به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قدسی مشهدی

قدسی مشهدیغزل هاشمارهٔ ۲۵۴: سوای تو در سینه هر خام نگنجد

700عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

سوای تو در سینه هر خام نگنجد
خوش باش که این باده به هر جام نگنجد
شوقی که من از دیدن رخسار تو دیدم
در حوصله دیده ایام نگنجد
از نور توام هر بن مو مطلع صبح است
در ملک تنم تیرگی شام نگنجد
وصل تو کجا و من بی‌ظرف که از شوق
در حوصله‌ام لذت پیغام نگنجد
در سینه عشاق هوس راه ندارد
بت در حرم کعبه اسلام نگنجد
قدسی نبود رنگ وفا در رخ خوبان
در دفتر خوبان ز وفا نام نگنجد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۵۳: در طرب ز ازل بر من حزین بستند 2شمارهٔ ۲۵۴: سوای تو در سینه هر خام نگنجد 3شمارهٔ ۲۵۵: کی به بزم عشق، هر لب پی به جام می ...4شمارهٔ ۲۵۶: نو نیاز خواهشم، لیک از حجابم ساخت ...5شمارهٔ ۲۵۷: ذوق غمت ز سینه محزون نمی‌رود 6شمارهٔ ۲۵۸: چه رنجش است کزان تندخو نمی‌آید 7شمارهٔ ۲۵۹: دلم ز کعبه نه محمل نشسته می‌آید 8شمارهٔ ۲۶۰: میگساران را لبت یاد از می گلگون د ...9شمارهٔ ۲۶۱: ز من ترسم عنان آن نرگس جادو بگردا ...10شمارهٔ ۲۶۲: کشد صد طعنه از دشمن چو با من همنش ...11شمارهٔ ۲۶۳: گر دل به المهای تو منسوب نباشد 12شمارهٔ ۲۶۴: در آتشم از چهره برافروخته‌ای چند 13شمارهٔ ۲۶۵: دامنم چند ز خون مژه دریا باشد 14شمارهٔ ۲۶۶: زخم خار آرزوی آبله پا باشد 15شمارهٔ ۲۶۷: کی اسیران غمت را غم دنیا باشد 16شمارهٔ ۲۶۸: هنوزم از مژه، کار سحاب می‌آید 17شمارهٔ ۲۶۹: ز عقده‌ها که فلک نذر کار من دارد 18شمارهٔ ۲۷۰: عشقت اقرار به دل آرد و انکار برد 19شمارهٔ ۲۷۱: با من، غمت ز مهر، دویی در میان ند ...20شمارهٔ ۲۷۲: رفتم به بوستان که دلم وا شود، نشد 21شمارهٔ ۲۷۳: دلم به عشق فسونساز برنمی‌آید 22شمارهٔ ۲۷۴: کس کار تنک حوصله را تنگ نگیرد 23شمارهٔ ۲۷۵: عشاق چه جمعند؟ پریشان شده‌ای چند 24شمارهٔ ۲۷۶: دل پر حسرتم از سادگی در بزم تنهای ...25شمارهٔ ۲۷۷: جز محبت، سینه‌ام علم دگر پیدا نکر ...26شمارهٔ ۲۷۸: ازان دل از غم ایام برنمی‌آید 27شمارهٔ ۲۷۹: خامه در وصف لبت کار مسیحا می‌کند 28شمارهٔ ۲۸۰: آسیب واعظان به ایاغم نمی‌رسد 29شمارهٔ ۲۸۱: عاشق چو شدی، ناله جانکاه نگه دار 30شمارهٔ ۲۸۲: سینه تنگ و من هلاک زخم پنهان دگر 31شمارهٔ ۲۸۳: ای دست تو به کینه ز دوران درازتر 32شمارهٔ ۲۸۴: بی درد عشق، شادی و غم را چه اعتبا ...33شمارهٔ ۲۸۵: جایی که داغ نیست، ز مرهم چه اعتبا ...34شمارهٔ ۲۸۶: یک نامه چو نگشوده‌ام از بال کبوتر 35شمارهٔ ۲۸۷: کام جانم با من و من در پی کامم هن ...36شمارهٔ ۲۸۸: نگهت فتنه‌گر و عربده‌سازست هنوز 37شمارهٔ ۲۸۹: به سرو سیم‌تنی راه برده‌ام که مپر ...38شمارهٔ ۲۹۰: راست رو نیست بر آماج اثر، تیر نفس 39شمارهٔ ۲۹۱: در کوی تو فردوس تمنی نکند کس 40شمارهٔ ۲۹۲: شد تیره روز خلق، ز عارض نقاب کش 41شمارهٔ ۲۹۳: گر کنم گریه به اندازه چشم تر خویش 42شمارهٔ ۲۹۴: بیگانه گشته‌ام ز همه مدعای خویش 43شمارهٔ ۲۹۵: تو و گشت چمن ای گل، من و کاشانه خ ...44شمارهٔ ۲۹۶: دزدم ز بس حدیث ترا از زبان خویش 45شمارهٔ ۲۹۷: کی کنم هرگز شکایت سر ز جور یار خو ...46شمارهٔ ۲۹۸: دلم خون شد چو دیدم حلقه‌حلقه گشته ...47شمارهٔ ۲۹۹: آغشته‌ام چو پنبه ز خوناب داغ خویش 48شمارهٔ ۳۰۰: عشقم آتش زد به دل، در دیده مسکن ک ...49شمارهٔ ۳۰۱: تا کی چو عاقلان غم ناموس و نام خو ...50شمارهٔ ۳۰۲: عشق خواهی، خنده را بر لب کش و دلت ...51شمارهٔ ۳۰۳: هستیم با تو بر سر عهد قدیم خویش 52شمارهٔ ۳۰۴: غم کجا شد که به جان آمدم از شادی ...53شمارهٔ ۳۰۵: مرده را زنده کند چون سخن‌آراست لب ...54شمارهٔ ۳۰۶: کرد آه من از اثر فراموش 55شمارهٔ ۳۰۷: دیدم به چشم آینه بسیار سوی خویش 56شمارهٔ ۳۰۸: گیرم ز دل به بادیه غم، سراغ خویش 57شمارهٔ ۳۰۹: نگار من که بود ترک و غمزه چندانش 58شمارهٔ ۳۱۰: مردم از غیرت، جدا از صحبت اغیار ب ...59شمارهٔ ۳۱۱: دوش آمد ز سفر مژده که یار آمد پیش 60شمارهٔ ۳۱۲: عشق، هرکس را ز باغی کرده گل در دا ...61شمارهٔ ۳۱۳: سوزم همیشه از نفس آتشین خویش 62شمارهٔ ۳۱۴: هرکسی شاد به سال نو و نوروزی خویش 63شمارهٔ ۳۱۵: کَنم به ناخن حسرت، بدن من درویش 64شمارهٔ ۳۱۶: بسی چون سایه افتادم به پای سرو آز ...65شمارهٔ ۳۱۷: روشن شود ز دود دماغم چراغ فیض 66شمارهٔ ۳۱۸: تازه شد با شعله در بزم تو پیمانم ...67شمارهٔ ۳۱۹: نیافت منصب پروانه چراغم شمع 68شمارهٔ ۳۲۰: غیر آه و اشک حسرت نیست در بارم چو ...69شمارهٔ ۳۲۱: فسرده صحبتم از انتظار گریه شمع 70شمارهٔ ۳۲۲: دارم دلی، اما چه دل، صدگونه حرمان ...71شمارهٔ ۳۲۳: دامان عشقِ سلسله مویی گرفته دل 72شمارهٔ ۳۲۴: تا کی کنی به گریه، طلب آرزوی دل 73شمارهٔ ۳۲۵: می‌آیم از طوف حرم، بتخانه پنهان د ...74شمارهٔ ۳۲۶: تماشای گلی کرد آنچنان محو گلستانم 75شمارهٔ ۳۲۷: چو سایه در ره عشق از قفای خویشتنم 76شمارهٔ ۳۲۸: به گلشن تنگدل چون غنچه زادم، شادم ...77شمارهٔ ۳۲۹: دلم بهر قفس پرواز می‌کرد، از چمن ...78شمارهٔ ۳۳۰: بر نیامد یک نوای غم‌فزا از خانه‌ا ...79شمارهٔ ۳۳۱: تا نشمرد آزاد، کسی بعد هلاکم 80شمارهٔ ۳۳۲: آن بلبلم که ناله بهر قفس کشم 81شمارهٔ ۳۳۳: نپیماید کسی راه حرم، گر من ز پا ا ...82شمارهٔ ۳۳۴: یاد باد آن کز گلی در سینه خاری دا ...83شمارهٔ ۳۳۵: تو گر بر من کشیدی تیغ، من هم جان ...84شمارهٔ ۳۳۶: چه شعله‌ها زده سر ز آتشی که من دا ...85شمارهٔ ۳۳۷: گر شرم وصالت نبود قفل زبانم 86شمارهٔ ۳۳۸: ما شکست دل خود را ز خدا خواسته‌ای ...87شمارهٔ ۳۳۹: در قیدم و گمان که گرفتار نیستم 88شمارهٔ ۳۴۰: بسی منزل بریدم تا شب غم را سحر کر ...89شمارهٔ ۳۴۱: چون غنچه بجز پرده دل نیست پناهم 90شمارهٔ ۳۴۲: ز چاک سینه اشکم سر کند گر چشم تر ...91شمارهٔ ۳۴۳: چه حیرت، گر به چشم محرمانش در نمی ...92شمارهٔ ۳۴۴: شمعیم و تن ز اشک دمادم گداختیم 93شمارهٔ ۳۴۵: همه جانب قدم مرحله‌پیما دارم 94شمارهٔ ۳۴۶: ما چشم سیه بر شجر طور نداریم 95شمارهٔ ۳۴۷: لبی از زمزمه عشق، خروشان دارم 96شمارهٔ ۳۴۸: شود هر موی بر تن شعله، گر پاس فغا ...97شمارهٔ ۳۴۹: سر تا قدم ز داغ تمنا در آتشم 98شمارهٔ ۳۵۰: از لعل لبت جز طمع خام ندارم 99شمارهٔ ۳۵۱: شب که بی روی تو از اشک دمادم سوخت ...100شمارهٔ ۳۵۲: عافیت غم را مداوا کرد و زین غم سو ...101شمارهٔ ۳۵۳: شکل گردابی به گرد خود ز مژگان می‌ ...102شمارهٔ ۳۵۴: داغ سودایم، به سوی سینه‌ریشان می‌ ...103شمارهٔ ۳۵۵: دایم چو غنچه سر به گریبان گریستم 104شمارهٔ ۳۵۶: روزی که ناخنی نزند عشق بر دلم 105شمارهٔ ۳۵۷: تلخ است زبان در دهن از تلخی کامم 106شمارهٔ ۳۵۸: به آشنایی چشم تو ناتوان شده‌ام 107شمارهٔ ۳۵۹: ما در صبح طرب، ز آب و گل غم بسته‌ ...108شمارهٔ ۳۶۰: در بزم طرب، باده نابی نکشیدیم 109شمارهٔ ۳۶۱: ما رخت دل ز کعبه به بتخانه برده‌ا ...110شمارهٔ ۳۶۲: زخم ناخن کی برآرد مدعای سینه‌ام 111شمارهٔ ۳۶۳: اگر نه صید کسی گشته مرغ نامه‌برم 112شمارهٔ ۳۶۴: چند چون ابر بر اطراف گلستان گریم 113شمارهٔ ۳۶۵: چون به سوی تو گشایم در کاشانه چشم 114شمارهٔ ۳۶۶: قسمت نگر که نوشم، می از ایاغ مردم 115شمارهٔ ۳۶۷: تا دل بر آتش غم جانانه سوختیم 116شمارهٔ ۳۶۸: امشب ز دیده از قدح افزون گریستم 117شمارهٔ ۳۶۹: خضر اگر آب حیات آورد، خون دانسته‌ ...118شمارهٔ ۳۷۰: بر سر کوی تو عمری شد که ما افتاده ...119شمارهٔ ۳۷۱: دیده را در عشق ازین به، مبتلا می‌ ...120شمارهٔ ۳۷۲: اگر دور از دلارای خود افتم 121شمارهٔ ۳۷۳: من تیره‌دل و نورفشان شعله آهم 122شمارهٔ ۳۷۴: من صید زخم‌خورده از پا فتاده‌ام 123شمارهٔ ۳۷۵: گمان مبر که ز روی تو دیده بردارم 124شمارهٔ ۳۷۶: با یارم و در دفع غم اسباب ندارم 125شمارهٔ ۳۷۷: کرده تا عشق تو چون نقش قدم پامالم 126شمارهٔ ۳۷۸: کی به غیر از دیدنش اندیشه دیگر کن ...127شمارهٔ ۳۷۹: خون می‌چکد از دیده ز نظاره داغم 128شمارهٔ ۳۸۰: دل به تیغ غمزه آن شوخ قاتل بسته‌ا ...129شمارهٔ ۳۸۱: در غمت با گریه شام و سحر خو کرده‌ ...130شمارهٔ ۳۸۲: از ازل کشته آن طرز نگاه آمده‌ایم 131شمارهٔ ۳۸۳: تا آفرین شست تو گوید زبان زخم 132شمارهٔ ۳۸۴: هرگز به بزم وصل، شبی جا نکرده‌ام 133شمارهٔ ۳۸۵: ما جهان را رخ ز آب چشم گریان شسته ...134شمارهٔ ۳۸۶: به خون خوردن جدا زان لعل شکربار م ...135شمارهٔ ۳۸۷: من لذت درد تو به درمان نفروشم 136شمارهٔ ۳۸۸: عمری چو جاهلان پی چون و چرا شدم 137شمارهٔ ۳۸۹: دلی از قید آسایش چو عشق آزاد می‌خ ...138شمارهٔ ۳۹۰: سپندوار بر آتش چو اضطراب کنم 139شمارهٔ ۳۹۱: زبان گداختم و راز عشق سر کردم 140شمارهٔ ۳۹۲: چو درد عشق تو کرد آشنای خویشتنم 141شمارهٔ ۳۹۳: در انتظار تو شد عمرها که چشم به ر ...142شمارهٔ ۳۹۴: رخ تو تا شده غایب به صورت از نظرم 143شمارهٔ ۳۹۵: دردت به دل رسیده و از دل به داغ ه ...144شمارهٔ ۳۹۶: گر ز چنگ شحنه هجران امان می‌یافتم 145شمارهٔ ۳۹۷: تا شد زبان گره چو جرس، بر فغان زد ...146شمارهٔ ۳۹۸: نهال دوستی را ریشه در خون پرورش د ...147شمارهٔ ۳۹۹: ما حرف سود خویش برای زیان زدیم 148شمارهٔ ۴۰۰: دوش بر خاک درت عرض جبین می‌کردم 149شمارهٔ ۴۰۱: در خون دل از دیده خونبار نشستیم 150شمارهٔ ۴۰۲: ...151شمارهٔ ۴۰۳: در میان بیخودی، آرامش دل یافتم 152شمارهٔ ۴۰۴: ز بس که دشمن نظّاره پریشانم 153شمارهٔ ۴۰۵: اگر به عشق نباشد درست، پیمانم 154شمارهٔ ۴۰۶: از وصل هر گل در چمن، چون غنچه دام ...155شمارهٔ ۴۰۷: چو باد سوی تو آید، ز غیرت آب شوم 156شمارهٔ ۴۰۸: کم خمار بگیرد، اگر شراب شوم 157شمارهٔ ۴۰۹: ...158شمارهٔ ۴۱۰: حیرانم از افسردگی، در کار و بار خ ...159شمارهٔ ۴۱۱: مباش غره به عهد قدیم و یار کهن 160شمارهٔ ۴۱۲: شرط بود کفر و دین، هر دو به هم دا ...161شمارهٔ ۴۱۳: توان غم تو ز جان خراب دزدیدن 162شمارهٔ ۴۱۴: بیا ای عشق، ننگ عافیت از سرم وا ک ...163شمارهٔ ۴۱۵: در کوه و دشت، پهن شود تا نشان من 164شمارهٔ ۴۱۶: سینه پیش غم جانانه چه خواهد بودن 165شمارهٔ ۴۱۷: تا به کی چون ماه در مشکین نقاب اف ...166شمارهٔ ۴۱۸: چرخ چون کشتی رود بر روی آب از چشم ...167شمارهٔ ۴۱۹: خموش می‌کند دلیر تماشای ماه من 168شمارهٔ ۴۲۰: من نمی‌گویم به چشمم نه قدم، یا بر ...169شمارهٔ ۴۲۱: می‌شود هر دم پریشان زلف بر رخسار ...170شمارهٔ ۴۲۲: مردم ز تیرگی، نفسی بی‌نقاب شو 171شمارهٔ ۴۲۳: جان چیست کش فدا نکنم از برای تو 172شمارهٔ ۴۲۴: فتنه‌ای هر لحظه برمی‌خیزد از مژگا ...173شمارهٔ ۴۲۵: ...174شمارهٔ ۴۲۶: به دل غمی چو نداری، به سینه داغ م ...175شمارهٔ ۴۲۷: خوی تو در جفا شکسته 176شمارهٔ ۴۲۸: در سینه دل غمین فتاده 177شمارهٔ ۴۲۹: عاشقی، بر بستر آسودگی پهلو منه 178شمارهٔ ۴۳۰: شاد باش ای دل که خود را خوب رسوا ...179شمارهٔ ۴۳۱: از تو دلها همه ناشاد و تو هم شاد ...180شمارهٔ ۴۳۲: کشته‌ای اول به نازم، باز خندان کر ...181شمارهٔ ۴۳۳: یار بی‌پروا و ما را آرزوی دل بسی 182شمارهٔ ۴۳۴: به نومیدی خوشم، ناکامی‌ام کام است ...183شمارهٔ ۴۳۵: ای عندلیب وصل، هم‌آواز کیستی 184شمارهٔ ۴۳۶: بهار رفت و نچیدم گل از بر رویی 185شمارهٔ ۴۳۷: ز مو ضعیف‌ترم از غم میان کسی 186شمارهٔ ۴۳۸: هزار حیف که در بوستان رعنایی 187شمارهٔ ۴۳۹: چو شمع امشب مرا در محفلش بار است ...188شمارهٔ ۴۴۰: به هوای صید یک ره، به گذار ما نیا ...189شمارهٔ ۴۴۱: ما چو پروانه نسوزیم به داغ غلطی 190شمارهٔ ۴۴۲: از ره به خواهش دل شیدا چه می‌روی 191شمارهٔ ۴۴۳: گر چو شمع آتش برآید از گریبان کسی 192شمارهٔ ۴۴۴: نخیزد از دل مرغان باغ، افغانی 193شمارهٔ ۴۴۵: تا چند از پی دل شیدا رود کسی 194شمارهٔ ۴۴۶: تاوان قتل صید زبون نیست بر کسی 195شمارهٔ ۴۴۷: سرم شد باز گرم از مژده بیجای سودا ...196شمارهٔ ۴۴۸: من و تا روز، هر شب در فراق چشم می ...197شمارهٔ ۴۴۹: نوشم ز بس چو باده، ز پیمانه، دوست ...198شمارهٔ ۴۵۰: چند جفا شیوه و عادت کنی 199شمارهٔ ۴۵۱: آرزوی ما کند با مدعا بیگانگی 200شمارهٔ ۴۵۲: نماند در بدنم جان ز جستجوی گلی 201شمارهٔ ۴۵۳: چنان افتاده‌ام از کار، بهر لاله ر ...202شمارهٔ ۴۵۴: نکردم از سر کویت به هیچ گلشن روی 203شمارهٔ ۴۵۵: دل ز بیداد تو رو کرد به آبادانی 204شمارهٔ ۴۵۶: می‌کنم در بوستان با عندلیبان شیون ...205شمارهٔ ۴۵۷: چو باد صبح گذشتم به گرد هر چمنی 206شمارهٔ ۴۵۸: هرگوشه چو مینا، صنم حور سرشتی 207شمارهٔ ۴۵۹: چون سراپا همه را هست به سوداش سری 208شمارهٔ ۴۶۰: به دل نمی‌گذری، تا کجا گذر داری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ