کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گر کنم گریه به اندازه چشم تر خویش
    گیرد از غیرت من، ابر چو دریا سر خویش
    با خیال تو چو شب دست در آغوش کنم
    صبح با مهر ز یک جیب برآرم سر خویش
    تا به کی منت صیاد، چرا چون طاووس
    صورت حلقه دامی نکشی بر پر خویش؟
    آخر از پهلوی دل گشت چراغم روشن
    اخگری بود مرا در ته خاکستر خویش
    خشت برداشته بود از سر خم پیر مغان
    جرم من بود که در خون نزدم ساغر خویش
    تیره‌تر باید ازین اختر من، معذورم
    گر شکایت کنم از تیرگی اختر خویش
    گر به دوزخ برمش، منت آتش نکشد
    دل که چون لاله به خون داغ کند پیکر خویش
    قدسی ار بوالهوسی راه زلیخا نزدی
    روی یوسف ننمودی به ملامتگر خویش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha