فضولی بغدادی
غزل ها
شمارهٔ ۲۰۲: می کشد زارم ببازی هر زمان طفلی دگر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
می کشد زارم ببازی هر زمان طفلی دگر کرد دل بازیچه طفلان مرا پیرانه سر اشک می ریزم چو از طفلان مرا سنگی رسد چون نهال بارور کز سنگ می ریزد ثمر نورسان را تا بفرزندی گزیدم در جهان رسم شد فرزند را مهری نباشد بر پدر چشم من چون مردم بی مایه طفل اشک را متصل می پرورد اما بصد خون جگر گاه در دل می کند آن طفل گه در دیده جا نیست او را ذره از آب و از آتش حذر عالم از سیل سرشکم شد خراب اما چه سود دلبرم طفلست و او را نیست از عالم خبر عاریند از حسن روز افزون جوانان وین سبب هست میل دل فضولی را بطفلان بیشتر فضولی بغدادی