کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ز سروت سایه کر بر من اندوهگین افتد
    بسر بر دارم و نگذارم آن را بر زمین افتد
    مرا بالای هم صد تیغ اگر بر سر زنی زان به
    که کردی رنجه و از تندیت چین بر جبین افتد
    ز صید مرغ دل هر سو مهیا می شود دامی
    ترا هر گه گره بر گیسوان عنبرین افتد
    دلم گم گشت و قدم شد دو تا در دست غم ماندم
    بچاک سینه همچون خاتمی کز وی نگین افتد
    مقابل داشت خود را عکس در آیینه با رویت
    چه بی شرمیست این یارب ببند آهنین افتد
    سواد دیده را مشگل توان برداشت از لعلش
    ندارد راه رستن چون مگس در انگبین افتد
    فضولی شوق آن بت را درون سینه جا کردی
    نترسیدی که ناگه رخنه ات در کار دین افتد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha