فضولی بغدادی
غزل ها
شمارهٔ ۲۲۰: جدا بودن ز یار و سوختن با داغ هجرانش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جدا بودن ز یار و سوختن با داغ هجرانش بسی خوش تر که روز وصل دیدن با رقیبانش جدایی خواهم از جانان و غیرت آنچنین باید که خود را هم نخواهد عاشق اندر وصل جانانش نبینم سوی آن آیینه رخسار چون دارم ز عکس خار مژگانیم بر گلبرگ خندانش ندارم ذوقی از مرگ رقیبان زانکه می ترسم بمیرد خاک ره گردد بگیرد باز دامانش نبیند سوی من تا در نیابم راحت مردن چو می داند نخواهد برد جان از چشم فتانش نه من تنها نهادم سر به پای او سپردم جان هوای عشق او در هرکه هست اینست پایانش فضولی را به درد عشق واجب گشت جان دادن نمی دانم چه دردست این که ممکن نیست درمانش فضولی بغدادی