به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قدسی مشهدی

قدسی مشهدیغزل هاشمارهٔ ۲۲۴: ز چشمم بی تو شب چندان سرشک لاله‌گون افتد

1250عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ز چشمم بی تو شب چندان سرشک لاله‌گون افتد
که هرجا پا نهد اندیشه، در دریای خون افتد
ز بس دل می‌تپد در سینه شب در کنج تنهایی
مبادا دیده، گاه گریه با اشکم برون افتد
دل پرویز را در سینه چون سیماب لرزاند
صدای تیشه فرهاد چون در بیستون افتد
اجل را نیز از جان‌بردن من ننگ می‌آید
مبادا هیچ‌کس را این‌چنین طالع زبون افتد
میی نوشیده قدسی دوش از میخانه عشقت
که تا صبح قیامت زان قدح، مست جنون افتد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۲۳: لبت به خنده شیرین چو همنفس گردد 2شمارهٔ ۲۲۴: ز چشمم بی تو شب چندان سرشک لاله‌گ ...3شمارهٔ ۲۲۵: می را چو آب، لعل تو بر خود حلال ک ...4شمارهٔ ۲۲۶: نشاه می‌خواستم از باده، خمارم داد ...5شمارهٔ ۲۲۷: من و آیینه حسنی که تابش را بسوزان ...6شمارهٔ ۲۲۸: نوک مژگان چه حیرت گر ز دلها بگذرد 7شمارهٔ ۲۲۹: ناله‌ای کردم، خروش اهل شیون تازه ...8شمارهٔ ۲۳۰: در هجرت، از شکست، دلم را اثر نمان ...9شمارهٔ ۲۳۱: اسیر عشق تو از ننگ کفر و دین میرد 10شمارهٔ ۲۳۲: مسیح دید لبت، رنگ او دگرگون شد 11شمارهٔ ۲۳۳: گر گشایم لب دمی، عالم پر افغان می ...12شمارهٔ ۲۳۴: کی دواجو بود آن دل که ز دردش دم ز ...13شمارهٔ ۲۳۵: ز دلها درد دل برداشتن هم عالمی دا ...14شمارهٔ ۲۳۶: بهر هر دیوانه گر ویرانه‌ای پیدا ش ...15شمارهٔ ۲۳۷: زورم به یک اشاره ابرو نمی‌رسد 16شمارهٔ ۲۳۸: عالمی بر خویش بالیدم چو از من یاد ...17شمارهٔ ۲۳۹: هرگزم چون لاله دل بی داغ ته بر ته ...18شمارهٔ ۲۴۰: هنوز از ناله‌ای صد شعله در جان می ...19شمارهٔ ۲۴۱: دو روزه هجر تو با جان دوستان آن ک ...20شمارهٔ ۲۴۲: یاد روی تو هم‌آغوش گلستانم کرد 21شمارهٔ ۲۴۳: بس که دود آه عاشق پرده افلاک شد 22شمارهٔ ۲۴۴: چشمی که با غبار درت آشنا شود 23شمارهٔ ۲۴۵: مبادا کام جان از عیش، تا کام از ا ...24شمارهٔ ۲۴۶: ما اسیران چه کسانیم، گرفتاری چند 25شمارهٔ ۲۴۷: دگر بر آتش می، توبه سوختن دارد 26شمارهٔ ۲۴۸: هیچ دورانی چو عهد بی‌سرانجامی نبو ...27شمارهٔ ۲۴۹: ...28شمارهٔ ۲۵۰: وجودم را نه از آتش، نه از گل پرور ...29شمارهٔ ۲۵۱: تا پرده از رخت به کشیدن نمی‌رسد 30شمارهٔ ۲۵۲: مرا هر قطره‌ای کز دیده در دامن فر ...31شمارهٔ ۲۵۳: در طرب ز ازل بر من حزین بستند 32شمارهٔ ۲۵۴: سوای تو در سینه هر خام نگنجد 33شمارهٔ ۲۵۵: کی به بزم عشق، هر لب پی به جام می ...34شمارهٔ ۲۵۶: نو نیاز خواهشم، لیک از حجابم ساخت ...35شمارهٔ ۲۵۷: ذوق غمت ز سینه محزون نمی‌رود 36شمارهٔ ۲۵۸: چه رنجش است کزان تندخو نمی‌آید 37شمارهٔ ۲۵۹: دلم ز کعبه نه محمل نشسته می‌آید 38شمارهٔ ۲۶۰: میگساران را لبت یاد از می گلگون د ...39شمارهٔ ۲۶۱: ز من ترسم عنان آن نرگس جادو بگردا ...40شمارهٔ ۲۶۲: کشد صد طعنه از دشمن چو با من همنش ...41شمارهٔ ۲۶۳: گر دل به المهای تو منسوب نباشد 42شمارهٔ ۲۶۴: در آتشم از چهره برافروخته‌ای چند 43شمارهٔ ۲۶۵: دامنم چند ز خون مژه دریا باشد 44شمارهٔ ۲۶۶: زخم خار آرزوی آبله پا باشد 45شمارهٔ ۲۶۷: کی اسیران غمت را غم دنیا باشد 46شمارهٔ ۲۶۸: هنوزم از مژه، کار سحاب می‌آید 47شمارهٔ ۲۶۹: ز عقده‌ها که فلک نذر کار من دارد 48شمارهٔ ۲۷۰: عشقت اقرار به دل آرد و انکار برد 49شمارهٔ ۲۷۱: با من، غمت ز مهر، دویی در میان ند ...50شمارهٔ ۲۷۲: رفتم به بوستان که دلم وا شود، نشد 51شمارهٔ ۲۷۳: دلم به عشق فسونساز برنمی‌آید 52شمارهٔ ۲۷۴: کس کار تنک حوصله را تنگ نگیرد 53شمارهٔ ۲۷۵: عشاق چه جمعند؟ پریشان شده‌ای چند 54شمارهٔ ۲۷۶: دل پر حسرتم از سادگی در بزم تنهای ...55شمارهٔ ۲۷۷: جز محبت، سینه‌ام علم دگر پیدا نکر ...56شمارهٔ ۲۷۸: ازان دل از غم ایام برنمی‌آید 57شمارهٔ ۲۷۹: خامه در وصف لبت کار مسیحا می‌کند 58شمارهٔ ۲۸۰: آسیب واعظان به ایاغم نمی‌رسد 59شمارهٔ ۲۸۱: عاشق چو شدی، ناله جانکاه نگه دار 60شمارهٔ ۲۸۲: سینه تنگ و من هلاک زخم پنهان دگر 61شمارهٔ ۲۸۳: ای دست تو به کینه ز دوران درازتر 62شمارهٔ ۲۸۴: بی درد عشق، شادی و غم را چه اعتبا ...63شمارهٔ ۲۸۵: جایی که داغ نیست، ز مرهم چه اعتبا ...64شمارهٔ ۲۸۶: یک نامه چو نگشوده‌ام از بال کبوتر 65شمارهٔ ۲۸۷: کام جانم با من و من در پی کامم هن ...66شمارهٔ ۲۸۸: نگهت فتنه‌گر و عربده‌سازست هنوز 67شمارهٔ ۲۸۹: به سرو سیم‌تنی راه برده‌ام که مپر ...68شمارهٔ ۲۹۰: راست رو نیست بر آماج اثر، تیر نفس 69شمارهٔ ۲۹۱: در کوی تو فردوس تمنی نکند کس 70شمارهٔ ۲۹۲: شد تیره روز خلق، ز عارض نقاب کش 71شمارهٔ ۲۹۳: گر کنم گریه به اندازه چشم تر خویش 72شمارهٔ ۲۹۴: بیگانه گشته‌ام ز همه مدعای خویش 73شمارهٔ ۲۹۵: تو و گشت چمن ای گل، من و کاشانه خ ...74شمارهٔ ۲۹۶: دزدم ز بس حدیث ترا از زبان خویش 75شمارهٔ ۲۹۷: کی کنم هرگز شکایت سر ز جور یار خو ...76شمارهٔ ۲۹۸: دلم خون شد چو دیدم حلقه‌حلقه گشته ...77شمارهٔ ۲۹۹: آغشته‌ام چو پنبه ز خوناب داغ خویش 78شمارهٔ ۳۰۰: عشقم آتش زد به دل، در دیده مسکن ک ...79شمارهٔ ۳۰۱: تا کی چو عاقلان غم ناموس و نام خو ...80شمارهٔ ۳۰۲: عشق خواهی، خنده را بر لب کش و دلت ...81شمارهٔ ۳۰۳: هستیم با تو بر سر عهد قدیم خویش 82شمارهٔ ۳۰۴: غم کجا شد که به جان آمدم از شادی ...83شمارهٔ ۳۰۵: مرده را زنده کند چون سخن‌آراست لب ...84شمارهٔ ۳۰۶: کرد آه من از اثر فراموش 85شمارهٔ ۳۰۷: دیدم به چشم آینه بسیار سوی خویش 86شمارهٔ ۳۰۸: گیرم ز دل به بادیه غم، سراغ خویش 87شمارهٔ ۳۰۹: نگار من که بود ترک و غمزه چندانش 88شمارهٔ ۳۱۰: مردم از غیرت، جدا از صحبت اغیار ب ...89شمارهٔ ۳۱۱: دوش آمد ز سفر مژده که یار آمد پیش 90شمارهٔ ۳۱۲: عشق، هرکس را ز باغی کرده گل در دا ...91شمارهٔ ۳۱۳: سوزم همیشه از نفس آتشین خویش 92شمارهٔ ۳۱۴: هرکسی شاد به سال نو و نوروزی خویش 93شمارهٔ ۳۱۵: کَنم به ناخن حسرت، بدن من درویش 94شمارهٔ ۳۱۶: بسی چون سایه افتادم به پای سرو آز ...95شمارهٔ ۳۱۷: روشن شود ز دود دماغم چراغ فیض 96شمارهٔ ۳۱۸: تازه شد با شعله در بزم تو پیمانم ...97شمارهٔ ۳۱۹: نیافت منصب پروانه چراغم شمع 98شمارهٔ ۳۲۰: غیر آه و اشک حسرت نیست در بارم چو ...99شمارهٔ ۳۲۱: فسرده صحبتم از انتظار گریه شمع 100شمارهٔ ۳۲۲: دارم دلی، اما چه دل، صدگونه حرمان ...101شمارهٔ ۳۲۳: دامان عشقِ سلسله مویی گرفته دل 102شمارهٔ ۳۲۴: تا کی کنی به گریه، طلب آرزوی دل 103شمارهٔ ۳۲۵: می‌آیم از طوف حرم، بتخانه پنهان د ...104شمارهٔ ۳۲۶: تماشای گلی کرد آنچنان محو گلستانم 105شمارهٔ ۳۲۷: چو سایه در ره عشق از قفای خویشتنم 106شمارهٔ ۳۲۸: به گلشن تنگدل چون غنچه زادم، شادم ...107شمارهٔ ۳۲۹: دلم بهر قفس پرواز می‌کرد، از چمن ...108شمارهٔ ۳۳۰: بر نیامد یک نوای غم‌فزا از خانه‌ا ...109شمارهٔ ۳۳۱: تا نشمرد آزاد، کسی بعد هلاکم 110شمارهٔ ۳۳۲: آن بلبلم که ناله بهر قفس کشم 111شمارهٔ ۳۳۳: نپیماید کسی راه حرم، گر من ز پا ا ...112شمارهٔ ۳۳۴: یاد باد آن کز گلی در سینه خاری دا ...113شمارهٔ ۳۳۵: تو گر بر من کشیدی تیغ، من هم جان ...114شمارهٔ ۳۳۶: چه شعله‌ها زده سر ز آتشی که من دا ...115شمارهٔ ۳۳۷: گر شرم وصالت نبود قفل زبانم 116شمارهٔ ۳۳۸: ما شکست دل خود را ز خدا خواسته‌ای ...117شمارهٔ ۳۳۹: در قیدم و گمان که گرفتار نیستم 118شمارهٔ ۳۴۰: بسی منزل بریدم تا شب غم را سحر کر ...119شمارهٔ ۳۴۱: چون غنچه بجز پرده دل نیست پناهم 120شمارهٔ ۳۴۲: ز چاک سینه اشکم سر کند گر چشم تر ...121شمارهٔ ۳۴۳: چه حیرت، گر به چشم محرمانش در نمی ...122شمارهٔ ۳۴۴: شمعیم و تن ز اشک دمادم گداختیم 123شمارهٔ ۳۴۵: همه جانب قدم مرحله‌پیما دارم 124شمارهٔ ۳۴۶: ما چشم سیه بر شجر طور نداریم 125شمارهٔ ۳۴۷: لبی از زمزمه عشق، خروشان دارم 126شمارهٔ ۳۴۸: شود هر موی بر تن شعله، گر پاس فغا ...127شمارهٔ ۳۴۹: سر تا قدم ز داغ تمنا در آتشم 128شمارهٔ ۳۵۰: از لعل لبت جز طمع خام ندارم 129شمارهٔ ۳۵۱: شب که بی روی تو از اشک دمادم سوخت ...130شمارهٔ ۳۵۲: عافیت غم را مداوا کرد و زین غم سو ...131شمارهٔ ۳۵۳: شکل گردابی به گرد خود ز مژگان می‌ ...132شمارهٔ ۳۵۴: داغ سودایم، به سوی سینه‌ریشان می‌ ...133شمارهٔ ۳۵۵: دایم چو غنچه سر به گریبان گریستم 134شمارهٔ ۳۵۶: روزی که ناخنی نزند عشق بر دلم 135شمارهٔ ۳۵۷: تلخ است زبان در دهن از تلخی کامم 136شمارهٔ ۳۵۸: به آشنایی چشم تو ناتوان شده‌ام 137شمارهٔ ۳۵۹: ما در صبح طرب، ز آب و گل غم بسته‌ ...138شمارهٔ ۳۶۰: در بزم طرب، باده نابی نکشیدیم 139شمارهٔ ۳۶۱: ما رخت دل ز کعبه به بتخانه برده‌ا ...140شمارهٔ ۳۶۲: زخم ناخن کی برآرد مدعای سینه‌ام 141شمارهٔ ۳۶۳: اگر نه صید کسی گشته مرغ نامه‌برم 142شمارهٔ ۳۶۴: چند چون ابر بر اطراف گلستان گریم 143شمارهٔ ۳۶۵: چون به سوی تو گشایم در کاشانه چشم 144شمارهٔ ۳۶۶: قسمت نگر که نوشم، می از ایاغ مردم 145شمارهٔ ۳۶۷: تا دل بر آتش غم جانانه سوختیم 146شمارهٔ ۳۶۸: امشب ز دیده از قدح افزون گریستم 147شمارهٔ ۳۶۹: خضر اگر آب حیات آورد، خون دانسته‌ ...148شمارهٔ ۳۷۰: بر سر کوی تو عمری شد که ما افتاده ...149شمارهٔ ۳۷۱: دیده را در عشق ازین به، مبتلا می‌ ...150شمارهٔ ۳۷۲: اگر دور از دلارای خود افتم 151شمارهٔ ۳۷۳: من تیره‌دل و نورفشان شعله آهم 152شمارهٔ ۳۷۴: من صید زخم‌خورده از پا فتاده‌ام 153شمارهٔ ۳۷۵: گمان مبر که ز روی تو دیده بردارم 154شمارهٔ ۳۷۶: با یارم و در دفع غم اسباب ندارم 155شمارهٔ ۳۷۷: کرده تا عشق تو چون نقش قدم پامالم 156شمارهٔ ۳۷۸: کی به غیر از دیدنش اندیشه دیگر کن ...157شمارهٔ ۳۷۹: خون می‌چکد از دیده ز نظاره داغم 158شمارهٔ ۳۸۰: دل به تیغ غمزه آن شوخ قاتل بسته‌ا ...159شمارهٔ ۳۸۱: در غمت با گریه شام و سحر خو کرده‌ ...160شمارهٔ ۳۸۲: از ازل کشته آن طرز نگاه آمده‌ایم 161شمارهٔ ۳۸۳: تا آفرین شست تو گوید زبان زخم 162شمارهٔ ۳۸۴: هرگز به بزم وصل، شبی جا نکرده‌ام 163شمارهٔ ۳۸۵: ما جهان را رخ ز آب چشم گریان شسته ...164شمارهٔ ۳۸۶: به خون خوردن جدا زان لعل شکربار م ...165شمارهٔ ۳۸۷: من لذت درد تو به درمان نفروشم 166شمارهٔ ۳۸۸: عمری چو جاهلان پی چون و چرا شدم 167شمارهٔ ۳۸۹: دلی از قید آسایش چو عشق آزاد می‌خ ...168شمارهٔ ۳۹۰: سپندوار بر آتش چو اضطراب کنم 169شمارهٔ ۳۹۱: زبان گداختم و راز عشق سر کردم 170شمارهٔ ۳۹۲: چو درد عشق تو کرد آشنای خویشتنم 171شمارهٔ ۳۹۳: در انتظار تو شد عمرها که چشم به ر ...172شمارهٔ ۳۹۴: رخ تو تا شده غایب به صورت از نظرم 173شمارهٔ ۳۹۵: دردت به دل رسیده و از دل به داغ ه ...174شمارهٔ ۳۹۶: گر ز چنگ شحنه هجران امان می‌یافتم 175شمارهٔ ۳۹۷: تا شد زبان گره چو جرس، بر فغان زد ...176شمارهٔ ۳۹۸: نهال دوستی را ریشه در خون پرورش د ...177شمارهٔ ۳۹۹: ما حرف سود خویش برای زیان زدیم 178شمارهٔ ۴۰۰: دوش بر خاک درت عرض جبین می‌کردم 179شمارهٔ ۴۰۱: در خون دل از دیده خونبار نشستیم 180شمارهٔ ۴۰۲: ...181شمارهٔ ۴۰۳: در میان بیخودی، آرامش دل یافتم 182شمارهٔ ۴۰۴: ز بس که دشمن نظّاره پریشانم 183شمارهٔ ۴۰۵: اگر به عشق نباشد درست، پیمانم 184شمارهٔ ۴۰۶: از وصل هر گل در چمن، چون غنچه دام ...185شمارهٔ ۴۰۷: چو باد سوی تو آید، ز غیرت آب شوم 186شمارهٔ ۴۰۸: کم خمار بگیرد، اگر شراب شوم 187شمارهٔ ۴۰۹: ...188شمارهٔ ۴۱۰: حیرانم از افسردگی، در کار و بار خ ...189شمارهٔ ۴۱۱: مباش غره به عهد قدیم و یار کهن 190شمارهٔ ۴۱۲: شرط بود کفر و دین، هر دو به هم دا ...191شمارهٔ ۴۱۳: توان غم تو ز جان خراب دزدیدن 192شمارهٔ ۴۱۴: بیا ای عشق، ننگ عافیت از سرم وا ک ...193شمارهٔ ۴۱۵: در کوه و دشت، پهن شود تا نشان من 194شمارهٔ ۴۱۶: سینه پیش غم جانانه چه خواهد بودن 195شمارهٔ ۴۱۷: تا به کی چون ماه در مشکین نقاب اف ...196شمارهٔ ۴۱۸: چرخ چون کشتی رود بر روی آب از چشم ...197شمارهٔ ۴۱۹: خموش می‌کند دلیر تماشای ماه من 198شمارهٔ ۴۲۰: من نمی‌گویم به چشمم نه قدم، یا بر ...199شمارهٔ ۴۲۱: می‌شود هر دم پریشان زلف بر رخسار ...200شمارهٔ ۴۲۲: مردم ز تیرگی، نفسی بی‌نقاب شو 201شمارهٔ ۴۲۳: جان چیست کش فدا نکنم از برای تو 202شمارهٔ ۴۲۴: فتنه‌ای هر لحظه برمی‌خیزد از مژگا ...203شمارهٔ ۴۲۵: ...204شمارهٔ ۴۲۶: به دل غمی چو نداری، به سینه داغ م ...205شمارهٔ ۴۲۷: خوی تو در جفا شکسته 206شمارهٔ ۴۲۸: در سینه دل غمین فتاده 207شمارهٔ ۴۲۹: عاشقی، بر بستر آسودگی پهلو منه 208شمارهٔ ۴۳۰: شاد باش ای دل که خود را خوب رسوا ...209شمارهٔ ۴۳۱: از تو دلها همه ناشاد و تو هم شاد ...210شمارهٔ ۴۳۲: کشته‌ای اول به نازم، باز خندان کر ...211شمارهٔ ۴۳۳: یار بی‌پروا و ما را آرزوی دل بسی 212شمارهٔ ۴۳۴: به نومیدی خوشم، ناکامی‌ام کام است ...213شمارهٔ ۴۳۵: ای عندلیب وصل، هم‌آواز کیستی 214شمارهٔ ۴۳۶: بهار رفت و نچیدم گل از بر رویی 215شمارهٔ ۴۳۷: ز مو ضعیف‌ترم از غم میان کسی 216شمارهٔ ۴۳۸: هزار حیف که در بوستان رعنایی 217شمارهٔ ۴۳۹: چو شمع امشب مرا در محفلش بار است ...218شمارهٔ ۴۴۰: به هوای صید یک ره، به گذار ما نیا ...219شمارهٔ ۴۴۱: ما چو پروانه نسوزیم به داغ غلطی 220شمارهٔ ۴۴۲: از ره به خواهش دل شیدا چه می‌روی 221شمارهٔ ۴۴۳: گر چو شمع آتش برآید از گریبان کسی 222شمارهٔ ۴۴۴: نخیزد از دل مرغان باغ، افغانی 223شمارهٔ ۴۴۵: تا چند از پی دل شیدا رود کسی 224شمارهٔ ۴۴۶: تاوان قتل صید زبون نیست بر کسی 225شمارهٔ ۴۴۷: سرم شد باز گرم از مژده بیجای سودا ...226شمارهٔ ۴۴۸: من و تا روز، هر شب در فراق چشم می ...227شمارهٔ ۴۴۹: نوشم ز بس چو باده، ز پیمانه، دوست ...228شمارهٔ ۴۵۰: چند جفا شیوه و عادت کنی 229شمارهٔ ۴۵۱: آرزوی ما کند با مدعا بیگانگی 230شمارهٔ ۴۵۲: نماند در بدنم جان ز جستجوی گلی 231شمارهٔ ۴۵۳: چنان افتاده‌ام از کار، بهر لاله ر ...232شمارهٔ ۴۵۴: نکردم از سر کویت به هیچ گلشن روی 233شمارهٔ ۴۵۵: دل ز بیداد تو رو کرد به آبادانی 234شمارهٔ ۴۵۶: می‌کنم در بوستان با عندلیبان شیون ...235شمارهٔ ۴۵۷: چو باد صبح گذشتم به گرد هر چمنی 236شمارهٔ ۴۵۸: هرگوشه چو مینا، صنم حور سرشتی 237شمارهٔ ۴۵۹: چون سراپا همه را هست به سوداش سری 238شمارهٔ ۴۶۰: به دل نمی‌گذری، تا کجا گذر داری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ