کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    در دل لاله غمت آتش سودا انداخت
    شمع را آتش سودای تو از پا انداخت
    یافت از نکهت زلف تو خبر آهوی چین
    نافه مشک خود از شرم بصحرا انداخت
    تا ز دیدار تو مانع نشود چشم پرآب
    خواب را در نظرم کشت بدریا انداخت
    رشک رخسار تو زد بتکده ها را بر هم
    آه من غلغله در گوش مسیحا انداخت
    برگشادی بسخن صد گرهم چون سبحه
    عقد دندان تو بر رشته تقوا انداخت
    خواست آزار خود از ناوک آهم گردون
    که غم عشق توام بر دل شیدا انداخت
    سرورا از نظر انداخت فضولی چون ما
    یک نظر هر که بر آن قامت رعنا انداخت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha