به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

فضولی بغدادی

فضولی بغدادیغزل هاشمارهٔ ۱۶۴: جان بیرون رفته را بویت بتن می آورد

1880عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

جان بیرون رفته را بویت به تن می‌آورد
مرده را ذوق کلامت در سخن می‌آورد
هست شبنم یا نسیم صبح با ذکر لبت
غنچه‌ها را آب حسرت در دهن می‌آورد
زلف پرچین برگشا تا بر خطا قایل شود
آنکه رنجی می‌برد مشک از ختن می‌آورد
سوی شیرین جوی شیر از بیستون هر صبح و شام
سیل سیلاب سرشک کوهن می‌آورد
بوی گل گر از چمن بیرون رود بی‌وجه نیست
بلبل گم‌گشته را سوی چمن می‌آورد
سرورا نسبت به نخل قامت خوبان مکن
نخل قامت میوه سیب ذقن می‌آورد
در غم آن قامت و عارض فضولی هرکه مرد
تا قیامت خاک او سرو و سمن می‌آورد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۶۳: تا باد پرده از رخ آن سیمبر فکند 2شمارهٔ ۱۶۴: جان بیرون رفته را بویت بتن می آور ...3شمارهٔ ۱۶۵: دوشم انیس خلوت گرمابه یار شد 4شمارهٔ ۱۶۶: نشاطم می کشد چون از تنم پیکان برو ...5شمارهٔ ۱۶۷: ز سروت سایه کر بر من اندوهگین افت ...6شمارهٔ ۱۶۸: در آینه چو عکسم بر صورتم نظر کرد 7شمارهٔ ۱۶۹: دل که از نرگس او چشم نگاهی دارد 8شمارهٔ ۱۷۰: هر که چراغی ز برق آه ندارد 9شمارهٔ ۱۷۱: ماه من کز لعل لب کامی بهر ناکام د ...10شمارهٔ ۱۷۲: طعنه اغیار بهر یار می باید کشید 11شمارهٔ ۱۷۳: یار از عاشق نمی باید که پروا شود 12شمارهٔ ۱۷۴: تا مرا سودای شمع عارضت در سر نبود 13شمارهٔ ۱۷۵: گاه لطفی می نماید گه جفایی می کند 14شمارهٔ ۱۷۶: آمد صبا وزان گل نورس خبر نداد 15شمارهٔ ۱۷۷: کار من در عاشقی جز با غم یاری نما ...16شمارهٔ ۱۷۸: دل درون سینه دردت را بجان می پرور ...17شمارهٔ ۱۷۹: گر بند بند ما چو نی از هم جدا کنن ...18شمارهٔ ۱۸۰: بی وجه نمی گریم گریه سببی دارد 19شمارهٔ ۱۸۱: حبیب درد دلم را دوا نخواهد کرد 20شمارهٔ ۱۸۲: دل اغیار بر من از غم جانانه می سو ...21شمارهٔ ۱۸۳: لطیفست آن پری آن به که از مردم نه ...22شمارهٔ ۱۸۴: خوش آنکه غم سیمبری داشته باشد 23شمارهٔ ۱۸۵: گفتمش دل ز غمت زار و حزین می باید 24شمارهٔ ۱۸۶: می کنم اظهار غم ساقی شرابم می دهد 25شمارهٔ ۱۸۷: نظر بازی که حیران رخ آن سیمتن باش ...26شمارهٔ ۱۸۸: رنجیدم از دل خواهمش زلف ستمکاری ب ...27شمارهٔ ۱۸۹: چو پاره پاره دل از دیده ترم افتد 28شمارهٔ ۱۹۰: ناله گره از رشته کارم نگشاید 29شمارهٔ ۱۹۱: گر فلک با تیغ کین بر سینه ام چاک ...30شمارهٔ ۱۹۲: نه تنها جان من دردی ز گل رخساره د ...31شمارهٔ ۱۹۳: دل که سوزان بود خندان از رخ آن ما ...32شمارهٔ ۱۹۴: دل اسیر خم گیسوی تو شد 33شمارهٔ ۱۹۵: بخاک بنده رحم ای دلربا از تو نمی ...34شمارهٔ ۱۹۶: جای ما کوی تو خواهد بود تا خواهیم ...35شمارهٔ ۱۹۷: سر مکش از من که از من درد سر خواه ...36شمارهٔ ۱۹۸: بدرد و محنت بسیار ما را یار می دا ...37شمارهٔ ۱۹۹: بی تو ای عمر مرا صحبت جان نیست لذ ...38شمارهٔ ۲۰۰: ای مرا هر لحظه در عشق تو بازار دگ ...39شمارهٔ ۲۰۱: یار خواهی دلا ز جان بگذر 40شمارهٔ ۲۰۲: می کشد زارم ببازی هر زمان طفلی دگ ...41شمارهٔ ۲۰۳: خواهم چو سایه افتم دنبال آن سمنبر 42شمارهٔ ۲۰۴: می دهد زاهد به ما هر لحظه آزار دگ ...43شمارهٔ ۲۰۵: ای جمالت ز گل گلشن جان رعناتر 44شمارهٔ ۲۰۶: سوخت دل صد قطره خون در چشم تر دار ...45شمارهٔ ۲۰۷: خاک شد جسم و غمت مونس جانست هنوز 46شمارهٔ ۲۰۸: دلم از عشق تو رسوای جهانست امروز 47شمارهٔ ۲۰۹: دلا بمهر رخش دیده پر آب انداز 48شمارهٔ ۲۱۰: دل اسیر لعل آن گلبرگ خندانست باز 49شمارهٔ ۲۱۱: شمع بزم بهجتم مهر مه روی تو بس 50شمارهٔ ۲۱۲: غمت روز تنهاییم یار بس 51شمارهٔ ۲۱۳: چیده ایم از اختلاط خلق دامان هوس 52شمارهٔ ۲۱۴: نه من مقید آن سرو گلعذارم و بس 53شمارهٔ ۲۱۵: ز عشقت ناله زاری که من دارم ندارد ...54شمارهٔ ۲۱۶: یارب بحق حرمت رندان درد نوش 55شمارهٔ ۲۱۷: پیش تو گل از شرم سرانداخته در پیش 56شمارهٔ ۲۱۸: مرا دل ترک داد و کرد میل آن مه دل ...57شمارهٔ ۲۱۹: چه دعوی می کنی ای غنچه با لعل گهر ...58شمارهٔ ۲۲۰: جدا بودن ز یار و سوختن با داغ هجر ...59شمارهٔ ۲۲۱: بکویش می روم بهر تماشای مه رویش 60شمارهٔ ۲۲۲: لاف زد پیش رخت گلبن ز گلبرگ ترش 61شمارهٔ ۲۲۳: نیست غیر از حیرتم کاری جدا از یار ...62شمارهٔ ۲۲۴: روی می تابد ز من گر ماه تابان گوی ...63شمارهٔ ۲۲۵: زهی جفای تو بر من دلیل رحمت خاص 64شمارهٔ ۲۲۶: ز جهان گردی ما دیدن یاریست غرض 65شمارهٔ ۲۲۷: گرد گلت کشید ز عنبر حصار خط 66شمارهٔ ۲۲۸: برندان از جهنم می دهد دایم خبر وا ...67شمارهٔ ۲۲۹: سر می کند همیشه فدا بهر یار شمع 68شمارهٔ ۲۳۰: گر نه در دل مهر آن روی چو مه دارد ...69شمارهٔ ۲۳۱: گشت محرم در حریم وصل جانانم چراغ 70شمارهٔ ۲۳۲: بخود نگذاشتم دامان آن چابک سوار ا ...71شمارهٔ ۲۳۳: قد کشیدی دیده ام تیر بلا را شد هد ...72شمارهٔ ۲۳۴: گر ترا هست دلا در ره غم میل رفیق 73شمارهٔ ۲۳۵: باغ حسن از گل رخسار تو دارد رونق 74شمارهٔ ۲۳۶: در ره عشق بتانست رفیقم توفیق 75شمارهٔ ۲۳۷: یارست فارغ از من و من بی قرار عشق 76شمارهٔ ۲۳۸: بود درد دل از سودای عشقت حاصل عاش ...77شمارهٔ ۲۳۹: ما را ز وصل دوست جدا می کند فلک 78شمارهٔ ۲۴۰: کرد از خون جگر چرخ تنم را نمناک 79شمارهٔ ۲۴۱: ای از تو بی دلان را درمان درد حاص ...80شمارهٔ ۲۴۲: نچندانست مرا در غم هجران تو حال 81شمارهٔ ۲۴۳: ز حد گذشت بدور تو بی قراری دل 82شمارهٔ ۲۴۴: ای دل از دیده فزون دیده ز دل سوی ...83شمارهٔ ۲۴۵: متصل دارد سر سودای ابروی تو دل 84شمارهٔ ۲۴۶: بطرف طره دستار زیبی بست یار از گل 85شمارهٔ ۲۴۷: شب عیدست چندانی امان ای عمر مستعج ...86شمارهٔ ۲۴۸: مه من از تو غم بی حساب دارد دل 87شمارهٔ ۲۴۹: زبان مرغ می داند مگر گل 88شمارهٔ ۲۵۰: تا خط سبز تو پیدا شده بر عارض آل 89شمارهٔ ۲۵۱: ناوکت پیراهنی پوشاند از خون بر تن ...90شمارهٔ ۲۵۲: ندیده کام دل از کوی آن سیمین بدن ...91شمارهٔ ۲۵۳: من که بی لاله رخی ساکن گلخن شده ا ...92شمارهٔ ۲۵۴: منم که بی تو گرفتار صد بلا شده ام 93شمارهٔ ۲۵۵: بسی بی داد در عشق از بتان سیمتن د ...94شمارهٔ ۲۵۶: نفسی نیست تمنای تو بیرون ز سرم 95شمارهٔ ۲۵۷: بسی تاب از غم آن گیسوان پرشکن دید ...96شمارهٔ ۲۵۸: نه مژگانست کز خونابه دل لاله گون ...97شمارهٔ ۲۵۹: نه از تیری که بر دل می زنی چندین ...98شمارهٔ ۲۶۰: اگر میرم نخواهد کم شد آب چشم نمنا ...99شمارهٔ ۲۶۱: نه آنچنان شده محو خیال آن دهنم 100شمارهٔ ۲۶۲: در هستی بقفل نیستی بر خود چنان بس ...101شمارهٔ ۲۶۳: بعزم طوف خاک درگهت از دیده پا کرد ...102شمارهٔ ۲۶۴: رحم بر زاری من یار ندارد چه کنم 103شمارهٔ ۲۶۵: جان را بلعل چون شکرت تا سپرده ام 104شمارهٔ ۲۶۶: چنان در دوستی دل بسته آن قد دلجوی ...105شمارهٔ ۲۶۷: بدل مهر تو کردم نقش و چشم از غیر ...106شمارهٔ ۲۶۸: بیک جام لبالب آنچنان کن ساقیا مست ...107شمارهٔ ۲۶۹: گه جولان غبار انگیز از آن شد رخش ...108شمارهٔ ۲۷۰: درون خانه چشم آن صنم را تا در آور ...109شمارهٔ ۲۷۱: بنایی از حباب اشک چشم خون فشان کر ...110شمارهٔ ۲۷۲: بی خط سبزت شبی هر جا که منزل داشت ...111شمارهٔ ۲۷۳: عمریست ای پری که رخت را ندیده ایم 112شمارهٔ ۲۷۴: آتشین رویی کزو چون شمع با چشم ترم 113شمارهٔ ۲۷۵: بدیده سرمه از خاک راه یار می خواه ...114شمارهٔ ۲۷۶: با هر که غیرتست نگاهی نکرده ایم 115شمارهٔ ۲۷۷: خود را ز گریه شب همه شب غرق خون ک ...116شمارهٔ ۲۷۸: بسته شد بر رشته جان موی گیسوی توا ...117شمارهٔ ۲۷۹: زین شکوه ها که دم بدم از یار می ک ...118شمارهٔ ۲۸۰: هر لحظه صد جفا ز بلای تو می کشم 119شمارهٔ ۲۸۱: تو خطان را دوست می دارد دل دیوانه ...120شمارهٔ ۲۸۲: چو میرم در هوایت کاشکی خاک درت گر ...121شمارهٔ ۲۸۳: دمی بی سوز عشقت جان خود بر تن نمی ...122شمارهٔ ۲۸۴: عمریست روی دل از نکویی ندیده ایم 123شمارهٔ ۲۸۵: ما نظر جز بر تبان سیمبر کم کرده ا ...124شمارهٔ ۲۸۶: دوستان گوهر مقصود بدست آوردم 125شمارهٔ ۲۸۷: آتشم من گلخنی باید که باشد منزلم 126شمارهٔ ۲۸۸: ز آهم سوخت بی مهر رخت مه دوش کوکب ...127شمارهٔ ۲۸۹: دایم تویی مقابل آیینه دلم 128شمارهٔ ۲۹۰: داغ عشق صنم لاله عذاری دارم 129شمارهٔ ۲۹۱: دمی مانند گردی گر جدا از خاک در گ ...130شمارهٔ ۲۹۲: هرگز غم خرابی عالم نمی خوریم 131شمارهٔ ۲۹۳: بدلبری سر و کاری درین دیار ندارم 132شمارهٔ ۲۹۴: نمی خواهم باو درد دل صد پاره بنوی ...133شمارهٔ ۲۹۵: یار بی جرم بشمشیر ستم می کشدم 134شمارهٔ ۲۹۶: تا بوده ایم بی غم یازی نبوده ایم 135شمارهٔ ۲۹۷: من بسربازی ز شمع مجلست کم نیستم 136شمارهٔ ۲۹۸: سرو نازم نشد آگه ز نیازم چه کنم 137شمارهٔ ۲۹۹: ما فراغ از غم بیش و کم عالم داریم 138شمارهٔ ۳۰۰: می روم زین شهر و در دل مهر ماهی م ...139شمارهٔ ۳۰۱: می روم در سینه صد درد نهانی می بر ...140شمارهٔ ۳۰۲: از آن رو با تو من آیینه را همتا ن ...141شمارهٔ ۳۰۳: نسبت شمشاد با آن سرو قامت چون کنم 142شمارهٔ ۳۰۴: روزگاری شد ز کویت درد سر کم کرده ...143شمارهٔ ۳۰۵: دارم هوس کز خون دل خاک درش را گل ...144شمارهٔ ۳۰۶: بیاد قد تو بر سینه هر الف که برید ...145شمارهٔ ۳۰۷: نیست در آیینه عکس آن صنم 146شمارهٔ ۳۰۸: ازو پرسید سر آن دهان را من نمی دا ...147شمارهٔ ۳۰۹: در دل زار غمی ز آن لب می گون دارم 148شمارهٔ ۳۱۰: چو طفلان پیشه ای جز گریه در عالم ...149شمارهٔ ۳۱۱: باز در دل ز غم عشق ملالی دارم 150شمارهٔ ۳۱۲: ز سیر سایه همراه تو ای مه رشکها ب ...151شمارهٔ ۳۱۳: گهی که در غم آن گلعذار می گریم 152شمارهٔ ۳۱۴: در دل الم از غنچه خندان تو دارم 153شمارهٔ ۳۱۵: گشت صد پاره بشمشیر جفای تو تنم 154شمارهٔ ۳۱۶: دمی بی عشق خوبان پری رخسار چون با ...155شمارهٔ ۳۱۷: عهد کردم که دیگر بیهده کاری نکنم 156شمارهٔ ۳۱۸: آزارها ز یار جفا کار می کشم 157شمارهٔ ۳۱۹: گر چشم برخسار تو صد بار گشادم 158شمارهٔ ۳۲۰: گهی که بر گل روی تو چشم تر بگشایم 159شمارهٔ ۳۲۱: جفا کارست و خونریز آن بت بی درد م ...160شمارهٔ ۳۲۲: چیست جرم من که باز از چشم یار افت ...161شمارهٔ ۳۲۳: پنهان غم دلم ز تو ای جان نمی کنم 162شمارهٔ ۳۲۴: پیش او با ناله اظهار غم دل کرده ا ...163شمارهٔ ۳۲۵: ای شمع که شد سوخته عشق تو جانم 164شمارهٔ ۳۲۶: ای لعل سخن گوی تو کام دل زارم 165شمارهٔ ۳۲۷: ما ترک دیدن رخ زیبا نمی کنیم 166شمارهٔ ۳۲۸: دل بصد عقد بجعد سر زلفت بستم 167شمارهٔ ۳۲۹: چرا نگاه بدور رخت بماه کنم 168شمارهٔ ۳۳۰: تا کی اسیر سلسله غم شود دلم 169شمارهٔ ۳۳۱: نی همین سرگرم سودای بتان تنها منم 170شمارهٔ ۳۳۲: گوش بر قول رقیبان بداندیش مکن 171شمارهٔ ۳۳۳: اسیر دام زلفم کرده بر گرد سرگردان 172شمارهٔ ۳۳۴: چشمی بگشا سوی من و زاری من بین 173شمارهٔ ۳۳۵: بجان دور از تو ای شمع از غم شبهای ...174شمارهٔ ۳۳۶: دوش در مجلس نگاری بود همزانوی من 175شمارهٔ ۳۳۷: در غمم گر جان ز جسم ناتوان آید بر ...176شمارهٔ ۳۳۸: ای لاله رخ مرو دلم از هجر خون مکن 177شمارهٔ ۳۳۹: می شود هر دم جنون ما ز ابرویت فزو ...178شمارهٔ ۳۴۰: نمی مردم از آن تیغی که زد آن سیمب ...179شمارهٔ ۳۴۱: داریم در زمانه بد طالع زبون 180شمارهٔ ۳۴۲: تو تیر افکنده ای چرخ مهر خود بماه ...181شمارهٔ ۳۴۳: شد چاک چاک سینه و از قطرهای خون 182شمارهٔ ۳۴۴: درد دل ما را ز ره لطف دوا کن 183شمارهٔ ۳۴۵: زین ندامت که نشد خاک درت مسکن من 184شمارهٔ ۳۴۶: اگر چه نیست ترحم ترا بزاری من 185شمارهٔ ۳۴۷: می نمایی رخ که خورشید جهان آراست ...186شمارهٔ ۳۴۸: تا بدرد عشق جان از تن نمی آید برو ...187شمارهٔ ۳۴۹: غم لعل ترا در سینه جا کردم که جان ...188شمارهٔ ۳۵۰: شد آن گل چهره باز از خانه با عزم ...189شمارهٔ ۳۵۱: نمی دانم چه بد کردم چرا رنجید یار ...190شمارهٔ ۳۵۲: زدی چو در دلم آتش مکش چو شعله سر ...191شمارهٔ ۳۵۳: ای دل از کار عشق عار مکن 192شمارهٔ ۳۵۴: عاشقم جز عاشقی کاری نمی‌آید ز من 193شمارهٔ ۳۵۵: چو شمع ز آتش دل اضطراب دارم من 194شمارهٔ ۳۵۶: حباب نیست ز خون گرد دیده تر من 195شمارهٔ ۳۵۷: شد واقف از خیال من آن مه بحال من 196شمارهٔ ۳۵۸: ای بر فراز مسند عزت مکان تو 197شمارهٔ ۳۵۹: ای بر فراز چرخ برین بارگاه تو 198شمارهٔ ۳۶۰: سرم را درد بر بالین محنت سود دور ...199شمارهٔ ۳۶۱: کرد ناصح منع من از گریه بی رخسار ...200شمارهٔ ۳۶۲: دل که پنهان است شوق لعل محبوبان د ...201شمارهٔ ۳۶۳: نمی خواهم که گوید هیچ کس احوال من ...202شمارهٔ ۳۶۴: اگر بگذشت مجنون من بماندم یادگار ...203شمارهٔ ۳۶۵: شد درون سینه دل دیوانه از سودای ا ...204شمارهٔ ۳۶۶: ز فلک می گذرد آه و فغانم بی تو 205شمارهٔ ۳۶۷: ز درد دل سختی از زبان من بشنو 206شمارهٔ ۳۶۸: ای مست غافل از من و خونین جگر مشو 207شمارهٔ ۳۶۹: از آن دو پاره بانگشت معجزت شد ماه 208شمارهٔ ۳۷۰: دی شنیدم جانب گلشن گذار افکنده ای 209شمارهٔ ۳۷۱: شد دلم صد پاره و چون لاله بر هر پ ...210شمارهٔ ۳۷۲: شانه ای گل بخم طره طرار منه 211شمارهٔ ۳۷۳: سرم خاکیست بعد از رفتنت در رهگذر ...212شمارهٔ ۳۷۴: با منی اما چه حاصل سوی من مایل نه ...213شمارهٔ ۳۷۵: ما را هلاک غمزه خونریز کرده ای 214شمارهٔ ۳۷۶: قد برافراخته آفت جانی شده ای 215شمارهٔ ۳۷۷: بدردم یارب آن بی درد درمان می کند ...216شمارهٔ ۳۷۸: من چه کردم که مرا از نظر انداخته 217شمارهٔ ۳۷۹: غیر از درت پناه نداریم یا نبی 218شمارهٔ ۳۸۰: ای که تا یار منی در پی آزار منی 219شمارهٔ ۳۸۱: نچندانم ضعیف از دوری خورشید رخسار ...220شمارهٔ ۳۸۲: بهست گور و کفن از قبا و پیرهنی 221شمارهٔ ۳۸۳: پی ماتم میان انجمن ای ماه جا کردی 222شمارهٔ ۳۸۴: در دیده نور در تن جان عزیز مایی 223شمارهٔ ۳۸۵: مرا ای سایه در دشت جنون عمریست هم ...224شمارهٔ ۳۸۶: ورد منست نام تو یا مرتضی علی 225شمارهٔ ۳۸۷: گر خدنگ غمزه را زین سان دمادم می ...226شمارهٔ ۳۸۸: یارب آن بی درد را در دل ز عشق افک ...227شمارهٔ ۳۸۹: ای دل ز خویش بگذر گر میل یار داری 228شمارهٔ ۳۹۰: از پری رویان بدل بردن همین مایل ت ...229شمارهٔ ۳۹۱: چو شمعم سوخت دل بر یاد بزم مجلس آ ...230شمارهٔ ۳۹۲: نمودی لطف پیشم آمدی کردی ستم رفتی 231شمارهٔ ۳۹۳: بی غرض در هستیم آتش نزد شوق گلی 232شمارهٔ ۳۹۴: بیاد خاک درش گر چه ای سرشک دویدی 233شمارهٔ ۳۹۵: ما چه کردیم چه گفتیم چه دیدی چه ش ...234شمارهٔ ۳۹۶: دلا آن به که چون با خوب رویان همن ...235شمارهٔ ۳۹۷: در کبودی فلک چون مه من نیست مهی 236شمارهٔ ۳۹۸: نمود در دلم از آتش درون شرری 237شمارهٔ ۳۹۹: مه من بی خبر از حال دل شیدایی 238شمارهٔ ۴۰۰: نمی آید ز تو ای سایه چو من دشت پی ...239شمارهٔ ۴۰۱: رحمی باسیران شب تار نداری 240شمارهٔ ۴۰۲: سال و مهم بر زبان روز و شبم در دل ...241شمارهٔ ۴۰۳: مراست هر طرف از سیل اشک دریایی 242شمارهٔ ۴۰۴: از شرم رخت منزل یوسف شده چاهی 243شمارهٔ ۴۰۵: چند ای چرخ مرا زار و زبون می سازی 244شمارهٔ ۴۰۶: هرگز نظر به بی سر و پایی نمی کنی 245شمارهٔ ۴۰۷: چند ای دل نامه وصف بتان املا کنی 246شمارهٔ ۴۰۸: بر آن شدی که باهل وفا جفا نکنی 247شمارهٔ ۴۰۹: نپرسد از من بی کس درین دیار کسی 248شمارهٔ ۴۱۰: ای لعل تو آب زندگانی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ