کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    در آینه چو عکسم بر صورتم نظر کرد
    بر دیده تر من او نیز دیده تر کرد
    آیینه نیست چون من در رسم عشقبازی
    گر دور شد ز یاری او را ز دل بدر کرد
    از رشک یا بمیرم سر بر نداشت از خاک
    هر گه که سایه با من در کوی او گذر کرد
    چون سایه بر ندارم از خاک کوی او سر
    شاید که زان سر کو خاکی توان بسر کرد
    امشب بحال زارم می کرد شمع گریه
    گویا که در دل او سوز دلم اثر کرد
    آیینه را ز غیرت دیدن نمی توانم
    خود را چو بر خدنگ مژگان او سپر کرد
    از صبر بر نیاید چون کار ما فضولی
    در کار خویش باید اندیشه دگر کرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha