کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زود به کردم من بی‌صبر داغ خویش را
    اول شب می‌کشد مفلس چراغ خویش را
    گر نباشد زخم شمشیرم حمایل گو مباش
    هیکل تن کرده‌ام چون لاله داغ خویش را
    می‌گساران دیگر و خونابه‌نوشان دیگرند
    بر حریفان زان نپیمایم ایاغ خویش را
    حیرتی دارم که در فصل چنین دهقان وصل
    بر تماشایی چرا در بسته باغ خویش را
    خشک شد مغزم ز سودا غمزه ساقی کجاست
    تا زخون خویش تر سازم دماغ خویش را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha