فضولی بغدادی
غزل ها
شمارهٔ ۱۶۷: ز سروت سایه کر بر من اندوهگین افتد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز سروت سایه کر بر من اندوهگین افتد بسر بر دارم و نگذارم آن را بر زمین افتد مرا بالای هم صد تیغ اگر بر سر زنی زان به که کردی رنجه و از تندیت چین بر جبین افتد ز صید مرغ دل هر سو مهیا می شود دامی ترا هر گه گره بر گیسوان عنبرین افتد دلم گم گشت و قدم شد دو تا در دست غم ماندم بچاک سینه همچون خاتمی کز وی نگین افتد مقابل داشت خود را عکس در آیینه با رویت چه بی شرمیست این یارب ببند آهنین افتد سواد دیده را مشگل توان برداشت از لعلش ندارد راه رستن چون مگس در انگبین افتد فضولی شوق آن بت را درون سینه جا کردی نترسیدی که ناگه رخنه ات در کار دین افتد فضولی بغدادی