کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چشمی که با غبار درت آشنا شود
    دیگر چو نقش پا، کی ازین در جدا شود؟
    بر لب شکسته می‌گذرد حرف توبه‌ام
    چون کودکی که نو به سخن آشنا شود
    آن طالعم کجاست که افتد به کار من
    هر عقده‌ای که از سر زلف تو وا شود
    چون صبح، یابد از نفسش نور، عالمی
    هر ذره را که مهر تو در سینه جا شود
    کی می‌رود خیال تو از دیده‌ام برون
    در خاک، استخوانم اگر توتیا شود
    دست امید، باز ندارم ز دامنت
    پیراهن امید، مرا گر قبا شود
    هر سرمه‌ای که آن نه ز خاک درت بود
    در دیده جا ندارد اگر توتیا شود
    زنهار فردباش، که خواری نمی‌کشد
    هر قطره کز محیط، چو گوهر جدا شود
    هر دم به یاد تیر تو آهی ز دل کشم
    تا جای تیر تو به دل تنگ وا شود
    از بی‌تعلقی چه عجب آب دیده‌ام
    گر قطره‌قطره چون گوهر از هم جدا شود
    بخت سیاه، بر سر قدسی ز یمن عشق
    شاید که رشک سایه بال هما شود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha