کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    می کشد زارم ببازی هر زمان طفلی دگر
    کرد دل بازیچه طفلان مرا پیرانه سر
    اشک می ریزم چو از طفلان مرا سنگی رسد
    چون نهال بارور کز سنگ می ریزد ثمر
    نورسان را تا بفرزندی گزیدم در جهان
    رسم شد فرزند را مهری نباشد بر پدر
    چشم من چون مردم بی مایه طفل اشک را
    متصل می پرورد اما بصد خون جگر
    گاه در دل می کند آن طفل گه در دیده جا
    نیست او را ذره از آب و از آتش حذر
    عالم از سیل سرشکم شد خراب اما چه سود
    دلبرم طفلست و او را نیست از عالم خبر
    عاریند از حسن روز افزون جوانان وین سبب
    هست میل دل فضولی را بطفلان بیشتر

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha