کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نکویی گرد بادست این که بر من خاک می‌بارد
    سرود ناله من خاک را در رقص می‌بارد
    چه حاجت من بگویم عذر رسوایی تو رخ بنما
    ترا هرکس که می‌بیند مرا معذور می‌دارد
    به آزار دل زارم مشو مایل که در شب‌ها
    به آه و ناله طبع نازنینت را نیازارد
    تو آتش‌پاره من خار و خس قرب تو چون خواهم
    چه رنجم از رقیب گر مرا پیش تو نگذارد
    دلم تا زنده باشد کار او این بس که هردم جان
    ز لب‌های تو بستاند به چشمان تو بسپارد
    نمی‌دانم چه بختست این که دل در مزرع هستی
    ندارد بهره غیر از تأسف هرچه می‌کارد
    فضولی گرد کویش می‌کند شب تا سحر افغان
    به امیدی که او را از سگان خویش بشمارد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha