فضولی بغدادی
غزل ها
شمارهٔ ۱۶۸: در آینه چو عکسم بر صورتم نظر کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در آینه چو عکسم بر صورتم نظر کرد بر دیده تر من او نیز دیده تر کرد آیینه نیست چون من در رسم عشقبازی گر دور شد ز یاری او را ز دل بدر کرد از رشک یا بمیرم سر بر نداشت از خاک هر گه که سایه با من در کوی او گذر کرد چون سایه بر ندارم از خاک کوی او سر شاید که زان سر کو خاکی توان بسر کرد امشب بحال زارم می کرد شمع گریه گویا که در دل او سوز دلم اثر کرد آیینه را ز غیرت دیدن نمی توانم خود را چو بر خدنگ مژگان او سپر کرد از صبر بر نیاید چون کار ما فضولی در کار خویش باید اندیشه دگر کرد فضولی بغدادی