کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    جدا بودن ز یار و سوختن با داغ هجرانش
    بسی خوش‌تر که روز وصل دیدن با رقیبانش
    جدایی خواهم از جانان و غیرت آنچنین باید
    که خود را هم نخواهد عاشق اندر وصل جانانش
    نبینم سوی آن آیینه رخسار چون دارم
    ز عکس خار مژگانیم بر گلبرگ خندانش
    ندارم ذوقی از مرگ رقیبان زانکه می‌ترسم
    بمیرد خاک ره گردد بگیرد باز دامانش
    نبیند سوی من تا در نیابم راحت مردن
    چو می‌داند نخواهد برد جان از چشم فتانش
    نه من تنها نهادم سر به پای او سپردم جان
    هوای عشق او در هرکه هست اینست پایانش
    فضولی را به درد عشق واجب گشت جان دادن
    نمی‌دانم چه دردست این که ممکن نیست درمانش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha