به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

فضولی بغدادی

فضولی بغدادیغزل هاشمارهٔ ۲۱۴: نه من مقید آن سرو گلعذارم و بس

1830عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

نه من مقید آن سرو گلعذارم و بس
هوای او همه دارند من ندارم و بس
اگر چه ماه و شان زیر چرخ بسیارند
میانه همه آن مهوش است یارم و بس
ز قد و خال و خط و چهره نیست گریه من
خراب کرده آن چشم پر خمارم و بس
سواد مردم چشمم ببین خیال مکن
که هست داغ غمت در دل فکارم و بس
ز آفتاب رخش روشنست روز همه
همین من از غم او تیره روزگارم و بس
تو نیستی چو من ای شمع در غم رخ او
من اشکبارم و نالان نه اشکبارم و بس
فضولی از همه خلق گشته نومید
بلطف شاه ولایت امیدوارم و بس

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۱۳: چیده ایم از اختلاط خلق دامان هوس 2شمارهٔ ۲۱۴: نه من مقید آن سرو گلعذارم و بس 3شمارهٔ ۲۱۵: ز عشقت ناله زاری که من دارم ندارد ...4شمارهٔ ۲۱۶: یارب بحق حرمت رندان درد نوش 5شمارهٔ ۲۱۷: پیش تو گل از شرم سرانداخته در پیش 6شمارهٔ ۲۱۸: مرا دل ترک داد و کرد میل آن مه دل ...7شمارهٔ ۲۱۹: چه دعوی می کنی ای غنچه با لعل گهر ...8شمارهٔ ۲۲۰: جدا بودن ز یار و سوختن با داغ هجر ...9شمارهٔ ۲۲۱: بکویش می روم بهر تماشای مه رویش 10شمارهٔ ۲۲۲: لاف زد پیش رخت گلبن ز گلبرگ ترش 11شمارهٔ ۲۲۳: نیست غیر از حیرتم کاری جدا از یار ...12شمارهٔ ۲۲۴: روی می تابد ز من گر ماه تابان گوی ...13شمارهٔ ۲۲۵: زهی جفای تو بر من دلیل رحمت خاص 14شمارهٔ ۲۲۶: ز جهان گردی ما دیدن یاریست غرض 15شمارهٔ ۲۲۷: گرد گلت کشید ز عنبر حصار خط 16شمارهٔ ۲۲۸: برندان از جهنم می دهد دایم خبر وا ...17شمارهٔ ۲۲۹: سر می کند همیشه فدا بهر یار شمع 18شمارهٔ ۲۳۰: گر نه در دل مهر آن روی چو مه دارد ...19شمارهٔ ۲۳۱: گشت محرم در حریم وصل جانانم چراغ 20شمارهٔ ۲۳۲: بخود نگذاشتم دامان آن چابک سوار ا ...21شمارهٔ ۲۳۳: قد کشیدی دیده ام تیر بلا را شد هد ...22شمارهٔ ۲۳۴: گر ترا هست دلا در ره غم میل رفیق 23شمارهٔ ۲۳۵: باغ حسن از گل رخسار تو دارد رونق 24شمارهٔ ۲۳۶: در ره عشق بتانست رفیقم توفیق 25شمارهٔ ۲۳۷: یارست فارغ از من و من بی قرار عشق 26شمارهٔ ۲۳۸: بود درد دل از سودای عشقت حاصل عاش ...27شمارهٔ ۲۳۹: ما را ز وصل دوست جدا می کند فلک 28شمارهٔ ۲۴۰: کرد از خون جگر چرخ تنم را نمناک 29شمارهٔ ۲۴۱: ای از تو بی دلان را درمان درد حاص ...30شمارهٔ ۲۴۲: نچندانست مرا در غم هجران تو حال 31شمارهٔ ۲۴۳: ز حد گذشت بدور تو بی قراری دل 32شمارهٔ ۲۴۴: ای دل از دیده فزون دیده ز دل سوی ...33شمارهٔ ۲۴۵: متصل دارد سر سودای ابروی تو دل 34شمارهٔ ۲۴۶: بطرف طره دستار زیبی بست یار از گل 35شمارهٔ ۲۴۷: شب عیدست چندانی امان ای عمر مستعج ...36شمارهٔ ۲۴۸: مه من از تو غم بی حساب دارد دل 37شمارهٔ ۲۴۹: زبان مرغ می داند مگر گل 38شمارهٔ ۲۵۰: تا خط سبز تو پیدا شده بر عارض آل 39شمارهٔ ۲۵۱: ناوکت پیراهنی پوشاند از خون بر تن ...40شمارهٔ ۲۵۲: ندیده کام دل از کوی آن سیمین بدن ...41شمارهٔ ۲۵۳: من که بی لاله رخی ساکن گلخن شده ا ...42شمارهٔ ۲۵۴: منم که بی تو گرفتار صد بلا شده ام 43شمارهٔ ۲۵۵: بسی بی داد در عشق از بتان سیمتن د ...44شمارهٔ ۲۵۶: نفسی نیست تمنای تو بیرون ز سرم 45شمارهٔ ۲۵۷: بسی تاب از غم آن گیسوان پرشکن دید ...46شمارهٔ ۲۵۸: نه مژگانست کز خونابه دل لاله گون ...47شمارهٔ ۲۵۹: نه از تیری که بر دل می زنی چندین ...48شمارهٔ ۲۶۰: اگر میرم نخواهد کم شد آب چشم نمنا ...49شمارهٔ ۲۶۱: نه آنچنان شده محو خیال آن دهنم 50شمارهٔ ۲۶۲: در هستی بقفل نیستی بر خود چنان بس ...51شمارهٔ ۲۶۳: بعزم طوف خاک درگهت از دیده پا کرد ...52شمارهٔ ۲۶۴: رحم بر زاری من یار ندارد چه کنم 53شمارهٔ ۲۶۵: جان را بلعل چون شکرت تا سپرده ام 54شمارهٔ ۲۶۶: چنان در دوستی دل بسته آن قد دلجوی ...55شمارهٔ ۲۶۷: بدل مهر تو کردم نقش و چشم از غیر ...56شمارهٔ ۲۶۸: بیک جام لبالب آنچنان کن ساقیا مست ...57شمارهٔ ۲۶۹: گه جولان غبار انگیز از آن شد رخش ...58شمارهٔ ۲۷۰: درون خانه چشم آن صنم را تا در آور ...59شمارهٔ ۲۷۱: بنایی از حباب اشک چشم خون فشان کر ...60شمارهٔ ۲۷۲: بی خط سبزت شبی هر جا که منزل داشت ...61شمارهٔ ۲۷۳: عمریست ای پری که رخت را ندیده ایم 62شمارهٔ ۲۷۴: آتشین رویی کزو چون شمع با چشم ترم 63شمارهٔ ۲۷۵: بدیده سرمه از خاک راه یار می خواه ...64شمارهٔ ۲۷۶: با هر که غیرتست نگاهی نکرده ایم 65شمارهٔ ۲۷۷: خود را ز گریه شب همه شب غرق خون ک ...66شمارهٔ ۲۷۸: بسته شد بر رشته جان موی گیسوی توا ...67شمارهٔ ۲۷۹: زین شکوه ها که دم بدم از یار می ک ...68شمارهٔ ۲۸۰: هر لحظه صد جفا ز بلای تو می کشم 69شمارهٔ ۲۸۱: تو خطان را دوست می دارد دل دیوانه ...70شمارهٔ ۲۸۲: چو میرم در هوایت کاشکی خاک درت گر ...71شمارهٔ ۲۸۳: دمی بی سوز عشقت جان خود بر تن نمی ...72شمارهٔ ۲۸۴: عمریست روی دل از نکویی ندیده ایم 73شمارهٔ ۲۸۵: ما نظر جز بر تبان سیمبر کم کرده ا ...74شمارهٔ ۲۸۶: دوستان گوهر مقصود بدست آوردم 75شمارهٔ ۲۸۷: آتشم من گلخنی باید که باشد منزلم 76شمارهٔ ۲۸۸: ز آهم سوخت بی مهر رخت مه دوش کوکب ...77شمارهٔ ۲۸۹: دایم تویی مقابل آیینه دلم 78شمارهٔ ۲۹۰: داغ عشق صنم لاله عذاری دارم 79شمارهٔ ۲۹۱: دمی مانند گردی گر جدا از خاک در گ ...80شمارهٔ ۲۹۲: هرگز غم خرابی عالم نمی خوریم 81شمارهٔ ۲۹۳: بدلبری سر و کاری درین دیار ندارم 82شمارهٔ ۲۹۴: نمی خواهم باو درد دل صد پاره بنوی ...83شمارهٔ ۲۹۵: یار بی جرم بشمشیر ستم می کشدم 84شمارهٔ ۲۹۶: تا بوده ایم بی غم یازی نبوده ایم 85شمارهٔ ۲۹۷: من بسربازی ز شمع مجلست کم نیستم 86شمارهٔ ۲۹۸: سرو نازم نشد آگه ز نیازم چه کنم 87شمارهٔ ۲۹۹: ما فراغ از غم بیش و کم عالم داریم 88شمارهٔ ۳۰۰: می روم زین شهر و در دل مهر ماهی م ...89شمارهٔ ۳۰۱: می روم در سینه صد درد نهانی می بر ...90شمارهٔ ۳۰۲: از آن رو با تو من آیینه را همتا ن ...91شمارهٔ ۳۰۳: نسبت شمشاد با آن سرو قامت چون کنم 92شمارهٔ ۳۰۴: روزگاری شد ز کویت درد سر کم کرده ...93شمارهٔ ۳۰۵: دارم هوس کز خون دل خاک درش را گل ...94شمارهٔ ۳۰۶: بیاد قد تو بر سینه هر الف که برید ...95شمارهٔ ۳۰۷: نیست در آیینه عکس آن صنم 96شمارهٔ ۳۰۸: ازو پرسید سر آن دهان را من نمی دا ...97شمارهٔ ۳۰۹: در دل زار غمی ز آن لب می گون دارم 98شمارهٔ ۳۱۰: چو طفلان پیشه ای جز گریه در عالم ...99شمارهٔ ۳۱۱: باز در دل ز غم عشق ملالی دارم 100شمارهٔ ۳۱۲: ز سیر سایه همراه تو ای مه رشکها ب ...101شمارهٔ ۳۱۳: گهی که در غم آن گلعذار می گریم 102شمارهٔ ۳۱۴: در دل الم از غنچه خندان تو دارم 103شمارهٔ ۳۱۵: گشت صد پاره بشمشیر جفای تو تنم 104شمارهٔ ۳۱۶: دمی بی عشق خوبان پری رخسار چون با ...105شمارهٔ ۳۱۷: عهد کردم که دیگر بیهده کاری نکنم 106شمارهٔ ۳۱۸: آزارها ز یار جفا کار می کشم 107شمارهٔ ۳۱۹: گر چشم برخسار تو صد بار گشادم 108شمارهٔ ۳۲۰: گهی که بر گل روی تو چشم تر بگشایم 109شمارهٔ ۳۲۱: جفا کارست و خونریز آن بت بی درد م ...110شمارهٔ ۳۲۲: چیست جرم من که باز از چشم یار افت ...111شمارهٔ ۳۲۳: پنهان غم دلم ز تو ای جان نمی کنم 112شمارهٔ ۳۲۴: پیش او با ناله اظهار غم دل کرده ا ...113شمارهٔ ۳۲۵: ای شمع که شد سوخته عشق تو جانم 114شمارهٔ ۳۲۶: ای لعل سخن گوی تو کام دل زارم 115شمارهٔ ۳۲۷: ما ترک دیدن رخ زیبا نمی کنیم 116شمارهٔ ۳۲۸: دل بصد عقد بجعد سر زلفت بستم 117شمارهٔ ۳۲۹: چرا نگاه بدور رخت بماه کنم 118شمارهٔ ۳۳۰: تا کی اسیر سلسله غم شود دلم 119شمارهٔ ۳۳۱: نی همین سرگرم سودای بتان تنها منم 120شمارهٔ ۳۳۲: گوش بر قول رقیبان بداندیش مکن 121شمارهٔ ۳۳۳: اسیر دام زلفم کرده بر گرد سرگردان 122شمارهٔ ۳۳۴: چشمی بگشا سوی من و زاری من بین 123شمارهٔ ۳۳۵: بجان دور از تو ای شمع از غم شبهای ...124شمارهٔ ۳۳۶: دوش در مجلس نگاری بود همزانوی من 125شمارهٔ ۳۳۷: در غمم گر جان ز جسم ناتوان آید بر ...126شمارهٔ ۳۳۸: ای لاله رخ مرو دلم از هجر خون مکن 127شمارهٔ ۳۳۹: می شود هر دم جنون ما ز ابرویت فزو ...128شمارهٔ ۳۴۰: نمی مردم از آن تیغی که زد آن سیمب ...129شمارهٔ ۳۴۱: داریم در زمانه بد طالع زبون 130شمارهٔ ۳۴۲: تو تیر افکنده ای چرخ مهر خود بماه ...131شمارهٔ ۳۴۳: شد چاک چاک سینه و از قطرهای خون 132شمارهٔ ۳۴۴: درد دل ما را ز ره لطف دوا کن 133شمارهٔ ۳۴۵: زین ندامت که نشد خاک درت مسکن من 134شمارهٔ ۳۴۶: اگر چه نیست ترحم ترا بزاری من 135شمارهٔ ۳۴۷: می نمایی رخ که خورشید جهان آراست ...136شمارهٔ ۳۴۸: تا بدرد عشق جان از تن نمی آید برو ...137شمارهٔ ۳۴۹: غم لعل ترا در سینه جا کردم که جان ...138شمارهٔ ۳۵۰: شد آن گل چهره باز از خانه با عزم ...139شمارهٔ ۳۵۱: نمی دانم چه بد کردم چرا رنجید یار ...140شمارهٔ ۳۵۲: زدی چو در دلم آتش مکش چو شعله سر ...141شمارهٔ ۳۵۳: ای دل از کار عشق عار مکن 142شمارهٔ ۳۵۴: عاشقم جز عاشقی کاری نمی‌آید ز من 143شمارهٔ ۳۵۵: چو شمع ز آتش دل اضطراب دارم من 144شمارهٔ ۳۵۶: حباب نیست ز خون گرد دیده تر من 145شمارهٔ ۳۵۷: شد واقف از خیال من آن مه بحال من 146شمارهٔ ۳۵۸: ای بر فراز مسند عزت مکان تو 147شمارهٔ ۳۵۹: ای بر فراز چرخ برین بارگاه تو 148شمارهٔ ۳۶۰: سرم را درد بر بالین محنت سود دور ...149شمارهٔ ۳۶۱: کرد ناصح منع من از گریه بی رخسار ...150شمارهٔ ۳۶۲: دل که پنهان است شوق لعل محبوبان د ...151شمارهٔ ۳۶۳: نمی خواهم که گوید هیچ کس احوال من ...152شمارهٔ ۳۶۴: اگر بگذشت مجنون من بماندم یادگار ...153شمارهٔ ۳۶۵: شد درون سینه دل دیوانه از سودای ا ...154شمارهٔ ۳۶۶: ز فلک می گذرد آه و فغانم بی تو 155شمارهٔ ۳۶۷: ز درد دل سختی از زبان من بشنو 156شمارهٔ ۳۶۸: ای مست غافل از من و خونین جگر مشو 157شمارهٔ ۳۶۹: از آن دو پاره بانگشت معجزت شد ماه 158شمارهٔ ۳۷۰: دی شنیدم جانب گلشن گذار افکنده ای 159شمارهٔ ۳۷۱: شد دلم صد پاره و چون لاله بر هر پ ...160شمارهٔ ۳۷۲: شانه ای گل بخم طره طرار منه 161شمارهٔ ۳۷۳: سرم خاکیست بعد از رفتنت در رهگذر ...162شمارهٔ ۳۷۴: با منی اما چه حاصل سوی من مایل نه ...163شمارهٔ ۳۷۵: ما را هلاک غمزه خونریز کرده ای 164شمارهٔ ۳۷۶: قد برافراخته آفت جانی شده ای 165شمارهٔ ۳۷۷: بدردم یارب آن بی درد درمان می کند ...166شمارهٔ ۳۷۸: من چه کردم که مرا از نظر انداخته 167شمارهٔ ۳۷۹: غیر از درت پناه نداریم یا نبی 168شمارهٔ ۳۸۰: ای که تا یار منی در پی آزار منی 169شمارهٔ ۳۸۱: نچندانم ضعیف از دوری خورشید رخسار ...170شمارهٔ ۳۸۲: بهست گور و کفن از قبا و پیرهنی 171شمارهٔ ۳۸۳: پی ماتم میان انجمن ای ماه جا کردی 172شمارهٔ ۳۸۴: در دیده نور در تن جان عزیز مایی 173شمارهٔ ۳۸۵: مرا ای سایه در دشت جنون عمریست هم ...174شمارهٔ ۳۸۶: ورد منست نام تو یا مرتضی علی 175شمارهٔ ۳۸۷: گر خدنگ غمزه را زین سان دمادم می ...176شمارهٔ ۳۸۸: یارب آن بی درد را در دل ز عشق افک ...177شمارهٔ ۳۸۹: ای دل ز خویش بگذر گر میل یار داری 178شمارهٔ ۳۹۰: از پری رویان بدل بردن همین مایل ت ...179شمارهٔ ۳۹۱: چو شمعم سوخت دل بر یاد بزم مجلس آ ...180شمارهٔ ۳۹۲: نمودی لطف پیشم آمدی کردی ستم رفتی 181شمارهٔ ۳۹۳: بی غرض در هستیم آتش نزد شوق گلی 182شمارهٔ ۳۹۴: بیاد خاک درش گر چه ای سرشک دویدی 183شمارهٔ ۳۹۵: ما چه کردیم چه گفتیم چه دیدی چه ش ...184شمارهٔ ۳۹۶: دلا آن به که چون با خوب رویان همن ...185شمارهٔ ۳۹۷: در کبودی فلک چون مه من نیست مهی 186شمارهٔ ۳۹۸: نمود در دلم از آتش درون شرری 187شمارهٔ ۳۹۹: مه من بی خبر از حال دل شیدایی 188شمارهٔ ۴۰۰: نمی آید ز تو ای سایه چو من دشت پی ...189شمارهٔ ۴۰۱: رحمی باسیران شب تار نداری 190شمارهٔ ۴۰۲: سال و مهم بر زبان روز و شبم در دل ...191شمارهٔ ۴۰۳: مراست هر طرف از سیل اشک دریایی 192شمارهٔ ۴۰۴: از شرم رخت منزل یوسف شده چاهی 193شمارهٔ ۴۰۵: چند ای چرخ مرا زار و زبون می سازی 194شمارهٔ ۴۰۶: هرگز نظر به بی سر و پایی نمی کنی 195شمارهٔ ۴۰۷: چند ای دل نامه وصف بتان املا کنی 196شمارهٔ ۴۰۸: بر آن شدی که باهل وفا جفا نکنی 197شمارهٔ ۴۰۹: نپرسد از من بی کس درین دیار کسی 198شمارهٔ ۴۱۰: ای لعل تو آب زندگانی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ