قدسی مشهدی
غزل ها
شمارهٔ ۲۷۸: ازان دل از غم ایام برنمیآید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ازان دل از غم ایام برنمی آید که آفتاب می از جام برنمی آید ز زیر زلف برآمد رخش، که می گوید که آفتاب، گه شام برنمی آید؟ بکن به ناخن خود، روی داغ و نام برآر که بی خراش نگین، نام برنمی آید چه شد که رشک برد بر ستاره سیماب دلم به محنت ایام برنمی آید نجات خویش ز گردون مجو که صید اسیر به دست و پا زدن از دام برنمی آید به خلوتش لب ساغر، هلال عید بس است ازان مَهم به لب بام برنمی آید ز لخت های جگر، اخگر است بر مژه ام ز شاخ، میوه من خام برنمی آید {بیاض} طلبی با فلک ستیزه مکن {بیاض} به ابرام برنمی آید به کام خویش نشستی به بزم غم قدسی دگر مگر که مرا کام برنمی آید قدسی مشهدی