کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بکویش می روم بهر تماشای مه رویش
    تماشاییست از رسواییم امروز در کویش
    ندارم تاب تیر غمزهای آن کمان ابرو
    مگر سویم بتندی ننگرد تا بنگرم سویش
    چه حاجت با رقیبان دگر در منع من او را
    رقیب او بس است از هر که باشد تندی خویش
    گلی دارم درون دل ز غیرت کس نمی خواهم
    نشنید پهلوم ترسم که ناگه بشنود بویش
    ازان رسوا شدم کز غایت ضعف تنم در دل
    نگنجید و برون افتاد شوق رشته مویش
    قدم خم باشد ز بار غم برون شو از تنم ای جان
    که نتوان بود اینجا با خیال قد دلجویش
    فضولی چون نیابم در دل اهل محبت ره
    خیالی کرد ضعفم در خیال جعد گیسویش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha