قدسی مشهدی
غزل ها
شمارهٔ ۳۲۲: دارم دلی، اما چه دل، صدگونه حرمان در بغل
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دارم دلی، اما چه دل، صدگونه حرمان در بغل چشمی و خون در آستین، اشکی و طوفان در بغل باد صبا از کوی تو، گر بگذرد سوی چمن گل غنچه گردد، تا کند بوی تو پنهان در بغل نازم خدنگ غمزه را، کز لذت آزار او از هم جراحت های دل، دزدند پیکان در بغل کو قاصدی از کوی او، تا در نثار مقدمش هر طفل اشک از دیده ام، بیرون دود جان در بغل بخت مرا از تیرگی، صبح فراق و شام غم پرورده چون طفل یتیم، این در کنار آن در بغل برقع ز عارض برفکن یک صبحدم، تا جاودان گردد فرامش صبح را، خورشید تابان در بغل قدسی ندانم چون شود، سودای بازار جزا او نقد آمرزش به کف، من جنس عصیان در بغل قدسی مشهدی