حال من انجم را ز گشتن باز داشت تا نماند غیر اشکم کوکب سیاره ای نی فضولی راست سر منزل سر کویت همین سر بدان جا می نهد هر جا که هست آواره ای فضولی بغدادی