به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

فضولی بغدادی

فضولی بغدادیغزل هاشمارهٔ ۱۷۲: طعنه اغیار بهر یار می باید کشید

1780عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

طعنه اغیار بهر یار می باید کشید
یار باید طعنه اغیار می باید کشید
هیچ یاری بی جفای طعنه اغیار نیست
بهر یک گل محنت صد خار می باید کشید
هیج مقصودی میسر نیست بی آزار دل
بهر هر مقصود صد آزار می باید کشید
تا بدست آرد مسافر از منافع اندکی
در سفرها محنت بسیار می باید کشید
دیدن آغیار با یارست نوعی از بلا
عاشقان را این بلد ناچار می باید کشید
ترک کار عاشقی باید گرفتن بعد ازین
چند سرگردانی این کار می باید کشید
گر میسر هم شود عشاق را دیدار یار
انتظار وعده دیدار می باید کشید
محنت عالم فضولی کرد ما را تنگدل
پا ازین ویرانه خونخوار می باید کشید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۷۱: ماه من کز لعل لب کامی بهر ناکام د ...2شمارهٔ ۱۷۲: طعنه اغیار بهر یار می باید کشید 3شمارهٔ ۱۷۳: یار از عاشق نمی باید که پروا شود 4شمارهٔ ۱۷۴: تا مرا سودای شمع عارضت در سر نبود 5شمارهٔ ۱۷۵: گاه لطفی می نماید گه جفایی می کند 6شمارهٔ ۱۷۶: آمد صبا وزان گل نورس خبر نداد 7شمارهٔ ۱۷۷: کار من در عاشقی جز با غم یاری نما ...8شمارهٔ ۱۷۸: دل درون سینه دردت را بجان می پرور ...9شمارهٔ ۱۷۹: گر بند بند ما چو نی از هم جدا کنن ...10شمارهٔ ۱۸۰: بی وجه نمی گریم گریه سببی دارد 11شمارهٔ ۱۸۱: حبیب درد دلم را دوا نخواهد کرد 12شمارهٔ ۱۸۲: دل اغیار بر من از غم جانانه می سو ...13شمارهٔ ۱۸۳: لطیفست آن پری آن به که از مردم نه ...14شمارهٔ ۱۸۴: خوش آنکه غم سیمبری داشته باشد 15شمارهٔ ۱۸۵: گفتمش دل ز غمت زار و حزین می باید 16شمارهٔ ۱۸۶: می کنم اظهار غم ساقی شرابم می دهد 17شمارهٔ ۱۸۷: نظر بازی که حیران رخ آن سیمتن باش ...18شمارهٔ ۱۸۸: رنجیدم از دل خواهمش زلف ستمکاری ب ...19شمارهٔ ۱۸۹: چو پاره پاره دل از دیده ترم افتد 20شمارهٔ ۱۹۰: ناله گره از رشته کارم نگشاید 21شمارهٔ ۱۹۱: گر فلک با تیغ کین بر سینه ام چاک ...22شمارهٔ ۱۹۲: نه تنها جان من دردی ز گل رخساره د ...23شمارهٔ ۱۹۳: دل که سوزان بود خندان از رخ آن ما ...24شمارهٔ ۱۹۴: دل اسیر خم گیسوی تو شد 25شمارهٔ ۱۹۵: بخاک بنده رحم ای دلربا از تو نمی ...26شمارهٔ ۱۹۶: جای ما کوی تو خواهد بود تا خواهیم ...27شمارهٔ ۱۹۷: سر مکش از من که از من درد سر خواه ...28شمارهٔ ۱۹۸: بدرد و محنت بسیار ما را یار می دا ...29شمارهٔ ۱۹۹: بی تو ای عمر مرا صحبت جان نیست لذ ...30شمارهٔ ۲۰۰: ای مرا هر لحظه در عشق تو بازار دگ ...31شمارهٔ ۲۰۱: یار خواهی دلا ز جان بگذر 32شمارهٔ ۲۰۲: می کشد زارم ببازی هر زمان طفلی دگ ...33شمارهٔ ۲۰۳: خواهم چو سایه افتم دنبال آن سمنبر 34شمارهٔ ۲۰۴: می دهد زاهد به ما هر لحظه آزار دگ ...35شمارهٔ ۲۰۵: ای جمالت ز گل گلشن جان رعناتر 36شمارهٔ ۲۰۶: سوخت دل صد قطره خون در چشم تر دار ...37شمارهٔ ۲۰۷: خاک شد جسم و غمت مونس جانست هنوز 38شمارهٔ ۲۰۸: دلم از عشق تو رسوای جهانست امروز 39شمارهٔ ۲۰۹: دلا بمهر رخش دیده پر آب انداز 40شمارهٔ ۲۱۰: دل اسیر لعل آن گلبرگ خندانست باز 41شمارهٔ ۲۱۱: شمع بزم بهجتم مهر مه روی تو بس 42شمارهٔ ۲۱۲: غمت روز تنهاییم یار بس 43شمارهٔ ۲۱۳: چیده ایم از اختلاط خلق دامان هوس 44شمارهٔ ۲۱۴: نه من مقید آن سرو گلعذارم و بس 45شمارهٔ ۲۱۵: ز عشقت ناله زاری که من دارم ندارد ...46شمارهٔ ۲۱۶: یارب بحق حرمت رندان درد نوش 47شمارهٔ ۲۱۷: پیش تو گل از شرم سرانداخته در پیش 48شمارهٔ ۲۱۸: مرا دل ترک داد و کرد میل آن مه دل ...49شمارهٔ ۲۱۹: چه دعوی می کنی ای غنچه با لعل گهر ...50شمارهٔ ۲۲۰: جدا بودن ز یار و سوختن با داغ هجر ...51شمارهٔ ۲۲۱: بکویش می روم بهر تماشای مه رویش 52شمارهٔ ۲۲۲: لاف زد پیش رخت گلبن ز گلبرگ ترش 53شمارهٔ ۲۲۳: نیست غیر از حیرتم کاری جدا از یار ...54شمارهٔ ۲۲۴: روی می تابد ز من گر ماه تابان گوی ...55شمارهٔ ۲۲۵: زهی جفای تو بر من دلیل رحمت خاص 56شمارهٔ ۲۲۶: ز جهان گردی ما دیدن یاریست غرض 57شمارهٔ ۲۲۷: گرد گلت کشید ز عنبر حصار خط 58شمارهٔ ۲۲۸: برندان از جهنم می دهد دایم خبر وا ...59شمارهٔ ۲۲۹: سر می کند همیشه فدا بهر یار شمع 60شمارهٔ ۲۳۰: گر نه در دل مهر آن روی چو مه دارد ...61شمارهٔ ۲۳۱: گشت محرم در حریم وصل جانانم چراغ 62شمارهٔ ۲۳۲: بخود نگذاشتم دامان آن چابک سوار ا ...63شمارهٔ ۲۳۳: قد کشیدی دیده ام تیر بلا را شد هد ...64شمارهٔ ۲۳۴: گر ترا هست دلا در ره غم میل رفیق 65شمارهٔ ۲۳۵: باغ حسن از گل رخسار تو دارد رونق 66شمارهٔ ۲۳۶: در ره عشق بتانست رفیقم توفیق 67شمارهٔ ۲۳۷: یارست فارغ از من و من بی قرار عشق 68شمارهٔ ۲۳۸: بود درد دل از سودای عشقت حاصل عاش ...69شمارهٔ ۲۳۹: ما را ز وصل دوست جدا می کند فلک 70شمارهٔ ۲۴۰: کرد از خون جگر چرخ تنم را نمناک 71شمارهٔ ۲۴۱: ای از تو بی دلان را درمان درد حاص ...72شمارهٔ ۲۴۲: نچندانست مرا در غم هجران تو حال 73شمارهٔ ۲۴۳: ز حد گذشت بدور تو بی قراری دل 74شمارهٔ ۲۴۴: ای دل از دیده فزون دیده ز دل سوی ...75شمارهٔ ۲۴۵: متصل دارد سر سودای ابروی تو دل 76شمارهٔ ۲۴۶: بطرف طره دستار زیبی بست یار از گل 77شمارهٔ ۲۴۷: شب عیدست چندانی امان ای عمر مستعج ...78شمارهٔ ۲۴۸: مه من از تو غم بی حساب دارد دل 79شمارهٔ ۲۴۹: زبان مرغ می داند مگر گل 80شمارهٔ ۲۵۰: تا خط سبز تو پیدا شده بر عارض آل 81شمارهٔ ۲۵۱: ناوکت پیراهنی پوشاند از خون بر تن ...82شمارهٔ ۲۵۲: ندیده کام دل از کوی آن سیمین بدن ...83شمارهٔ ۲۵۳: من که بی لاله رخی ساکن گلخن شده ا ...84شمارهٔ ۲۵۴: منم که بی تو گرفتار صد بلا شده ام 85شمارهٔ ۲۵۵: بسی بی داد در عشق از بتان سیمتن د ...86شمارهٔ ۲۵۶: نفسی نیست تمنای تو بیرون ز سرم 87شمارهٔ ۲۵۷: بسی تاب از غم آن گیسوان پرشکن دید ...88شمارهٔ ۲۵۸: نه مژگانست کز خونابه دل لاله گون ...89شمارهٔ ۲۵۹: نه از تیری که بر دل می زنی چندین ...90شمارهٔ ۲۶۰: اگر میرم نخواهد کم شد آب چشم نمنا ...91شمارهٔ ۲۶۱: نه آنچنان شده محو خیال آن دهنم 92شمارهٔ ۲۶۲: در هستی بقفل نیستی بر خود چنان بس ...93شمارهٔ ۲۶۳: بعزم طوف خاک درگهت از دیده پا کرد ...94شمارهٔ ۲۶۴: رحم بر زاری من یار ندارد چه کنم 95شمارهٔ ۲۶۵: جان را بلعل چون شکرت تا سپرده ام 96شمارهٔ ۲۶۶: چنان در دوستی دل بسته آن قد دلجوی ...97شمارهٔ ۲۶۷: بدل مهر تو کردم نقش و چشم از غیر ...98شمارهٔ ۲۶۸: بیک جام لبالب آنچنان کن ساقیا مست ...99شمارهٔ ۲۶۹: گه جولان غبار انگیز از آن شد رخش ...100شمارهٔ ۲۷۰: درون خانه چشم آن صنم را تا در آور ...101شمارهٔ ۲۷۱: بنایی از حباب اشک چشم خون فشان کر ...102شمارهٔ ۲۷۲: بی خط سبزت شبی هر جا که منزل داشت ...103شمارهٔ ۲۷۳: عمریست ای پری که رخت را ندیده ایم 104شمارهٔ ۲۷۴: آتشین رویی کزو چون شمع با چشم ترم 105شمارهٔ ۲۷۵: بدیده سرمه از خاک راه یار می خواه ...106شمارهٔ ۲۷۶: با هر که غیرتست نگاهی نکرده ایم 107شمارهٔ ۲۷۷: خود را ز گریه شب همه شب غرق خون ک ...108شمارهٔ ۲۷۸: بسته شد بر رشته جان موی گیسوی توا ...109شمارهٔ ۲۷۹: زین شکوه ها که دم بدم از یار می ک ...110شمارهٔ ۲۸۰: هر لحظه صد جفا ز بلای تو می کشم 111شمارهٔ ۲۸۱: تو خطان را دوست می دارد دل دیوانه ...112شمارهٔ ۲۸۲: چو میرم در هوایت کاشکی خاک درت گر ...113شمارهٔ ۲۸۳: دمی بی سوز عشقت جان خود بر تن نمی ...114شمارهٔ ۲۸۴: عمریست روی دل از نکویی ندیده ایم 115شمارهٔ ۲۸۵: ما نظر جز بر تبان سیمبر کم کرده ا ...116شمارهٔ ۲۸۶: دوستان گوهر مقصود بدست آوردم 117شمارهٔ ۲۸۷: آتشم من گلخنی باید که باشد منزلم 118شمارهٔ ۲۸۸: ز آهم سوخت بی مهر رخت مه دوش کوکب ...119شمارهٔ ۲۸۹: دایم تویی مقابل آیینه دلم 120شمارهٔ ۲۹۰: داغ عشق صنم لاله عذاری دارم 121شمارهٔ ۲۹۱: دمی مانند گردی گر جدا از خاک در گ ...122شمارهٔ ۲۹۲: هرگز غم خرابی عالم نمی خوریم 123شمارهٔ ۲۹۳: بدلبری سر و کاری درین دیار ندارم 124شمارهٔ ۲۹۴: نمی خواهم باو درد دل صد پاره بنوی ...125شمارهٔ ۲۹۵: یار بی جرم بشمشیر ستم می کشدم 126شمارهٔ ۲۹۶: تا بوده ایم بی غم یازی نبوده ایم 127شمارهٔ ۲۹۷: من بسربازی ز شمع مجلست کم نیستم 128شمارهٔ ۲۹۸: سرو نازم نشد آگه ز نیازم چه کنم 129شمارهٔ ۲۹۹: ما فراغ از غم بیش و کم عالم داریم 130شمارهٔ ۳۰۰: می روم زین شهر و در دل مهر ماهی م ...131شمارهٔ ۳۰۱: می روم در سینه صد درد نهانی می بر ...132شمارهٔ ۳۰۲: از آن رو با تو من آیینه را همتا ن ...133شمارهٔ ۳۰۳: نسبت شمشاد با آن سرو قامت چون کنم 134شمارهٔ ۳۰۴: روزگاری شد ز کویت درد سر کم کرده ...135شمارهٔ ۳۰۵: دارم هوس کز خون دل خاک درش را گل ...136شمارهٔ ۳۰۶: بیاد قد تو بر سینه هر الف که برید ...137شمارهٔ ۳۰۷: نیست در آیینه عکس آن صنم 138شمارهٔ ۳۰۸: ازو پرسید سر آن دهان را من نمی دا ...139شمارهٔ ۳۰۹: در دل زار غمی ز آن لب می گون دارم 140شمارهٔ ۳۱۰: چو طفلان پیشه ای جز گریه در عالم ...141شمارهٔ ۳۱۱: باز در دل ز غم عشق ملالی دارم 142شمارهٔ ۳۱۲: ز سیر سایه همراه تو ای مه رشکها ب ...143شمارهٔ ۳۱۳: گهی که در غم آن گلعذار می گریم 144شمارهٔ ۳۱۴: در دل الم از غنچه خندان تو دارم 145شمارهٔ ۳۱۵: گشت صد پاره بشمشیر جفای تو تنم 146شمارهٔ ۳۱۶: دمی بی عشق خوبان پری رخسار چون با ...147شمارهٔ ۳۱۷: عهد کردم که دیگر بیهده کاری نکنم 148شمارهٔ ۳۱۸: آزارها ز یار جفا کار می کشم 149شمارهٔ ۳۱۹: گر چشم برخسار تو صد بار گشادم 150شمارهٔ ۳۲۰: گهی که بر گل روی تو چشم تر بگشایم 151شمارهٔ ۳۲۱: جفا کارست و خونریز آن بت بی درد م ...152شمارهٔ ۳۲۲: چیست جرم من که باز از چشم یار افت ...153شمارهٔ ۳۲۳: پنهان غم دلم ز تو ای جان نمی کنم 154شمارهٔ ۳۲۴: پیش او با ناله اظهار غم دل کرده ا ...155شمارهٔ ۳۲۵: ای شمع که شد سوخته عشق تو جانم 156شمارهٔ ۳۲۶: ای لعل سخن گوی تو کام دل زارم 157شمارهٔ ۳۲۷: ما ترک دیدن رخ زیبا نمی کنیم 158شمارهٔ ۳۲۸: دل بصد عقد بجعد سر زلفت بستم 159شمارهٔ ۳۲۹: چرا نگاه بدور رخت بماه کنم 160شمارهٔ ۳۳۰: تا کی اسیر سلسله غم شود دلم 161شمارهٔ ۳۳۱: نی همین سرگرم سودای بتان تنها منم 162شمارهٔ ۳۳۲: گوش بر قول رقیبان بداندیش مکن 163شمارهٔ ۳۳۳: اسیر دام زلفم کرده بر گرد سرگردان 164شمارهٔ ۳۳۴: چشمی بگشا سوی من و زاری من بین 165شمارهٔ ۳۳۵: بجان دور از تو ای شمع از غم شبهای ...166شمارهٔ ۳۳۶: دوش در مجلس نگاری بود همزانوی من 167شمارهٔ ۳۳۷: در غمم گر جان ز جسم ناتوان آید بر ...168شمارهٔ ۳۳۸: ای لاله رخ مرو دلم از هجر خون مکن 169شمارهٔ ۳۳۹: می شود هر دم جنون ما ز ابرویت فزو ...170شمارهٔ ۳۴۰: نمی مردم از آن تیغی که زد آن سیمب ...171شمارهٔ ۳۴۱: داریم در زمانه بد طالع زبون 172شمارهٔ ۳۴۲: تو تیر افکنده ای چرخ مهر خود بماه ...173شمارهٔ ۳۴۳: شد چاک چاک سینه و از قطرهای خون 174شمارهٔ ۳۴۴: درد دل ما را ز ره لطف دوا کن 175شمارهٔ ۳۴۵: زین ندامت که نشد خاک درت مسکن من 176شمارهٔ ۳۴۶: اگر چه نیست ترحم ترا بزاری من 177شمارهٔ ۳۴۷: می نمایی رخ که خورشید جهان آراست ...178شمارهٔ ۳۴۸: تا بدرد عشق جان از تن نمی آید برو ...179شمارهٔ ۳۴۹: غم لعل ترا در سینه جا کردم که جان ...180شمارهٔ ۳۵۰: شد آن گل چهره باز از خانه با عزم ...181شمارهٔ ۳۵۱: نمی دانم چه بد کردم چرا رنجید یار ...182شمارهٔ ۳۵۲: زدی چو در دلم آتش مکش چو شعله سر ...183شمارهٔ ۳۵۳: ای دل از کار عشق عار مکن 184شمارهٔ ۳۵۴: عاشقم جز عاشقی کاری نمی‌آید ز من 185شمارهٔ ۳۵۵: چو شمع ز آتش دل اضطراب دارم من 186شمارهٔ ۳۵۶: حباب نیست ز خون گرد دیده تر من 187شمارهٔ ۳۵۷: شد واقف از خیال من آن مه بحال من 188شمارهٔ ۳۵۸: ای بر فراز مسند عزت مکان تو 189شمارهٔ ۳۵۹: ای بر فراز چرخ برین بارگاه تو 190شمارهٔ ۳۶۰: سرم را درد بر بالین محنت سود دور ...191شمارهٔ ۳۶۱: کرد ناصح منع من از گریه بی رخسار ...192شمارهٔ ۳۶۲: دل که پنهان است شوق لعل محبوبان د ...193شمارهٔ ۳۶۳: نمی خواهم که گوید هیچ کس احوال من ...194شمارهٔ ۳۶۴: اگر بگذشت مجنون من بماندم یادگار ...195شمارهٔ ۳۶۵: شد درون سینه دل دیوانه از سودای ا ...196شمارهٔ ۳۶۶: ز فلک می گذرد آه و فغانم بی تو 197شمارهٔ ۳۶۷: ز درد دل سختی از زبان من بشنو 198شمارهٔ ۳۶۸: ای مست غافل از من و خونین جگر مشو 199شمارهٔ ۳۶۹: از آن دو پاره بانگشت معجزت شد ماه 200شمارهٔ ۳۷۰: دی شنیدم جانب گلشن گذار افکنده ای 201شمارهٔ ۳۷۱: شد دلم صد پاره و چون لاله بر هر پ ...202شمارهٔ ۳۷۲: شانه ای گل بخم طره طرار منه 203شمارهٔ ۳۷۳: سرم خاکیست بعد از رفتنت در رهگذر ...204شمارهٔ ۳۷۴: با منی اما چه حاصل سوی من مایل نه ...205شمارهٔ ۳۷۵: ما را هلاک غمزه خونریز کرده ای 206شمارهٔ ۳۷۶: قد برافراخته آفت جانی شده ای 207شمارهٔ ۳۷۷: بدردم یارب آن بی درد درمان می کند ...208شمارهٔ ۳۷۸: من چه کردم که مرا از نظر انداخته 209شمارهٔ ۳۷۹: غیر از درت پناه نداریم یا نبی 210شمارهٔ ۳۸۰: ای که تا یار منی در پی آزار منی 211شمارهٔ ۳۸۱: نچندانم ضعیف از دوری خورشید رخسار ...212شمارهٔ ۳۸۲: بهست گور و کفن از قبا و پیرهنی 213شمارهٔ ۳۸۳: پی ماتم میان انجمن ای ماه جا کردی 214شمارهٔ ۳۸۴: در دیده نور در تن جان عزیز مایی 215شمارهٔ ۳۸۵: مرا ای سایه در دشت جنون عمریست هم ...216شمارهٔ ۳۸۶: ورد منست نام تو یا مرتضی علی 217شمارهٔ ۳۸۷: گر خدنگ غمزه را زین سان دمادم می ...218شمارهٔ ۳۸۸: یارب آن بی درد را در دل ز عشق افک ...219شمارهٔ ۳۸۹: ای دل ز خویش بگذر گر میل یار داری 220شمارهٔ ۳۹۰: از پری رویان بدل بردن همین مایل ت ...221شمارهٔ ۳۹۱: چو شمعم سوخت دل بر یاد بزم مجلس آ ...222شمارهٔ ۳۹۲: نمودی لطف پیشم آمدی کردی ستم رفتی 223شمارهٔ ۳۹۳: بی غرض در هستیم آتش نزد شوق گلی 224شمارهٔ ۳۹۴: بیاد خاک درش گر چه ای سرشک دویدی 225شمارهٔ ۳۹۵: ما چه کردیم چه گفتیم چه دیدی چه ش ...226شمارهٔ ۳۹۶: دلا آن به که چون با خوب رویان همن ...227شمارهٔ ۳۹۷: در کبودی فلک چون مه من نیست مهی 228شمارهٔ ۳۹۸: نمود در دلم از آتش درون شرری 229شمارهٔ ۳۹۹: مه من بی خبر از حال دل شیدایی 230شمارهٔ ۴۰۰: نمی آید ز تو ای سایه چو من دشت پی ...231شمارهٔ ۴۰۱: رحمی باسیران شب تار نداری 232شمارهٔ ۴۰۲: سال و مهم بر زبان روز و شبم در دل ...233شمارهٔ ۴۰۳: مراست هر طرف از سیل اشک دریایی 234شمارهٔ ۴۰۴: از شرم رخت منزل یوسف شده چاهی 235شمارهٔ ۴۰۵: چند ای چرخ مرا زار و زبون می سازی 236شمارهٔ ۴۰۶: هرگز نظر به بی سر و پایی نمی کنی 237شمارهٔ ۴۰۷: چند ای دل نامه وصف بتان املا کنی 238شمارهٔ ۴۰۸: بر آن شدی که باهل وفا جفا نکنی 239شمارهٔ ۴۰۹: نپرسد از من بی کس درین دیار کسی 240شمارهٔ ۴۱۰: ای لعل تو آب زندگانی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ