کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    کی دواجو بود آن دل که ز دردش دم زد
    داغ بی‌دردی آنم که دم از مرهم زد
    با خرد روز ازل بر سر سودا بودم
    عشق پیش آمد و سودای مرا برهم زد
    محنت هجر تو داند که چه با جانها کرد
    شعله عشق تو داند که چه در عالم زد
    گوش کس باخبر از زمزمه شوق نبود
    عشقت آن روز که ناخن به دل آدم زد
    ملک دنیا نبود منزل ارباب سرور
    هرکه افتاد درین کوچه، در ماتم زد
    دست اکرام تو بود آنکه سحرگاه ازل
    خوان بیفکند و صلا بر همه عالم زد
    عشق می‌گفت به گهواره دلم خوش طفلی‌ست
    که در اول قدم، از پایه اعلا دم زد
    با جنون بود مرا سلسله پرشوری
    عقل گم باد که این سلسله را بر هم زد
    تا سر از جیب برآورد دلم چون قدسی
    دست در دامن آن طره خم در خم زد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha