به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قدسی مشهدی

قدسی مشهدیغزل هاشمارهٔ ۲۹۰: راست رو نیست بر آماج اثر، تیر نفس

1270عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

راست رو نیست بر آماج اثر، تیر نفس
چه عجب گر گله‌مندیم ز تاثیر نفس
راز من چون نشود فاش، که در سینه تنگ
ناله را پا نتوان بست به زنجیر نفس
وصل تو لطف الهی‌ست، وگرنه این بخت
ندهد دست، به فکر دل و تدبیر نفس
بعد عمری که به پرسیدن ما آمده‌ای
دست دهشت شده در سینه گلوگیر نفس
قدسی ار یار گذشت از تو و آهی نزدی
دهشت این کرد، مپندار ز تقصیر نفس

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۸۹: به سرو سیم‌تنی راه برده‌ام که مپر ...2شمارهٔ ۲۹۰: راست رو نیست بر آماج اثر، تیر نفس 3شمارهٔ ۲۹۱: در کوی تو فردوس تمنی نکند کس 4شمارهٔ ۲۹۲: شد تیره روز خلق، ز عارض نقاب کش 5شمارهٔ ۲۹۳: گر کنم گریه به اندازه چشم تر خویش 6شمارهٔ ۲۹۴: بیگانه گشته‌ام ز همه مدعای خویش 7شمارهٔ ۲۹۵: تو و گشت چمن ای گل، من و کاشانه خ ...8شمارهٔ ۲۹۶: دزدم ز بس حدیث ترا از زبان خویش 9شمارهٔ ۲۹۷: کی کنم هرگز شکایت سر ز جور یار خو ...10شمارهٔ ۲۹۸: دلم خون شد چو دیدم حلقه‌حلقه گشته ...11شمارهٔ ۲۹۹: آغشته‌ام چو پنبه ز خوناب داغ خویش 12شمارهٔ ۳۰۰: عشقم آتش زد به دل، در دیده مسکن ک ...13شمارهٔ ۳۰۱: تا کی چو عاقلان غم ناموس و نام خو ...14شمارهٔ ۳۰۲: عشق خواهی، خنده را بر لب کش و دلت ...15شمارهٔ ۳۰۳: هستیم با تو بر سر عهد قدیم خویش 16شمارهٔ ۳۰۴: غم کجا شد که به جان آمدم از شادی ...17شمارهٔ ۳۰۵: مرده را زنده کند چون سخن‌آراست لب ...18شمارهٔ ۳۰۶: کرد آه من از اثر فراموش 19شمارهٔ ۳۰۷: دیدم به چشم آینه بسیار سوی خویش 20شمارهٔ ۳۰۸: گیرم ز دل به بادیه غم، سراغ خویش 21شمارهٔ ۳۰۹: نگار من که بود ترک و غمزه چندانش 22شمارهٔ ۳۱۰: مردم از غیرت، جدا از صحبت اغیار ب ...23شمارهٔ ۳۱۱: دوش آمد ز سفر مژده که یار آمد پیش 24شمارهٔ ۳۱۲: عشق، هرکس را ز باغی کرده گل در دا ...25شمارهٔ ۳۱۳: سوزم همیشه از نفس آتشین خویش 26شمارهٔ ۳۱۴: هرکسی شاد به سال نو و نوروزی خویش 27شمارهٔ ۳۱۵: کَنم به ناخن حسرت، بدن من درویش 28شمارهٔ ۳۱۶: بسی چون سایه افتادم به پای سرو آز ...29شمارهٔ ۳۱۷: روشن شود ز دود دماغم چراغ فیض 30شمارهٔ ۳۱۸: تازه شد با شعله در بزم تو پیمانم ...31شمارهٔ ۳۱۹: نیافت منصب پروانه چراغم شمع 32شمارهٔ ۳۲۰: غیر آه و اشک حسرت نیست در بارم چو ...33شمارهٔ ۳۲۱: فسرده صحبتم از انتظار گریه شمع 34شمارهٔ ۳۲۲: دارم دلی، اما چه دل، صدگونه حرمان ...35شمارهٔ ۳۲۳: دامان عشقِ سلسله مویی گرفته دل 36شمارهٔ ۳۲۴: تا کی کنی به گریه، طلب آرزوی دل 37شمارهٔ ۳۲۵: می‌آیم از طوف حرم، بتخانه پنهان د ...38شمارهٔ ۳۲۶: تماشای گلی کرد آنچنان محو گلستانم 39شمارهٔ ۳۲۷: چو سایه در ره عشق از قفای خویشتنم 40شمارهٔ ۳۲۸: به گلشن تنگدل چون غنچه زادم، شادم ...41شمارهٔ ۳۲۹: دلم بهر قفس پرواز می‌کرد، از چمن ...42شمارهٔ ۳۳۰: بر نیامد یک نوای غم‌فزا از خانه‌ا ...43شمارهٔ ۳۳۱: تا نشمرد آزاد، کسی بعد هلاکم 44شمارهٔ ۳۳۲: آن بلبلم که ناله بهر قفس کشم 45شمارهٔ ۳۳۳: نپیماید کسی راه حرم، گر من ز پا ا ...46شمارهٔ ۳۳۴: یاد باد آن کز گلی در سینه خاری دا ...47شمارهٔ ۳۳۵: تو گر بر من کشیدی تیغ، من هم جان ...48شمارهٔ ۳۳۶: چه شعله‌ها زده سر ز آتشی که من دا ...49شمارهٔ ۳۳۷: گر شرم وصالت نبود قفل زبانم 50شمارهٔ ۳۳۸: ما شکست دل خود را ز خدا خواسته‌ای ...51شمارهٔ ۳۳۹: در قیدم و گمان که گرفتار نیستم 52شمارهٔ ۳۴۰: بسی منزل بریدم تا شب غم را سحر کر ...53شمارهٔ ۳۴۱: چون غنچه بجز پرده دل نیست پناهم 54شمارهٔ ۳۴۲: ز چاک سینه اشکم سر کند گر چشم تر ...55شمارهٔ ۳۴۳: چه حیرت، گر به چشم محرمانش در نمی ...56شمارهٔ ۳۴۴: شمعیم و تن ز اشک دمادم گداختیم 57شمارهٔ ۳۴۵: همه جانب قدم مرحله‌پیما دارم 58شمارهٔ ۳۴۶: ما چشم سیه بر شجر طور نداریم 59شمارهٔ ۳۴۷: لبی از زمزمه عشق، خروشان دارم 60شمارهٔ ۳۴۸: شود هر موی بر تن شعله، گر پاس فغا ...61شمارهٔ ۳۴۹: سر تا قدم ز داغ تمنا در آتشم 62شمارهٔ ۳۵۰: از لعل لبت جز طمع خام ندارم 63شمارهٔ ۳۵۱: شب که بی روی تو از اشک دمادم سوخت ...64شمارهٔ ۳۵۲: عافیت غم را مداوا کرد و زین غم سو ...65شمارهٔ ۳۵۳: شکل گردابی به گرد خود ز مژگان می‌ ...66شمارهٔ ۳۵۴: داغ سودایم، به سوی سینه‌ریشان می‌ ...67شمارهٔ ۳۵۵: دایم چو غنچه سر به گریبان گریستم 68شمارهٔ ۳۵۶: روزی که ناخنی نزند عشق بر دلم 69شمارهٔ ۳۵۷: تلخ است زبان در دهن از تلخی کامم 70شمارهٔ ۳۵۸: به آشنایی چشم تو ناتوان شده‌ام 71شمارهٔ ۳۵۹: ما در صبح طرب، ز آب و گل غم بسته‌ ...72شمارهٔ ۳۶۰: در بزم طرب، باده نابی نکشیدیم 73شمارهٔ ۳۶۱: ما رخت دل ز کعبه به بتخانه برده‌ا ...74شمارهٔ ۳۶۲: زخم ناخن کی برآرد مدعای سینه‌ام 75شمارهٔ ۳۶۳: اگر نه صید کسی گشته مرغ نامه‌برم 76شمارهٔ ۳۶۴: چند چون ابر بر اطراف گلستان گریم 77شمارهٔ ۳۶۵: چون به سوی تو گشایم در کاشانه چشم 78شمارهٔ ۳۶۶: قسمت نگر که نوشم، می از ایاغ مردم 79شمارهٔ ۳۶۷: تا دل بر آتش غم جانانه سوختیم 80شمارهٔ ۳۶۸: امشب ز دیده از قدح افزون گریستم 81شمارهٔ ۳۶۹: خضر اگر آب حیات آورد، خون دانسته‌ ...82شمارهٔ ۳۷۰: بر سر کوی تو عمری شد که ما افتاده ...83شمارهٔ ۳۷۱: دیده را در عشق ازین به، مبتلا می‌ ...84شمارهٔ ۳۷۲: اگر دور از دلارای خود افتم 85شمارهٔ ۳۷۳: من تیره‌دل و نورفشان شعله آهم 86شمارهٔ ۳۷۴: من صید زخم‌خورده از پا فتاده‌ام 87شمارهٔ ۳۷۵: گمان مبر که ز روی تو دیده بردارم 88شمارهٔ ۳۷۶: با یارم و در دفع غم اسباب ندارم 89شمارهٔ ۳۷۷: کرده تا عشق تو چون نقش قدم پامالم 90شمارهٔ ۳۷۸: کی به غیر از دیدنش اندیشه دیگر کن ...91شمارهٔ ۳۷۹: خون می‌چکد از دیده ز نظاره داغم 92شمارهٔ ۳۸۰: دل به تیغ غمزه آن شوخ قاتل بسته‌ا ...93شمارهٔ ۳۸۱: در غمت با گریه شام و سحر خو کرده‌ ...94شمارهٔ ۳۸۲: از ازل کشته آن طرز نگاه آمده‌ایم 95شمارهٔ ۳۸۳: تا آفرین شست تو گوید زبان زخم 96شمارهٔ ۳۸۴: هرگز به بزم وصل، شبی جا نکرده‌ام 97شمارهٔ ۳۸۵: ما جهان را رخ ز آب چشم گریان شسته ...98شمارهٔ ۳۸۶: به خون خوردن جدا زان لعل شکربار م ...99شمارهٔ ۳۸۷: من لذت درد تو به درمان نفروشم 100شمارهٔ ۳۸۸: عمری چو جاهلان پی چون و چرا شدم 101شمارهٔ ۳۸۹: دلی از قید آسایش چو عشق آزاد می‌خ ...102شمارهٔ ۳۹۰: سپندوار بر آتش چو اضطراب کنم 103شمارهٔ ۳۹۱: زبان گداختم و راز عشق سر کردم 104شمارهٔ ۳۹۲: چو درد عشق تو کرد آشنای خویشتنم 105شمارهٔ ۳۹۳: در انتظار تو شد عمرها که چشم به ر ...106شمارهٔ ۳۹۴: رخ تو تا شده غایب به صورت از نظرم 107شمارهٔ ۳۹۵: دردت به دل رسیده و از دل به داغ ه ...108شمارهٔ ۳۹۶: گر ز چنگ شحنه هجران امان می‌یافتم 109شمارهٔ ۳۹۷: تا شد زبان گره چو جرس، بر فغان زد ...110شمارهٔ ۳۹۸: نهال دوستی را ریشه در خون پرورش د ...111شمارهٔ ۳۹۹: ما حرف سود خویش برای زیان زدیم 112شمارهٔ ۴۰۰: دوش بر خاک درت عرض جبین می‌کردم 113شمارهٔ ۴۰۱: در خون دل از دیده خونبار نشستیم 114شمارهٔ ۴۰۲: ...115شمارهٔ ۴۰۳: در میان بیخودی، آرامش دل یافتم 116شمارهٔ ۴۰۴: ز بس که دشمن نظّاره پریشانم 117شمارهٔ ۴۰۵: اگر به عشق نباشد درست، پیمانم 118شمارهٔ ۴۰۶: از وصل هر گل در چمن، چون غنچه دام ...119شمارهٔ ۴۰۷: چو باد سوی تو آید، ز غیرت آب شوم 120شمارهٔ ۴۰۸: کم خمار بگیرد، اگر شراب شوم 121شمارهٔ ۴۰۹: ...122شمارهٔ ۴۱۰: حیرانم از افسردگی، در کار و بار خ ...123شمارهٔ ۴۱۱: مباش غره به عهد قدیم و یار کهن 124شمارهٔ ۴۱۲: شرط بود کفر و دین، هر دو به هم دا ...125شمارهٔ ۴۱۳: توان غم تو ز جان خراب دزدیدن 126شمارهٔ ۴۱۴: بیا ای عشق، ننگ عافیت از سرم وا ک ...127شمارهٔ ۴۱۵: در کوه و دشت، پهن شود تا نشان من 128شمارهٔ ۴۱۶: سینه پیش غم جانانه چه خواهد بودن 129شمارهٔ ۴۱۷: تا به کی چون ماه در مشکین نقاب اف ...130شمارهٔ ۴۱۸: چرخ چون کشتی رود بر روی آب از چشم ...131شمارهٔ ۴۱۹: خموش می‌کند دلیر تماشای ماه من 132شمارهٔ ۴۲۰: من نمی‌گویم به چشمم نه قدم، یا بر ...133شمارهٔ ۴۲۱: می‌شود هر دم پریشان زلف بر رخسار ...134شمارهٔ ۴۲۲: مردم ز تیرگی، نفسی بی‌نقاب شو 135شمارهٔ ۴۲۳: جان چیست کش فدا نکنم از برای تو 136شمارهٔ ۴۲۴: فتنه‌ای هر لحظه برمی‌خیزد از مژگا ...137شمارهٔ ۴۲۵: ...138شمارهٔ ۴۲۶: به دل غمی چو نداری، به سینه داغ م ...139شمارهٔ ۴۲۷: خوی تو در جفا شکسته 140شمارهٔ ۴۲۸: در سینه دل غمین فتاده 141شمارهٔ ۴۲۹: عاشقی، بر بستر آسودگی پهلو منه 142شمارهٔ ۴۳۰: شاد باش ای دل که خود را خوب رسوا ...143شمارهٔ ۴۳۱: از تو دلها همه ناشاد و تو هم شاد ...144شمارهٔ ۴۳۲: کشته‌ای اول به نازم، باز خندان کر ...145شمارهٔ ۴۳۳: یار بی‌پروا و ما را آرزوی دل بسی 146شمارهٔ ۴۳۴: به نومیدی خوشم، ناکامی‌ام کام است ...147شمارهٔ ۴۳۵: ای عندلیب وصل، هم‌آواز کیستی 148شمارهٔ ۴۳۶: بهار رفت و نچیدم گل از بر رویی 149شمارهٔ ۴۳۷: ز مو ضعیف‌ترم از غم میان کسی 150شمارهٔ ۴۳۸: هزار حیف که در بوستان رعنایی 151شمارهٔ ۴۳۹: چو شمع امشب مرا در محفلش بار است ...152شمارهٔ ۴۴۰: به هوای صید یک ره، به گذار ما نیا ...153شمارهٔ ۴۴۱: ما چو پروانه نسوزیم به داغ غلطی 154شمارهٔ ۴۴۲: از ره به خواهش دل شیدا چه می‌روی 155شمارهٔ ۴۴۳: گر چو شمع آتش برآید از گریبان کسی 156شمارهٔ ۴۴۴: نخیزد از دل مرغان باغ، افغانی 157شمارهٔ ۴۴۵: تا چند از پی دل شیدا رود کسی 158شمارهٔ ۴۴۶: تاوان قتل صید زبون نیست بر کسی 159شمارهٔ ۴۴۷: سرم شد باز گرم از مژده بیجای سودا ...160شمارهٔ ۴۴۸: من و تا روز، هر شب در فراق چشم می ...161شمارهٔ ۴۴۹: نوشم ز بس چو باده، ز پیمانه، دوست ...162شمارهٔ ۴۵۰: چند جفا شیوه و عادت کنی 163شمارهٔ ۴۵۱: آرزوی ما کند با مدعا بیگانگی 164شمارهٔ ۴۵۲: نماند در بدنم جان ز جستجوی گلی 165شمارهٔ ۴۵۳: چنان افتاده‌ام از کار، بهر لاله ر ...166شمارهٔ ۴۵۴: نکردم از سر کویت به هیچ گلشن روی 167شمارهٔ ۴۵۵: دل ز بیداد تو رو کرد به آبادانی 168شمارهٔ ۴۵۶: می‌کنم در بوستان با عندلیبان شیون ...169شمارهٔ ۴۵۷: چو باد صبح گذشتم به گرد هر چمنی 170شمارهٔ ۴۵۸: هرگوشه چو مینا، صنم حور سرشتی 171شمارهٔ ۴۵۹: چون سراپا همه را هست به سوداش سری 172شمارهٔ ۴۶۰: به دل نمی‌گذری، تا کجا گذر داری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ