به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قدسی مشهدی

قدسی مشهدیغزل هاشمارهٔ ۲۶۲: کشد صد طعنه از دشمن چو با من همنشین باشد

1230عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

کشد صد طعنه از دشمن چو با من همنشین باشد
بنازم دوستی را کز وفاداری چنین باشد
به دل چون داغ روغن دم‌به‌دم پس می‌رود داغم
چه سازم، کوکب بخت مرا بالیدن این باشد
سیه دل دود از آن باشد که در سر نخوتی دارد
بود روشندل اخگر زانکه خاکسترنشین باشد
به گل ای مرغ گلشن، راز دل آهسته‌تر می‌گو
مبادا در پس دیوار، گوشی درکمین باشد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۶۱: ز من ترسم عنان آن نرگس جادو بگردا ...2شمارهٔ ۲۶۲: کشد صد طعنه از دشمن چو با من همنش ...3شمارهٔ ۲۶۳: گر دل به المهای تو منسوب نباشد 4شمارهٔ ۲۶۴: در آتشم از چهره برافروخته‌ای چند 5شمارهٔ ۲۶۵: دامنم چند ز خون مژه دریا باشد 6شمارهٔ ۲۶۶: زخم خار آرزوی آبله پا باشد 7شمارهٔ ۲۶۷: کی اسیران غمت را غم دنیا باشد 8شمارهٔ ۲۶۸: هنوزم از مژه، کار سحاب می‌آید 9شمارهٔ ۲۶۹: ز عقده‌ها که فلک نذر کار من دارد 10شمارهٔ ۲۷۰: عشقت اقرار به دل آرد و انکار برد 11شمارهٔ ۲۷۱: با من، غمت ز مهر، دویی در میان ند ...12شمارهٔ ۲۷۲: رفتم به بوستان که دلم وا شود، نشد 13شمارهٔ ۲۷۳: دلم به عشق فسونساز برنمی‌آید 14شمارهٔ ۲۷۴: کس کار تنک حوصله را تنگ نگیرد 15شمارهٔ ۲۷۵: عشاق چه جمعند؟ پریشان شده‌ای چند 16شمارهٔ ۲۷۶: دل پر حسرتم از سادگی در بزم تنهای ...17شمارهٔ ۲۷۷: جز محبت، سینه‌ام علم دگر پیدا نکر ...18شمارهٔ ۲۷۸: ازان دل از غم ایام برنمی‌آید 19شمارهٔ ۲۷۹: خامه در وصف لبت کار مسیحا می‌کند 20شمارهٔ ۲۸۰: آسیب واعظان به ایاغم نمی‌رسد 21شمارهٔ ۲۸۱: عاشق چو شدی، ناله جانکاه نگه دار 22شمارهٔ ۲۸۲: سینه تنگ و من هلاک زخم پنهان دگر 23شمارهٔ ۲۸۳: ای دست تو به کینه ز دوران درازتر 24شمارهٔ ۲۸۴: بی درد عشق، شادی و غم را چه اعتبا ...25شمارهٔ ۲۸۵: جایی که داغ نیست، ز مرهم چه اعتبا ...26شمارهٔ ۲۸۶: یک نامه چو نگشوده‌ام از بال کبوتر 27شمارهٔ ۲۸۷: کام جانم با من و من در پی کامم هن ...28شمارهٔ ۲۸۸: نگهت فتنه‌گر و عربده‌سازست هنوز 29شمارهٔ ۲۸۹: به سرو سیم‌تنی راه برده‌ام که مپر ...30شمارهٔ ۲۹۰: راست رو نیست بر آماج اثر، تیر نفس 31شمارهٔ ۲۹۱: در کوی تو فردوس تمنی نکند کس 32شمارهٔ ۲۹۲: شد تیره روز خلق، ز عارض نقاب کش 33شمارهٔ ۲۹۳: گر کنم گریه به اندازه چشم تر خویش 34شمارهٔ ۲۹۴: بیگانه گشته‌ام ز همه مدعای خویش 35شمارهٔ ۲۹۵: تو و گشت چمن ای گل، من و کاشانه خ ...36شمارهٔ ۲۹۶: دزدم ز بس حدیث ترا از زبان خویش 37شمارهٔ ۲۹۷: کی کنم هرگز شکایت سر ز جور یار خو ...38شمارهٔ ۲۹۸: دلم خون شد چو دیدم حلقه‌حلقه گشته ...39شمارهٔ ۲۹۹: آغشته‌ام چو پنبه ز خوناب داغ خویش 40شمارهٔ ۳۰۰: عشقم آتش زد به دل، در دیده مسکن ک ...41شمارهٔ ۳۰۱: تا کی چو عاقلان غم ناموس و نام خو ...42شمارهٔ ۳۰۲: عشق خواهی، خنده را بر لب کش و دلت ...43شمارهٔ ۳۰۳: هستیم با تو بر سر عهد قدیم خویش 44شمارهٔ ۳۰۴: غم کجا شد که به جان آمدم از شادی ...45شمارهٔ ۳۰۵: مرده را زنده کند چون سخن‌آراست لب ...46شمارهٔ ۳۰۶: کرد آه من از اثر فراموش 47شمارهٔ ۳۰۷: دیدم به چشم آینه بسیار سوی خویش 48شمارهٔ ۳۰۸: گیرم ز دل به بادیه غم، سراغ خویش 49شمارهٔ ۳۰۹: نگار من که بود ترک و غمزه چندانش 50شمارهٔ ۳۱۰: مردم از غیرت، جدا از صحبت اغیار ب ...51شمارهٔ ۳۱۱: دوش آمد ز سفر مژده که یار آمد پیش 52شمارهٔ ۳۱۲: عشق، هرکس را ز باغی کرده گل در دا ...53شمارهٔ ۳۱۳: سوزم همیشه از نفس آتشین خویش 54شمارهٔ ۳۱۴: هرکسی شاد به سال نو و نوروزی خویش 55شمارهٔ ۳۱۵: کَنم به ناخن حسرت، بدن من درویش 56شمارهٔ ۳۱۶: بسی چون سایه افتادم به پای سرو آز ...57شمارهٔ ۳۱۷: روشن شود ز دود دماغم چراغ فیض 58شمارهٔ ۳۱۸: تازه شد با شعله در بزم تو پیمانم ...59شمارهٔ ۳۱۹: نیافت منصب پروانه چراغم شمع 60شمارهٔ ۳۲۰: غیر آه و اشک حسرت نیست در بارم چو ...61شمارهٔ ۳۲۱: فسرده صحبتم از انتظار گریه شمع 62شمارهٔ ۳۲۲: دارم دلی، اما چه دل، صدگونه حرمان ...63شمارهٔ ۳۲۳: دامان عشقِ سلسله مویی گرفته دل 64شمارهٔ ۳۲۴: تا کی کنی به گریه، طلب آرزوی دل 65شمارهٔ ۳۲۵: می‌آیم از طوف حرم، بتخانه پنهان د ...66شمارهٔ ۳۲۶: تماشای گلی کرد آنچنان محو گلستانم 67شمارهٔ ۳۲۷: چو سایه در ره عشق از قفای خویشتنم 68شمارهٔ ۳۲۸: به گلشن تنگدل چون غنچه زادم، شادم ...69شمارهٔ ۳۲۹: دلم بهر قفس پرواز می‌کرد، از چمن ...70شمارهٔ ۳۳۰: بر نیامد یک نوای غم‌فزا از خانه‌ا ...71شمارهٔ ۳۳۱: تا نشمرد آزاد، کسی بعد هلاکم 72شمارهٔ ۳۳۲: آن بلبلم که ناله بهر قفس کشم 73شمارهٔ ۳۳۳: نپیماید کسی راه حرم، گر من ز پا ا ...74شمارهٔ ۳۳۴: یاد باد آن کز گلی در سینه خاری دا ...75شمارهٔ ۳۳۵: تو گر بر من کشیدی تیغ، من هم جان ...76شمارهٔ ۳۳۶: چه شعله‌ها زده سر ز آتشی که من دا ...77شمارهٔ ۳۳۷: گر شرم وصالت نبود قفل زبانم 78شمارهٔ ۳۳۸: ما شکست دل خود را ز خدا خواسته‌ای ...79شمارهٔ ۳۳۹: در قیدم و گمان که گرفتار نیستم 80شمارهٔ ۳۴۰: بسی منزل بریدم تا شب غم را سحر کر ...81شمارهٔ ۳۴۱: چون غنچه بجز پرده دل نیست پناهم 82شمارهٔ ۳۴۲: ز چاک سینه اشکم سر کند گر چشم تر ...83شمارهٔ ۳۴۳: چه حیرت، گر به چشم محرمانش در نمی ...84شمارهٔ ۳۴۴: شمعیم و تن ز اشک دمادم گداختیم 85شمارهٔ ۳۴۵: همه جانب قدم مرحله‌پیما دارم 86شمارهٔ ۳۴۶: ما چشم سیه بر شجر طور نداریم 87شمارهٔ ۳۴۷: لبی از زمزمه عشق، خروشان دارم 88شمارهٔ ۳۴۸: شود هر موی بر تن شعله، گر پاس فغا ...89شمارهٔ ۳۴۹: سر تا قدم ز داغ تمنا در آتشم 90شمارهٔ ۳۵۰: از لعل لبت جز طمع خام ندارم 91شمارهٔ ۳۵۱: شب که بی روی تو از اشک دمادم سوخت ...92شمارهٔ ۳۵۲: عافیت غم را مداوا کرد و زین غم سو ...93شمارهٔ ۳۵۳: شکل گردابی به گرد خود ز مژگان می‌ ...94شمارهٔ ۳۵۴: داغ سودایم، به سوی سینه‌ریشان می‌ ...95شمارهٔ ۳۵۵: دایم چو غنچه سر به گریبان گریستم 96شمارهٔ ۳۵۶: روزی که ناخنی نزند عشق بر دلم 97شمارهٔ ۳۵۷: تلخ است زبان در دهن از تلخی کامم 98شمارهٔ ۳۵۸: به آشنایی چشم تو ناتوان شده‌ام 99شمارهٔ ۳۵۹: ما در صبح طرب، ز آب و گل غم بسته‌ ...100شمارهٔ ۳۶۰: در بزم طرب، باده نابی نکشیدیم 101شمارهٔ ۳۶۱: ما رخت دل ز کعبه به بتخانه برده‌ا ...102شمارهٔ ۳۶۲: زخم ناخن کی برآرد مدعای سینه‌ام 103شمارهٔ ۳۶۳: اگر نه صید کسی گشته مرغ نامه‌برم 104شمارهٔ ۳۶۴: چند چون ابر بر اطراف گلستان گریم 105شمارهٔ ۳۶۵: چون به سوی تو گشایم در کاشانه چشم 106شمارهٔ ۳۶۶: قسمت نگر که نوشم، می از ایاغ مردم 107شمارهٔ ۳۶۷: تا دل بر آتش غم جانانه سوختیم 108شمارهٔ ۳۶۸: امشب ز دیده از قدح افزون گریستم 109شمارهٔ ۳۶۹: خضر اگر آب حیات آورد، خون دانسته‌ ...110شمارهٔ ۳۷۰: بر سر کوی تو عمری شد که ما افتاده ...111شمارهٔ ۳۷۱: دیده را در عشق ازین به، مبتلا می‌ ...112شمارهٔ ۳۷۲: اگر دور از دلارای خود افتم 113شمارهٔ ۳۷۳: من تیره‌دل و نورفشان شعله آهم 114شمارهٔ ۳۷۴: من صید زخم‌خورده از پا فتاده‌ام 115شمارهٔ ۳۷۵: گمان مبر که ز روی تو دیده بردارم 116شمارهٔ ۳۷۶: با یارم و در دفع غم اسباب ندارم 117شمارهٔ ۳۷۷: کرده تا عشق تو چون نقش قدم پامالم 118شمارهٔ ۳۷۸: کی به غیر از دیدنش اندیشه دیگر کن ...119شمارهٔ ۳۷۹: خون می‌چکد از دیده ز نظاره داغم 120شمارهٔ ۳۸۰: دل به تیغ غمزه آن شوخ قاتل بسته‌ا ...121شمارهٔ ۳۸۱: در غمت با گریه شام و سحر خو کرده‌ ...122شمارهٔ ۳۸۲: از ازل کشته آن طرز نگاه آمده‌ایم 123شمارهٔ ۳۸۳: تا آفرین شست تو گوید زبان زخم 124شمارهٔ ۳۸۴: هرگز به بزم وصل، شبی جا نکرده‌ام 125شمارهٔ ۳۸۵: ما جهان را رخ ز آب چشم گریان شسته ...126شمارهٔ ۳۸۶: به خون خوردن جدا زان لعل شکربار م ...127شمارهٔ ۳۸۷: من لذت درد تو به درمان نفروشم 128شمارهٔ ۳۸۸: عمری چو جاهلان پی چون و چرا شدم 129شمارهٔ ۳۸۹: دلی از قید آسایش چو عشق آزاد می‌خ ...130شمارهٔ ۳۹۰: سپندوار بر آتش چو اضطراب کنم 131شمارهٔ ۳۹۱: زبان گداختم و راز عشق سر کردم 132شمارهٔ ۳۹۲: چو درد عشق تو کرد آشنای خویشتنم 133شمارهٔ ۳۹۳: در انتظار تو شد عمرها که چشم به ر ...134شمارهٔ ۳۹۴: رخ تو تا شده غایب به صورت از نظرم 135شمارهٔ ۳۹۵: دردت به دل رسیده و از دل به داغ ه ...136شمارهٔ ۳۹۶: گر ز چنگ شحنه هجران امان می‌یافتم 137شمارهٔ ۳۹۷: تا شد زبان گره چو جرس، بر فغان زد ...138شمارهٔ ۳۹۸: نهال دوستی را ریشه در خون پرورش د ...139شمارهٔ ۳۹۹: ما حرف سود خویش برای زیان زدیم 140شمارهٔ ۴۰۰: دوش بر خاک درت عرض جبین می‌کردم 141شمارهٔ ۴۰۱: در خون دل از دیده خونبار نشستیم 142شمارهٔ ۴۰۲: ...143شمارهٔ ۴۰۳: در میان بیخودی، آرامش دل یافتم 144شمارهٔ ۴۰۴: ز بس که دشمن نظّاره پریشانم 145شمارهٔ ۴۰۵: اگر به عشق نباشد درست، پیمانم 146شمارهٔ ۴۰۶: از وصل هر گل در چمن، چون غنچه دام ...147شمارهٔ ۴۰۷: چو باد سوی تو آید، ز غیرت آب شوم 148شمارهٔ ۴۰۸: کم خمار بگیرد، اگر شراب شوم 149شمارهٔ ۴۰۹: ...150شمارهٔ ۴۱۰: حیرانم از افسردگی، در کار و بار خ ...151شمارهٔ ۴۱۱: مباش غره به عهد قدیم و یار کهن 152شمارهٔ ۴۱۲: شرط بود کفر و دین، هر دو به هم دا ...153شمارهٔ ۴۱۳: توان غم تو ز جان خراب دزدیدن 154شمارهٔ ۴۱۴: بیا ای عشق، ننگ عافیت از سرم وا ک ...155شمارهٔ ۴۱۵: در کوه و دشت، پهن شود تا نشان من 156شمارهٔ ۴۱۶: سینه پیش غم جانانه چه خواهد بودن 157شمارهٔ ۴۱۷: تا به کی چون ماه در مشکین نقاب اف ...158شمارهٔ ۴۱۸: چرخ چون کشتی رود بر روی آب از چشم ...159شمارهٔ ۴۱۹: خموش می‌کند دلیر تماشای ماه من 160شمارهٔ ۴۲۰: من نمی‌گویم به چشمم نه قدم، یا بر ...161شمارهٔ ۴۲۱: می‌شود هر دم پریشان زلف بر رخسار ...162شمارهٔ ۴۲۲: مردم ز تیرگی، نفسی بی‌نقاب شو 163شمارهٔ ۴۲۳: جان چیست کش فدا نکنم از برای تو 164شمارهٔ ۴۲۴: فتنه‌ای هر لحظه برمی‌خیزد از مژگا ...165شمارهٔ ۴۲۵: ...166شمارهٔ ۴۲۶: به دل غمی چو نداری، به سینه داغ م ...167شمارهٔ ۴۲۷: خوی تو در جفا شکسته 168شمارهٔ ۴۲۸: در سینه دل غمین فتاده 169شمارهٔ ۴۲۹: عاشقی، بر بستر آسودگی پهلو منه 170شمارهٔ ۴۳۰: شاد باش ای دل که خود را خوب رسوا ...171شمارهٔ ۴۳۱: از تو دلها همه ناشاد و تو هم شاد ...172شمارهٔ ۴۳۲: کشته‌ای اول به نازم، باز خندان کر ...173شمارهٔ ۴۳۳: یار بی‌پروا و ما را آرزوی دل بسی 174شمارهٔ ۴۳۴: به نومیدی خوشم، ناکامی‌ام کام است ...175شمارهٔ ۴۳۵: ای عندلیب وصل، هم‌آواز کیستی 176شمارهٔ ۴۳۶: بهار رفت و نچیدم گل از بر رویی 177شمارهٔ ۴۳۷: ز مو ضعیف‌ترم از غم میان کسی 178شمارهٔ ۴۳۸: هزار حیف که در بوستان رعنایی 179شمارهٔ ۴۳۹: چو شمع امشب مرا در محفلش بار است ...180شمارهٔ ۴۴۰: به هوای صید یک ره، به گذار ما نیا ...181شمارهٔ ۴۴۱: ما چو پروانه نسوزیم به داغ غلطی 182شمارهٔ ۴۴۲: از ره به خواهش دل شیدا چه می‌روی 183شمارهٔ ۴۴۳: گر چو شمع آتش برآید از گریبان کسی 184شمارهٔ ۴۴۴: نخیزد از دل مرغان باغ، افغانی 185شمارهٔ ۴۴۵: تا چند از پی دل شیدا رود کسی 186شمارهٔ ۴۴۶: تاوان قتل صید زبون نیست بر کسی 187شمارهٔ ۴۴۷: سرم شد باز گرم از مژده بیجای سودا ...188شمارهٔ ۴۴۸: من و تا روز، هر شب در فراق چشم می ...189شمارهٔ ۴۴۹: نوشم ز بس چو باده، ز پیمانه، دوست ...190شمارهٔ ۴۵۰: چند جفا شیوه و عادت کنی 191شمارهٔ ۴۵۱: آرزوی ما کند با مدعا بیگانگی 192شمارهٔ ۴۵۲: نماند در بدنم جان ز جستجوی گلی 193شمارهٔ ۴۵۳: چنان افتاده‌ام از کار، بهر لاله ر ...194شمارهٔ ۴۵۴: نکردم از سر کویت به هیچ گلشن روی 195شمارهٔ ۴۵۵: دل ز بیداد تو رو کرد به آبادانی 196شمارهٔ ۴۵۶: می‌کنم در بوستان با عندلیبان شیون ...197شمارهٔ ۴۵۷: چو باد صبح گذشتم به گرد هر چمنی 198شمارهٔ ۴۵۸: هرگوشه چو مینا، صنم حور سرشتی 199شمارهٔ ۴۵۹: چون سراپا همه را هست به سوداش سری 200شمارهٔ ۴۶۰: به دل نمی‌گذری، تا کجا گذر داری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ