کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عاشقی رونق ز اطوار من حیران گرفت
    عشق از فرهاد صورت یافت از من جان گرفت
    تا در آرد نقش شیرین را بمهمانی درو
    خانه در بیستون فرهاد سرگردان گرفت
    گر سر دعوی ندارد بهر خون کوهکن
    بیستون را صورت شیرین چرا دامان گرفت
    نیست لاله کوهکن انداخت سوی بیستون
    سینه پر خون که از داغ دل سوزان گرفت
    گر چه مشکل بود بر فرهاد کار بیستون
    جان شیرین داد بر خود کار را آسان گرفت
    دل بخون شد غرق با تیر تو از سوز درون
    سوخت در تن آتشی از شعله در پیکان گرفت
    دید سرگردانی سیاح صحرای امید
    بهر آسایش فضولی دامن حرمان گرفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha