به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قدسی مشهدی

قدسی مشهدیغزل هاشمارهٔ ۲۴۳: بس که دود آه عاشق پرده افلاک شد

630عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

بس که دود آه عاشق پرده افلاک شد
سینه افلاک از داغ کواکب پاک شد
پا ز عزت بر زمین ننهد ملک در شهر عشق
بس که در هر کوچه‌اش جسم عزیزان خاک شد
اتحادی هست با خونین‌دلانم، زان سبب
غنچه پیراهن درید و سینه من چاک شد
بر فروزد عارض معشوق از اظهار نیاز
روی گل از شرم عشق بلبل آتشناک شد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۴۲: یاد روی تو هم‌آغوش گلستانم کرد 2شمارهٔ ۲۴۳: بس که دود آه عاشق پرده افلاک شد 3شمارهٔ ۲۴۴: چشمی که با غبار درت آشنا شود 4شمارهٔ ۲۴۵: مبادا کام جان از عیش، تا کام از ا ...5شمارهٔ ۲۴۶: ما اسیران چه کسانیم، گرفتاری چند 6شمارهٔ ۲۴۷: دگر بر آتش می، توبه سوختن دارد 7شمارهٔ ۲۴۸: هیچ دورانی چو عهد بی‌سرانجامی نبو ...8شمارهٔ ۲۴۹: ...9شمارهٔ ۲۵۰: وجودم را نه از آتش، نه از گل پرور ...10شمارهٔ ۲۵۱: تا پرده از رخت به کشیدن نمی‌رسد 11شمارهٔ ۲۵۲: مرا هر قطره‌ای کز دیده در دامن فر ...12شمارهٔ ۲۵۳: در طرب ز ازل بر من حزین بستند 13شمارهٔ ۲۵۴: سوای تو در سینه هر خام نگنجد 14شمارهٔ ۲۵۵: کی به بزم عشق، هر لب پی به جام می ...15شمارهٔ ۲۵۶: نو نیاز خواهشم، لیک از حجابم ساخت ...16شمارهٔ ۲۵۷: ذوق غمت ز سینه محزون نمی‌رود 17شمارهٔ ۲۵۸: چه رنجش است کزان تندخو نمی‌آید 18شمارهٔ ۲۵۹: دلم ز کعبه نه محمل نشسته می‌آید 19شمارهٔ ۲۶۰: میگساران را لبت یاد از می گلگون د ...20شمارهٔ ۲۶۱: ز من ترسم عنان آن نرگس جادو بگردا ...21شمارهٔ ۲۶۲: کشد صد طعنه از دشمن چو با من همنش ...22شمارهٔ ۲۶۳: گر دل به المهای تو منسوب نباشد 23شمارهٔ ۲۶۴: در آتشم از چهره برافروخته‌ای چند 24شمارهٔ ۲۶۵: دامنم چند ز خون مژه دریا باشد 25شمارهٔ ۲۶۶: زخم خار آرزوی آبله پا باشد 26شمارهٔ ۲۶۷: کی اسیران غمت را غم دنیا باشد 27شمارهٔ ۲۶۸: هنوزم از مژه، کار سحاب می‌آید 28شمارهٔ ۲۶۹: ز عقده‌ها که فلک نذر کار من دارد 29شمارهٔ ۲۷۰: عشقت اقرار به دل آرد و انکار برد 30شمارهٔ ۲۷۱: با من، غمت ز مهر، دویی در میان ند ...31شمارهٔ ۲۷۲: رفتم به بوستان که دلم وا شود، نشد 32شمارهٔ ۲۷۳: دلم به عشق فسونساز برنمی‌آید 33شمارهٔ ۲۷۴: کس کار تنک حوصله را تنگ نگیرد 34شمارهٔ ۲۷۵: عشاق چه جمعند؟ پریشان شده‌ای چند 35شمارهٔ ۲۷۶: دل پر حسرتم از سادگی در بزم تنهای ...36شمارهٔ ۲۷۷: جز محبت، سینه‌ام علم دگر پیدا نکر ...37شمارهٔ ۲۷۸: ازان دل از غم ایام برنمی‌آید 38شمارهٔ ۲۷۹: خامه در وصف لبت کار مسیحا می‌کند 39شمارهٔ ۲۸۰: آسیب واعظان به ایاغم نمی‌رسد 40شمارهٔ ۲۸۱: عاشق چو شدی، ناله جانکاه نگه دار 41شمارهٔ ۲۸۲: سینه تنگ و من هلاک زخم پنهان دگر 42شمارهٔ ۲۸۳: ای دست تو به کینه ز دوران درازتر 43شمارهٔ ۲۸۴: بی درد عشق، شادی و غم را چه اعتبا ...44شمارهٔ ۲۸۵: جایی که داغ نیست، ز مرهم چه اعتبا ...45شمارهٔ ۲۸۶: یک نامه چو نگشوده‌ام از بال کبوتر 46شمارهٔ ۲۸۷: کام جانم با من و من در پی کامم هن ...47شمارهٔ ۲۸۸: نگهت فتنه‌گر و عربده‌سازست هنوز 48شمارهٔ ۲۸۹: به سرو سیم‌تنی راه برده‌ام که مپر ...49شمارهٔ ۲۹۰: راست رو نیست بر آماج اثر، تیر نفس 50شمارهٔ ۲۹۱: در کوی تو فردوس تمنی نکند کس 51شمارهٔ ۲۹۲: شد تیره روز خلق، ز عارض نقاب کش 52شمارهٔ ۲۹۳: گر کنم گریه به اندازه چشم تر خویش 53شمارهٔ ۲۹۴: بیگانه گشته‌ام ز همه مدعای خویش 54شمارهٔ ۲۹۵: تو و گشت چمن ای گل، من و کاشانه خ ...55شمارهٔ ۲۹۶: دزدم ز بس حدیث ترا از زبان خویش 56شمارهٔ ۲۹۷: کی کنم هرگز شکایت سر ز جور یار خو ...57شمارهٔ ۲۹۸: دلم خون شد چو دیدم حلقه‌حلقه گشته ...58شمارهٔ ۲۹۹: آغشته‌ام چو پنبه ز خوناب داغ خویش 59شمارهٔ ۳۰۰: عشقم آتش زد به دل، در دیده مسکن ک ...60شمارهٔ ۳۰۱: تا کی چو عاقلان غم ناموس و نام خو ...61شمارهٔ ۳۰۲: عشق خواهی، خنده را بر لب کش و دلت ...62شمارهٔ ۳۰۳: هستیم با تو بر سر عهد قدیم خویش 63شمارهٔ ۳۰۴: غم کجا شد که به جان آمدم از شادی ...64شمارهٔ ۳۰۵: مرده را زنده کند چون سخن‌آراست لب ...65شمارهٔ ۳۰۶: کرد آه من از اثر فراموش 66شمارهٔ ۳۰۷: دیدم به چشم آینه بسیار سوی خویش 67شمارهٔ ۳۰۸: گیرم ز دل به بادیه غم، سراغ خویش 68شمارهٔ ۳۰۹: نگار من که بود ترک و غمزه چندانش 69شمارهٔ ۳۱۰: مردم از غیرت، جدا از صحبت اغیار ب ...70شمارهٔ ۳۱۱: دوش آمد ز سفر مژده که یار آمد پیش 71شمارهٔ ۳۱۲: عشق، هرکس را ز باغی کرده گل در دا ...72شمارهٔ ۳۱۳: سوزم همیشه از نفس آتشین خویش 73شمارهٔ ۳۱۴: هرکسی شاد به سال نو و نوروزی خویش 74شمارهٔ ۳۱۵: کَنم به ناخن حسرت، بدن من درویش 75شمارهٔ ۳۱۶: بسی چون سایه افتادم به پای سرو آز ...76شمارهٔ ۳۱۷: روشن شود ز دود دماغم چراغ فیض 77شمارهٔ ۳۱۸: تازه شد با شعله در بزم تو پیمانم ...78شمارهٔ ۳۱۹: نیافت منصب پروانه چراغم شمع 79شمارهٔ ۳۲۰: غیر آه و اشک حسرت نیست در بارم چو ...80شمارهٔ ۳۲۱: فسرده صحبتم از انتظار گریه شمع 81شمارهٔ ۳۲۲: دارم دلی، اما چه دل، صدگونه حرمان ...82شمارهٔ ۳۲۳: دامان عشقِ سلسله مویی گرفته دل 83شمارهٔ ۳۲۴: تا کی کنی به گریه، طلب آرزوی دل 84شمارهٔ ۳۲۵: می‌آیم از طوف حرم، بتخانه پنهان د ...85شمارهٔ ۳۲۶: تماشای گلی کرد آنچنان محو گلستانم 86شمارهٔ ۳۲۷: چو سایه در ره عشق از قفای خویشتنم 87شمارهٔ ۳۲۸: به گلشن تنگدل چون غنچه زادم، شادم ...88شمارهٔ ۳۲۹: دلم بهر قفس پرواز می‌کرد، از چمن ...89شمارهٔ ۳۳۰: بر نیامد یک نوای غم‌فزا از خانه‌ا ...90شمارهٔ ۳۳۱: تا نشمرد آزاد، کسی بعد هلاکم 91شمارهٔ ۳۳۲: آن بلبلم که ناله بهر قفس کشم 92شمارهٔ ۳۳۳: نپیماید کسی راه حرم، گر من ز پا ا ...93شمارهٔ ۳۳۴: یاد باد آن کز گلی در سینه خاری دا ...94شمارهٔ ۳۳۵: تو گر بر من کشیدی تیغ، من هم جان ...95شمارهٔ ۳۳۶: چه شعله‌ها زده سر ز آتشی که من دا ...96شمارهٔ ۳۳۷: گر شرم وصالت نبود قفل زبانم 97شمارهٔ ۳۳۸: ما شکست دل خود را ز خدا خواسته‌ای ...98شمارهٔ ۳۳۹: در قیدم و گمان که گرفتار نیستم 99شمارهٔ ۳۴۰: بسی منزل بریدم تا شب غم را سحر کر ...100شمارهٔ ۳۴۱: چون غنچه بجز پرده دل نیست پناهم 101شمارهٔ ۳۴۲: ز چاک سینه اشکم سر کند گر چشم تر ...102شمارهٔ ۳۴۳: چه حیرت، گر به چشم محرمانش در نمی ...103شمارهٔ ۳۴۴: شمعیم و تن ز اشک دمادم گداختیم 104شمارهٔ ۳۴۵: همه جانب قدم مرحله‌پیما دارم 105شمارهٔ ۳۴۶: ما چشم سیه بر شجر طور نداریم 106شمارهٔ ۳۴۷: لبی از زمزمه عشق، خروشان دارم 107شمارهٔ ۳۴۸: شود هر موی بر تن شعله، گر پاس فغا ...108شمارهٔ ۳۴۹: سر تا قدم ز داغ تمنا در آتشم 109شمارهٔ ۳۵۰: از لعل لبت جز طمع خام ندارم 110شمارهٔ ۳۵۱: شب که بی روی تو از اشک دمادم سوخت ...111شمارهٔ ۳۵۲: عافیت غم را مداوا کرد و زین غم سو ...112شمارهٔ ۳۵۳: شکل گردابی به گرد خود ز مژگان می‌ ...113شمارهٔ ۳۵۴: داغ سودایم، به سوی سینه‌ریشان می‌ ...114شمارهٔ ۳۵۵: دایم چو غنچه سر به گریبان گریستم 115شمارهٔ ۳۵۶: روزی که ناخنی نزند عشق بر دلم 116شمارهٔ ۳۵۷: تلخ است زبان در دهن از تلخی کامم 117شمارهٔ ۳۵۸: به آشنایی چشم تو ناتوان شده‌ام 118شمارهٔ ۳۵۹: ما در صبح طرب، ز آب و گل غم بسته‌ ...119شمارهٔ ۳۶۰: در بزم طرب، باده نابی نکشیدیم 120شمارهٔ ۳۶۱: ما رخت دل ز کعبه به بتخانه برده‌ا ...121شمارهٔ ۳۶۲: زخم ناخن کی برآرد مدعای سینه‌ام 122شمارهٔ ۳۶۳: اگر نه صید کسی گشته مرغ نامه‌برم 123شمارهٔ ۳۶۴: چند چون ابر بر اطراف گلستان گریم 124شمارهٔ ۳۶۵: چون به سوی تو گشایم در کاشانه چشم 125شمارهٔ ۳۶۶: قسمت نگر که نوشم، می از ایاغ مردم 126شمارهٔ ۳۶۷: تا دل بر آتش غم جانانه سوختیم 127شمارهٔ ۳۶۸: امشب ز دیده از قدح افزون گریستم 128شمارهٔ ۳۶۹: خضر اگر آب حیات آورد، خون دانسته‌ ...129شمارهٔ ۳۷۰: بر سر کوی تو عمری شد که ما افتاده ...130شمارهٔ ۳۷۱: دیده را در عشق ازین به، مبتلا می‌ ...131شمارهٔ ۳۷۲: اگر دور از دلارای خود افتم 132شمارهٔ ۳۷۳: من تیره‌دل و نورفشان شعله آهم 133شمارهٔ ۳۷۴: من صید زخم‌خورده از پا فتاده‌ام 134شمارهٔ ۳۷۵: گمان مبر که ز روی تو دیده بردارم 135شمارهٔ ۳۷۶: با یارم و در دفع غم اسباب ندارم 136شمارهٔ ۳۷۷: کرده تا عشق تو چون نقش قدم پامالم 137شمارهٔ ۳۷۸: کی به غیر از دیدنش اندیشه دیگر کن ...138شمارهٔ ۳۷۹: خون می‌چکد از دیده ز نظاره داغم 139شمارهٔ ۳۸۰: دل به تیغ غمزه آن شوخ قاتل بسته‌ا ...140شمارهٔ ۳۸۱: در غمت با گریه شام و سحر خو کرده‌ ...141شمارهٔ ۳۸۲: از ازل کشته آن طرز نگاه آمده‌ایم 142شمارهٔ ۳۸۳: تا آفرین شست تو گوید زبان زخم 143شمارهٔ ۳۸۴: هرگز به بزم وصل، شبی جا نکرده‌ام 144شمارهٔ ۳۸۵: ما جهان را رخ ز آب چشم گریان شسته ...145شمارهٔ ۳۸۶: به خون خوردن جدا زان لعل شکربار م ...146شمارهٔ ۳۸۷: من لذت درد تو به درمان نفروشم 147شمارهٔ ۳۸۸: عمری چو جاهلان پی چون و چرا شدم 148شمارهٔ ۳۸۹: دلی از قید آسایش چو عشق آزاد می‌خ ...149شمارهٔ ۳۹۰: سپندوار بر آتش چو اضطراب کنم 150شمارهٔ ۳۹۱: زبان گداختم و راز عشق سر کردم 151شمارهٔ ۳۹۲: چو درد عشق تو کرد آشنای خویشتنم 152شمارهٔ ۳۹۳: در انتظار تو شد عمرها که چشم به ر ...153شمارهٔ ۳۹۴: رخ تو تا شده غایب به صورت از نظرم 154شمارهٔ ۳۹۵: دردت به دل رسیده و از دل به داغ ه ...155شمارهٔ ۳۹۶: گر ز چنگ شحنه هجران امان می‌یافتم 156شمارهٔ ۳۹۷: تا شد زبان گره چو جرس، بر فغان زد ...157شمارهٔ ۳۹۸: نهال دوستی را ریشه در خون پرورش د ...158شمارهٔ ۳۹۹: ما حرف سود خویش برای زیان زدیم 159شمارهٔ ۴۰۰: دوش بر خاک درت عرض جبین می‌کردم 160شمارهٔ ۴۰۱: در خون دل از دیده خونبار نشستیم 161شمارهٔ ۴۰۲: ...162شمارهٔ ۴۰۳: در میان بیخودی، آرامش دل یافتم 163شمارهٔ ۴۰۴: ز بس که دشمن نظّاره پریشانم 164شمارهٔ ۴۰۵: اگر به عشق نباشد درست، پیمانم 165شمارهٔ ۴۰۶: از وصل هر گل در چمن، چون غنچه دام ...166شمارهٔ ۴۰۷: چو باد سوی تو آید، ز غیرت آب شوم 167شمارهٔ ۴۰۸: کم خمار بگیرد، اگر شراب شوم 168شمارهٔ ۴۰۹: ...169شمارهٔ ۴۱۰: حیرانم از افسردگی، در کار و بار خ ...170شمارهٔ ۴۱۱: مباش غره به عهد قدیم و یار کهن 171شمارهٔ ۴۱۲: شرط بود کفر و دین، هر دو به هم دا ...172شمارهٔ ۴۱۳: توان غم تو ز جان خراب دزدیدن 173شمارهٔ ۴۱۴: بیا ای عشق، ننگ عافیت از سرم وا ک ...174شمارهٔ ۴۱۵: در کوه و دشت، پهن شود تا نشان من 175شمارهٔ ۴۱۶: سینه پیش غم جانانه چه خواهد بودن 176شمارهٔ ۴۱۷: تا به کی چون ماه در مشکین نقاب اف ...177شمارهٔ ۴۱۸: چرخ چون کشتی رود بر روی آب از چشم ...178شمارهٔ ۴۱۹: خموش می‌کند دلیر تماشای ماه من 179شمارهٔ ۴۲۰: من نمی‌گویم به چشمم نه قدم، یا بر ...180شمارهٔ ۴۲۱: می‌شود هر دم پریشان زلف بر رخسار ...181شمارهٔ ۴۲۲: مردم ز تیرگی، نفسی بی‌نقاب شو 182شمارهٔ ۴۲۳: جان چیست کش فدا نکنم از برای تو 183شمارهٔ ۴۲۴: فتنه‌ای هر لحظه برمی‌خیزد از مژگا ...184شمارهٔ ۴۲۵: ...185شمارهٔ ۴۲۶: به دل غمی چو نداری، به سینه داغ م ...186شمارهٔ ۴۲۷: خوی تو در جفا شکسته 187شمارهٔ ۴۲۸: در سینه دل غمین فتاده 188شمارهٔ ۴۲۹: عاشقی، بر بستر آسودگی پهلو منه 189شمارهٔ ۴۳۰: شاد باش ای دل که خود را خوب رسوا ...190شمارهٔ ۴۳۱: از تو دلها همه ناشاد و تو هم شاد ...191شمارهٔ ۴۳۲: کشته‌ای اول به نازم، باز خندان کر ...192شمارهٔ ۴۳۳: یار بی‌پروا و ما را آرزوی دل بسی 193شمارهٔ ۴۳۴: به نومیدی خوشم، ناکامی‌ام کام است ...194شمارهٔ ۴۳۵: ای عندلیب وصل، هم‌آواز کیستی 195شمارهٔ ۴۳۶: بهار رفت و نچیدم گل از بر رویی 196شمارهٔ ۴۳۷: ز مو ضعیف‌ترم از غم میان کسی 197شمارهٔ ۴۳۸: هزار حیف که در بوستان رعنایی 198شمارهٔ ۴۳۹: چو شمع امشب مرا در محفلش بار است ...199شمارهٔ ۴۴۰: به هوای صید یک ره، به گذار ما نیا ...200شمارهٔ ۴۴۱: ما چو پروانه نسوزیم به داغ غلطی 201شمارهٔ ۴۴۲: از ره به خواهش دل شیدا چه می‌روی 202شمارهٔ ۴۴۳: گر چو شمع آتش برآید از گریبان کسی 203شمارهٔ ۴۴۴: نخیزد از دل مرغان باغ، افغانی 204شمارهٔ ۴۴۵: تا چند از پی دل شیدا رود کسی 205شمارهٔ ۴۴۶: تاوان قتل صید زبون نیست بر کسی 206شمارهٔ ۴۴۷: سرم شد باز گرم از مژده بیجای سودا ...207شمارهٔ ۴۴۸: من و تا روز، هر شب در فراق چشم می ...208شمارهٔ ۴۴۹: نوشم ز بس چو باده، ز پیمانه، دوست ...209شمارهٔ ۴۵۰: چند جفا شیوه و عادت کنی 210شمارهٔ ۴۵۱: آرزوی ما کند با مدعا بیگانگی 211شمارهٔ ۴۵۲: نماند در بدنم جان ز جستجوی گلی 212شمارهٔ ۴۵۳: چنان افتاده‌ام از کار، بهر لاله ر ...213شمارهٔ ۴۵۴: نکردم از سر کویت به هیچ گلشن روی 214شمارهٔ ۴۵۵: دل ز بیداد تو رو کرد به آبادانی 215شمارهٔ ۴۵۶: می‌کنم در بوستان با عندلیبان شیون ...216شمارهٔ ۴۵۷: چو باد صبح گذشتم به گرد هر چمنی 217شمارهٔ ۴۵۸: هرگوشه چو مینا، صنم حور سرشتی 218شمارهٔ ۴۵۹: چون سراپا همه را هست به سوداش سری 219شمارهٔ ۴۶۰: به دل نمی‌گذری، تا کجا گذر داری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ