کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ازان دل از غم ایام برنمی‌آید
    که آفتاب می از جام برنمی‌آید
    ز زیر زلف برآمد رخش، که می‌گوید
    که آفتاب، گه شام برنمی‌آید؟
    بکن به ناخن خود، روی داغ و نام برآر
    که بی‌خراش نگین، نام برنمی‌آید
    چه شد که رشک برد بر ستاره سیماب
    دلم به محنت ایام برنمی‌آید
    نجات خویش ز گردون مجو که صید اسیر
    به دست و پا زدن از دام برنمی‌آید
    به خلوتش لب ساغر، هلال عید بس است
    ازان مَهم به لب بام برنمی‌آید
    ز لخت‌های جگر، اخگر است بر مژه‌ام
    ز شاخ، میوه من خام برنمی‌آید
    {بیاض} طلبی با فلک ستیزه مکن
    {بیاض} به ابرام برنمی‌آید
    به کام خویش نشستی به بزم غم قدسی
    دگر مگر که مرا کام برنمی‌آید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha