کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نشاطم می کشد چون از تنم پیکان برون آید
    که شاید دامن پیکان گرفته جان برون آید
    نخواهم ماند زنده چون نجاتم دادی از هجران
    بمیرد هر شرر کز آتش سوزان برون آید
    غباری کان مقیم درگهت تا شد نمی خواهد
    که گردد آدم وزان روضه رضوان برون آید
    بهر چشمی که آید همچو دود از اشک تر سازد
    سیه بختی که او از آتش هجران برون آید
    بیاد غنچه خندان او مردم عجب نبود
    که از خار مزاحم غنچه خندان برون آید
    نخواهد برد وقت مرگ اجل از سینه ام جز غم
    بخانه هر چه باشد چون بکاوند آن برون آید
    فضولی هست در دل تیر او بسیار می ترسم
    که با سیلاب خون از دیده چون مژگان برون آید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha