کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    مه دلاک من آیینه اهل نظر است
    هر زمان صید کسی کرده بشکل دگر است
    در تمنای وصال دم تیغش همه دم
    عاشقان را تن چون موی بخونابه تر است
    همه را غرقه بخونست دل از غمزه او
    رگ جان همه را غمزه او نیشتر است
    بکفی تیغ گرفته بکفی سنگ مدام
    بر سر عربده با عاشق خونین جگر است
    پایمال الم از تیغ ستمکاری اوست
    تن عشاق که باریک تر از موی سر است
    آهم از چرخ برین می گذرد در غم او
    آه ازین غم که ز حال دل من بی خبر است
    چاک چاکست ز غم سینه ما چون شانه
    وه که ملک دل ما را غم او رخنه گر است
    نشود قطع بمقراض جفا پیوندش
    بس که پیوسته دلم بسته آن سیمبر است
    هوسی در سرت افتاد فضولی زان مه
    حذری کن که درین واقعه سر در خطر است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha