کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دارم دلی، اما چه دل، صدگونه حرمان در بغل
    چشمی و خون در آستین، اشکی و طوفان در بغل
    باد صبا از کوی تو، گر بگذرد سوی چمن
    گل غنچه گردد، تا کند بوی تو پنهان در بغل
    نازم خدنگ غمزه را، کز لذت آزار او
    از هم جراحت‌های دل، دزدند پیکان در بغل
    کو قاصدی از کوی او، تا در نثار مقدمش
    هر طفل اشک از دیده‌ام، بیرون دود جان در بغل
    بخت مرا از تیرگی، صبح فراق و شام غم
    پرورده چون طفل یتیم، این در کنار آن در بغل
    برقع ز عارض برفکن یک صبحدم، تا جاودان
    گردد فرامش صبح را، خورشید تابان در بغل
    قدسی ندانم چون شود، سودای بازار جزا
    او نقد آمرزش به کف، من جنس عصیان در بغل

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha