کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    از آن رو با تو من آیینه را همتا نمی‌بینم
    که من هرگاه می‌بینم ترا خود را نمی‌بینم
    چو آیی سوی من در هستیم زآن آتشی ور نه
    چگونه درد دل گویم ترا تنها نمی‌بینم
    چو مژگان می‌زنم در هر دمی صد خار را بر هم
    درین گلشن چو رویت یک گلِ رعنا نمی‌بینم
    مکن منع من از رویت که دارم چشم در عالم
    متاعی دیدنی غیر از رخ زیبا نمی‌بینم
    مرا قطع نظر از مردم عالم عجب نبود
    چو با خود نسبتی این قوم را قطعا نمی‌بینم
    وفا و مهر می‌باید که بیند عاشق از جانان
    بلا این است و غم این کز تو من این‌ها نمی‌بینم
    پری را خلق می‌گویند چون جانان من اما
    من این باور نمی‌دارم فضولی تا نمی‌بینم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha