به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

فضولی بغدادی

فضولی بغدادیغزل هاشمارهٔ ۲۱۲: غمت روز تنهاییم یار بس

1780عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

غمت روز تنهاییم یار بس
شبم هم نفس ناله زار بس
مرا مایه خرمی روز غم
دل خسته و جان افکار بس
چه کار آیدم قیدهای دگر
دلم بسته زلف دلدار بس
سریر سلامت چه جای منست
مقامم سر کوی خمار بس
ندارم بکار جهان هیچ کار
مرا ترک کار جهان کار بس
چه حاجت بتیغ از پی کشتنم
نگاهی ازان چشم خونخوار بس
فضولی ز لذات عالم مرا
همان نشأه ذوق دیدار بس

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۱۱: شمع بزم بهجتم مهر مه روی تو بس 2شمارهٔ ۲۱۲: غمت روز تنهاییم یار بس 3شمارهٔ ۲۱۳: چیده ایم از اختلاط خلق دامان هوس 4شمارهٔ ۲۱۴: نه من مقید آن سرو گلعذارم و بس 5شمارهٔ ۲۱۵: ز عشقت ناله زاری که من دارم ندارد ...6شمارهٔ ۲۱۶: یارب بحق حرمت رندان درد نوش 7شمارهٔ ۲۱۷: پیش تو گل از شرم سرانداخته در پیش 8شمارهٔ ۲۱۸: مرا دل ترک داد و کرد میل آن مه دل ...9شمارهٔ ۲۱۹: چه دعوی می کنی ای غنچه با لعل گهر ...10شمارهٔ ۲۲۰: جدا بودن ز یار و سوختن با داغ هجر ...11شمارهٔ ۲۲۱: بکویش می روم بهر تماشای مه رویش 12شمارهٔ ۲۲۲: لاف زد پیش رخت گلبن ز گلبرگ ترش 13شمارهٔ ۲۲۳: نیست غیر از حیرتم کاری جدا از یار ...14شمارهٔ ۲۲۴: روی می تابد ز من گر ماه تابان گوی ...15شمارهٔ ۲۲۵: زهی جفای تو بر من دلیل رحمت خاص 16شمارهٔ ۲۲۶: ز جهان گردی ما دیدن یاریست غرض 17شمارهٔ ۲۲۷: گرد گلت کشید ز عنبر حصار خط 18شمارهٔ ۲۲۸: برندان از جهنم می دهد دایم خبر وا ...19شمارهٔ ۲۲۹: سر می کند همیشه فدا بهر یار شمع 20شمارهٔ ۲۳۰: گر نه در دل مهر آن روی چو مه دارد ...21شمارهٔ ۲۳۱: گشت محرم در حریم وصل جانانم چراغ 22شمارهٔ ۲۳۲: بخود نگذاشتم دامان آن چابک سوار ا ...23شمارهٔ ۲۳۳: قد کشیدی دیده ام تیر بلا را شد هد ...24شمارهٔ ۲۳۴: گر ترا هست دلا در ره غم میل رفیق 25شمارهٔ ۲۳۵: باغ حسن از گل رخسار تو دارد رونق 26شمارهٔ ۲۳۶: در ره عشق بتانست رفیقم توفیق 27شمارهٔ ۲۳۷: یارست فارغ از من و من بی قرار عشق 28شمارهٔ ۲۳۸: بود درد دل از سودای عشقت حاصل عاش ...29شمارهٔ ۲۳۹: ما را ز وصل دوست جدا می کند فلک 30شمارهٔ ۲۴۰: کرد از خون جگر چرخ تنم را نمناک 31شمارهٔ ۲۴۱: ای از تو بی دلان را درمان درد حاص ...32شمارهٔ ۲۴۲: نچندانست مرا در غم هجران تو حال 33شمارهٔ ۲۴۳: ز حد گذشت بدور تو بی قراری دل 34شمارهٔ ۲۴۴: ای دل از دیده فزون دیده ز دل سوی ...35شمارهٔ ۲۴۵: متصل دارد سر سودای ابروی تو دل 36شمارهٔ ۲۴۶: بطرف طره دستار زیبی بست یار از گل 37شمارهٔ ۲۴۷: شب عیدست چندانی امان ای عمر مستعج ...38شمارهٔ ۲۴۸: مه من از تو غم بی حساب دارد دل 39شمارهٔ ۲۴۹: زبان مرغ می داند مگر گل 40شمارهٔ ۲۵۰: تا خط سبز تو پیدا شده بر عارض آل 41شمارهٔ ۲۵۱: ناوکت پیراهنی پوشاند از خون بر تن ...42شمارهٔ ۲۵۲: ندیده کام دل از کوی آن سیمین بدن ...43شمارهٔ ۲۵۳: من که بی لاله رخی ساکن گلخن شده ا ...44شمارهٔ ۲۵۴: منم که بی تو گرفتار صد بلا شده ام 45شمارهٔ ۲۵۵: بسی بی داد در عشق از بتان سیمتن د ...46شمارهٔ ۲۵۶: نفسی نیست تمنای تو بیرون ز سرم 47شمارهٔ ۲۵۷: بسی تاب از غم آن گیسوان پرشکن دید ...48شمارهٔ ۲۵۸: نه مژگانست کز خونابه دل لاله گون ...49شمارهٔ ۲۵۹: نه از تیری که بر دل می زنی چندین ...50شمارهٔ ۲۶۰: اگر میرم نخواهد کم شد آب چشم نمنا ...51شمارهٔ ۲۶۱: نه آنچنان شده محو خیال آن دهنم 52شمارهٔ ۲۶۲: در هستی بقفل نیستی بر خود چنان بس ...53شمارهٔ ۲۶۳: بعزم طوف خاک درگهت از دیده پا کرد ...54شمارهٔ ۲۶۴: رحم بر زاری من یار ندارد چه کنم 55شمارهٔ ۲۶۵: جان را بلعل چون شکرت تا سپرده ام 56شمارهٔ ۲۶۶: چنان در دوستی دل بسته آن قد دلجوی ...57شمارهٔ ۲۶۷: بدل مهر تو کردم نقش و چشم از غیر ...58شمارهٔ ۲۶۸: بیک جام لبالب آنچنان کن ساقیا مست ...59شمارهٔ ۲۶۹: گه جولان غبار انگیز از آن شد رخش ...60شمارهٔ ۲۷۰: درون خانه چشم آن صنم را تا در آور ...61شمارهٔ ۲۷۱: بنایی از حباب اشک چشم خون فشان کر ...62شمارهٔ ۲۷۲: بی خط سبزت شبی هر جا که منزل داشت ...63شمارهٔ ۲۷۳: عمریست ای پری که رخت را ندیده ایم 64شمارهٔ ۲۷۴: آتشین رویی کزو چون شمع با چشم ترم 65شمارهٔ ۲۷۵: بدیده سرمه از خاک راه یار می خواه ...66شمارهٔ ۲۷۶: با هر که غیرتست نگاهی نکرده ایم 67شمارهٔ ۲۷۷: خود را ز گریه شب همه شب غرق خون ک ...68شمارهٔ ۲۷۸: بسته شد بر رشته جان موی گیسوی توا ...69شمارهٔ ۲۷۹: زین شکوه ها که دم بدم از یار می ک ...70شمارهٔ ۲۸۰: هر لحظه صد جفا ز بلای تو می کشم 71شمارهٔ ۲۸۱: تو خطان را دوست می دارد دل دیوانه ...72شمارهٔ ۲۸۲: چو میرم در هوایت کاشکی خاک درت گر ...73شمارهٔ ۲۸۳: دمی بی سوز عشقت جان خود بر تن نمی ...74شمارهٔ ۲۸۴: عمریست روی دل از نکویی ندیده ایم 75شمارهٔ ۲۸۵: ما نظر جز بر تبان سیمبر کم کرده ا ...76شمارهٔ ۲۸۶: دوستان گوهر مقصود بدست آوردم 77شمارهٔ ۲۸۷: آتشم من گلخنی باید که باشد منزلم 78شمارهٔ ۲۸۸: ز آهم سوخت بی مهر رخت مه دوش کوکب ...79شمارهٔ ۲۸۹: دایم تویی مقابل آیینه دلم 80شمارهٔ ۲۹۰: داغ عشق صنم لاله عذاری دارم 81شمارهٔ ۲۹۱: دمی مانند گردی گر جدا از خاک در گ ...82شمارهٔ ۲۹۲: هرگز غم خرابی عالم نمی خوریم 83شمارهٔ ۲۹۳: بدلبری سر و کاری درین دیار ندارم 84شمارهٔ ۲۹۴: نمی خواهم باو درد دل صد پاره بنوی ...85شمارهٔ ۲۹۵: یار بی جرم بشمشیر ستم می کشدم 86شمارهٔ ۲۹۶: تا بوده ایم بی غم یازی نبوده ایم 87شمارهٔ ۲۹۷: من بسربازی ز شمع مجلست کم نیستم 88شمارهٔ ۲۹۸: سرو نازم نشد آگه ز نیازم چه کنم 89شمارهٔ ۲۹۹: ما فراغ از غم بیش و کم عالم داریم 90شمارهٔ ۳۰۰: می روم زین شهر و در دل مهر ماهی م ...91شمارهٔ ۳۰۱: می روم در سینه صد درد نهانی می بر ...92شمارهٔ ۳۰۲: از آن رو با تو من آیینه را همتا ن ...93شمارهٔ ۳۰۳: نسبت شمشاد با آن سرو قامت چون کنم 94شمارهٔ ۳۰۴: روزگاری شد ز کویت درد سر کم کرده ...95شمارهٔ ۳۰۵: دارم هوس کز خون دل خاک درش را گل ...96شمارهٔ ۳۰۶: بیاد قد تو بر سینه هر الف که برید ...97شمارهٔ ۳۰۷: نیست در آیینه عکس آن صنم 98شمارهٔ ۳۰۸: ازو پرسید سر آن دهان را من نمی دا ...99شمارهٔ ۳۰۹: در دل زار غمی ز آن لب می گون دارم 100شمارهٔ ۳۱۰: چو طفلان پیشه ای جز گریه در عالم ...101شمارهٔ ۳۱۱: باز در دل ز غم عشق ملالی دارم 102شمارهٔ ۳۱۲: ز سیر سایه همراه تو ای مه رشکها ب ...103شمارهٔ ۳۱۳: گهی که در غم آن گلعذار می گریم 104شمارهٔ ۳۱۴: در دل الم از غنچه خندان تو دارم 105شمارهٔ ۳۱۵: گشت صد پاره بشمشیر جفای تو تنم 106شمارهٔ ۳۱۶: دمی بی عشق خوبان پری رخسار چون با ...107شمارهٔ ۳۱۷: عهد کردم که دیگر بیهده کاری نکنم 108شمارهٔ ۳۱۸: آزارها ز یار جفا کار می کشم 109شمارهٔ ۳۱۹: گر چشم برخسار تو صد بار گشادم 110شمارهٔ ۳۲۰: گهی که بر گل روی تو چشم تر بگشایم 111شمارهٔ ۳۲۱: جفا کارست و خونریز آن بت بی درد م ...112شمارهٔ ۳۲۲: چیست جرم من که باز از چشم یار افت ...113شمارهٔ ۳۲۳: پنهان غم دلم ز تو ای جان نمی کنم 114شمارهٔ ۳۲۴: پیش او با ناله اظهار غم دل کرده ا ...115شمارهٔ ۳۲۵: ای شمع که شد سوخته عشق تو جانم 116شمارهٔ ۳۲۶: ای لعل سخن گوی تو کام دل زارم 117شمارهٔ ۳۲۷: ما ترک دیدن رخ زیبا نمی کنیم 118شمارهٔ ۳۲۸: دل بصد عقد بجعد سر زلفت بستم 119شمارهٔ ۳۲۹: چرا نگاه بدور رخت بماه کنم 120شمارهٔ ۳۳۰: تا کی اسیر سلسله غم شود دلم 121شمارهٔ ۳۳۱: نی همین سرگرم سودای بتان تنها منم 122شمارهٔ ۳۳۲: گوش بر قول رقیبان بداندیش مکن 123شمارهٔ ۳۳۳: اسیر دام زلفم کرده بر گرد سرگردان 124شمارهٔ ۳۳۴: چشمی بگشا سوی من و زاری من بین 125شمارهٔ ۳۳۵: بجان دور از تو ای شمع از غم شبهای ...126شمارهٔ ۳۳۶: دوش در مجلس نگاری بود همزانوی من 127شمارهٔ ۳۳۷: در غمم گر جان ز جسم ناتوان آید بر ...128شمارهٔ ۳۳۸: ای لاله رخ مرو دلم از هجر خون مکن 129شمارهٔ ۳۳۹: می شود هر دم جنون ما ز ابرویت فزو ...130شمارهٔ ۳۴۰: نمی مردم از آن تیغی که زد آن سیمب ...131شمارهٔ ۳۴۱: داریم در زمانه بد طالع زبون 132شمارهٔ ۳۴۲: تو تیر افکنده ای چرخ مهر خود بماه ...133شمارهٔ ۳۴۳: شد چاک چاک سینه و از قطرهای خون 134شمارهٔ ۳۴۴: درد دل ما را ز ره لطف دوا کن 135شمارهٔ ۳۴۵: زین ندامت که نشد خاک درت مسکن من 136شمارهٔ ۳۴۶: اگر چه نیست ترحم ترا بزاری من 137شمارهٔ ۳۴۷: می نمایی رخ که خورشید جهان آراست ...138شمارهٔ ۳۴۸: تا بدرد عشق جان از تن نمی آید برو ...139شمارهٔ ۳۴۹: غم لعل ترا در سینه جا کردم که جان ...140شمارهٔ ۳۵۰: شد آن گل چهره باز از خانه با عزم ...141شمارهٔ ۳۵۱: نمی دانم چه بد کردم چرا رنجید یار ...142شمارهٔ ۳۵۲: زدی چو در دلم آتش مکش چو شعله سر ...143شمارهٔ ۳۵۳: ای دل از کار عشق عار مکن 144شمارهٔ ۳۵۴: عاشقم جز عاشقی کاری نمی‌آید ز من 145شمارهٔ ۳۵۵: چو شمع ز آتش دل اضطراب دارم من 146شمارهٔ ۳۵۶: حباب نیست ز خون گرد دیده تر من 147شمارهٔ ۳۵۷: شد واقف از خیال من آن مه بحال من 148شمارهٔ ۳۵۸: ای بر فراز مسند عزت مکان تو 149شمارهٔ ۳۵۹: ای بر فراز چرخ برین بارگاه تو 150شمارهٔ ۳۶۰: سرم را درد بر بالین محنت سود دور ...151شمارهٔ ۳۶۱: کرد ناصح منع من از گریه بی رخسار ...152شمارهٔ ۳۶۲: دل که پنهان است شوق لعل محبوبان د ...153شمارهٔ ۳۶۳: نمی خواهم که گوید هیچ کس احوال من ...154شمارهٔ ۳۶۴: اگر بگذشت مجنون من بماندم یادگار ...155شمارهٔ ۳۶۵: شد درون سینه دل دیوانه از سودای ا ...156شمارهٔ ۳۶۶: ز فلک می گذرد آه و فغانم بی تو 157شمارهٔ ۳۶۷: ز درد دل سختی از زبان من بشنو 158شمارهٔ ۳۶۸: ای مست غافل از من و خونین جگر مشو 159شمارهٔ ۳۶۹: از آن دو پاره بانگشت معجزت شد ماه 160شمارهٔ ۳۷۰: دی شنیدم جانب گلشن گذار افکنده ای 161شمارهٔ ۳۷۱: شد دلم صد پاره و چون لاله بر هر پ ...162شمارهٔ ۳۷۲: شانه ای گل بخم طره طرار منه 163شمارهٔ ۳۷۳: سرم خاکیست بعد از رفتنت در رهگذر ...164شمارهٔ ۳۷۴: با منی اما چه حاصل سوی من مایل نه ...165شمارهٔ ۳۷۵: ما را هلاک غمزه خونریز کرده ای 166شمارهٔ ۳۷۶: قد برافراخته آفت جانی شده ای 167شمارهٔ ۳۷۷: بدردم یارب آن بی درد درمان می کند ...168شمارهٔ ۳۷۸: من چه کردم که مرا از نظر انداخته 169شمارهٔ ۳۷۹: غیر از درت پناه نداریم یا نبی 170شمارهٔ ۳۸۰: ای که تا یار منی در پی آزار منی 171شمارهٔ ۳۸۱: نچندانم ضعیف از دوری خورشید رخسار ...172شمارهٔ ۳۸۲: بهست گور و کفن از قبا و پیرهنی 173شمارهٔ ۳۸۳: پی ماتم میان انجمن ای ماه جا کردی 174شمارهٔ ۳۸۴: در دیده نور در تن جان عزیز مایی 175شمارهٔ ۳۸۵: مرا ای سایه در دشت جنون عمریست هم ...176شمارهٔ ۳۸۶: ورد منست نام تو یا مرتضی علی 177شمارهٔ ۳۸۷: گر خدنگ غمزه را زین سان دمادم می ...178شمارهٔ ۳۸۸: یارب آن بی درد را در دل ز عشق افک ...179شمارهٔ ۳۸۹: ای دل ز خویش بگذر گر میل یار داری 180شمارهٔ ۳۹۰: از پری رویان بدل بردن همین مایل ت ...181شمارهٔ ۳۹۱: چو شمعم سوخت دل بر یاد بزم مجلس آ ...182شمارهٔ ۳۹۲: نمودی لطف پیشم آمدی کردی ستم رفتی 183شمارهٔ ۳۹۳: بی غرض در هستیم آتش نزد شوق گلی 184شمارهٔ ۳۹۴: بیاد خاک درش گر چه ای سرشک دویدی 185شمارهٔ ۳۹۵: ما چه کردیم چه گفتیم چه دیدی چه ش ...186شمارهٔ ۳۹۶: دلا آن به که چون با خوب رویان همن ...187شمارهٔ ۳۹۷: در کبودی فلک چون مه من نیست مهی 188شمارهٔ ۳۹۸: نمود در دلم از آتش درون شرری 189شمارهٔ ۳۹۹: مه من بی خبر از حال دل شیدایی 190شمارهٔ ۴۰۰: نمی آید ز تو ای سایه چو من دشت پی ...191شمارهٔ ۴۰۱: رحمی باسیران شب تار نداری 192شمارهٔ ۴۰۲: سال و مهم بر زبان روز و شبم در دل ...193شمارهٔ ۴۰۳: مراست هر طرف از سیل اشک دریایی 194شمارهٔ ۴۰۴: از شرم رخت منزل یوسف شده چاهی 195شمارهٔ ۴۰۵: چند ای چرخ مرا زار و زبون می سازی 196شمارهٔ ۴۰۶: هرگز نظر به بی سر و پایی نمی کنی 197شمارهٔ ۴۰۷: چند ای دل نامه وصف بتان املا کنی 198شمارهٔ ۴۰۸: بر آن شدی که باهل وفا جفا نکنی 199شمارهٔ ۴۰۹: نپرسد از من بی کس درین دیار کسی 200شمارهٔ ۴۱۰: ای لعل تو آب زندگانی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ