به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قدسی مشهدی

قدسی مشهدیغزل هاشمارهٔ ۹۲: جز وصال او دلم هرگز تمنایی نداشت

1170عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

جز وصال او دلم هرگز تمنایی نداشت
غیر سودایش دل شوریده سودایی نداشت
عمرها شد ساغر نرگس چو جام ما تهی‌ست
مجلس‌آرای چمن هم دُرد مینایی نداشت
عاقبت یوسف متاع حسن، سوی مصر برد
مشتری گویی به کنعان چشم بینایی نداشت
در جبینش از چه رو امروز نور دیگرست؟
آفتاب امروز اگر رخ بر کف پایی نداشت
دُرد نگذارم به جام لاله گر بر لب نهم
هرگز این میخانه چون من باده‌پیمایی نداشت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۹۱: زلفت بود به کام، دلی را که داغ نیس ...2شمارهٔ ۹۲: جز وصال او دلم هرگز تمنایی نداشت 3شمارهٔ ۹۳: دوران نگر که سینه‌اش از کینه صاف ن ...4شمارهٔ ۹۴: مرا چو لاله ز بخت سیه رهایی نیست 5شمارهٔ ۹۵: ز بوی او به دل غنچه ارمغانی هست 6شمارهٔ ۹۶: غیر از شکن طره به جایی گذرم نیست 7شمارهٔ ۹۷: بازآی که سینه‌ام کباب است 8شمارهٔ ۹۸: آنکه در هر چین زلفش صدمه کنعان گم ...9شمارهٔ ۹۹: هنوز چشم امیدم به رهگذاری هست 10شمارهٔ ۱۰۰: خانه‌ام نیمی خراب از گریه نیمی پر ...11شمارهٔ ۱۰۱: وعده وصل ار دهد، صبر تقاضا بس است 12شمارهٔ ۱۰۲: خرم دلی که در خم زلف تو جا گرفت 13شمارهٔ ۱۰۳: تا صبا با آن سر زلف پریشان آشناست 14شمارهٔ ۱۰۴: تا به نظّاره بت، چشم برهمن بازست 15شمارهٔ ۱۰۵: هر سر موی من از دود تو در فریاد ا ...16شمارهٔ ۱۰۶: لذت شادی نداند جان چو با غم خو گر ...17شمارهٔ ۱۰۷: هرگزم عشق چنین در رگ جان چنگ نداش ...18شمارهٔ ۱۰۸: رسید یار و ز من بر سر عتاب گذشت 19شمارهٔ ۱۰۹: چه گهرها به عوض بر سر دریا افشاند 20شمارهٔ ۱۱۰: طبیب من چه شد گر مهربان نیست 21شمارهٔ ۱۱۱: نیست باکی گر به دستم غنچه سیراب ن ...22شمارهٔ ۱۱۲: داغ دلم گلی ز گلستان آتش است 23شمارهٔ ۱۱۳: من لبالب آروز، لیک آرزوی دل یکی‌س ...24شمارهٔ ۱۱۴: دل در برم ز ناله پنهان لبالب است 25شمارهٔ ۱۱۵: چنان دلم شب هجران بر آتش غم سوخت 26شمارهٔ ۱۱۶: شب نیست کز فراق توام سینه داغ نیس ...27شمارهٔ ۱۱۷: ایام بهارست و هوای چمنم نیست 28شمارهٔ ۱۱۸: کعبه عشق است کانجا هیچ محمل ره نی ...29شمارهٔ ۱۱۹: پیغام وداع آمد و با گوش به جنگ اس ...30شمارهٔ ۱۲۰: مُردم ز بیخودی، بت خودکام من کجاس ...31شمارهٔ ۱۲۱: روح‌القدس ار دیده گشاید به جمالت 32شمارهٔ ۱۲۲: نیست نومیدی گر از حد انتظار ما گذ ...33شمارهٔ ۱۲۳: پیوسته فکر وصل بتان پیشه من است 34شمارهٔ ۱۲۴: بیگانه‌ای اگر نه به جانانه آشناست 35شمارهٔ ۱۲۵: جز خیال تو مرا در سر سودایی نیست 36شمارهٔ ۱۲۶: کس چه داند از چه در دل آه شبگیرم ...37شمارهٔ ۱۲۷: تبخاله خون بر لبم از سوز درون است 38شمارهٔ ۱۲۸: از شیشه نه می در دل مخمور فرو ریخ ...39شمارهٔ ۱۲۹: با شمع چو پروانه به محفل نتوان رف ...40شمارهٔ ۱۳۰: هرگهم در دل خیال آن قد موزون نشست 41شمارهٔ ۱۳۱: منم که نور خرد در چراغ من غلط است 42شمارهٔ ۱۳۲: بر جرعه‌نوش عشق، بجز خون حلال نیس ...43شمارهٔ ۱۳۳: گرم قتلم آمد آن شوخ و به استغنا گ ...44شمارهٔ ۱۳۴: می دید رویت آینه و دیده برنداشت 45شمارهٔ ۱۳۵: از ضعف، ناله‌ام به سراغ اثر نرفت 46شمارهٔ ۱۳۶: هرچند در میانه اخوان تمیز نیست 47شمارهٔ ۱۳۷: صوت بلبل را شنیدم ناله زاری نداشت 48شمارهٔ ۱۳۸: ما را ز دست جور تو پای گریز نیست 49شمارهٔ ۱۳۹: ره‌زدن درخانه کار چشم فتّان بوده ...50شمارهٔ ۱۴۰: کرده بیهوشم خیال آن دو چشم می‌پرس ...51شمارهٔ ۱۴۱: دستم ز جام عکس می لاله‌گون گرفت 52شمارهٔ ۱۴۲: مرا به ناله شد آن سرو سیم‌تن باعث 53شمارهٔ ۱۴۳: خواهد دل من شربت دیدار و دگر هیچ 54شمارهٔ ۱۴۴: نظر بر آینه خوبان چو بی‌نقاب کنند 55شمارهٔ ۱۴۵: لب عاشق به حرف شکوه بیداد نگشاید 56شمارهٔ ۱۴۶: بی روی تو کارم همه با دیده تر بود 57شمارهٔ ۱۴۷: آنان که مرا جورکش یار نوشتند 58شمارهٔ ۱۴۸: هر لحظه نظر بر دگری دوخته دارد 59شمارهٔ ۱۴۹: باز ناخن سر پرسیدن داغم دارد 60شمارهٔ ۱۵۰: فکنده زخم دلم را به حالت بهبود 61شمارهٔ ۱۵۱: قضا ز خانه چو رختم بر آستانه نهاد 62شمارهٔ ۱۵۲: خلاصی‌ام ز کمند تو در ضمیر مباد 63شمارهٔ ۱۵۳: از چشمه‌سار چشمم از بس که نم برآی ...64شمارهٔ ۱۵۴: نگاهم از فروغ عارضت در چشم تر سوز ...65شمارهٔ ۱۵۵: باز از مرغان دلم حرف سمندر می‌زند 66شمارهٔ ۱۵۶: جوش می‌ام چو خم به خروش آشنا نکرد 67شمارهٔ ۱۵۷: به هیچ، ناخن ما را کی اعتبار کند 68شمارهٔ ۱۵۸: از کینه هیچ‌کس گر هم بر جبین ندید 69شمارهٔ ۱۵۹: فلک ز کین به مه فتنه‌جوی من ماند 70شمارهٔ ۱۶۰: کنعانی ما را غم یعقوب نباشد 71شمارهٔ ۱۶۱: تا لبت را میل سوی باده و پیمانه ش ...72شمارهٔ ۱۶۲: در جلوه‌گری چون تو کسی یاد ندارد 73شمارهٔ ۱۶۳: به کف عاشق چو گل، خون دل خود را ن ...74شمارهٔ ۱۶۴: دگر چراغ که در طور حسن روشن شد 75شمارهٔ ۱۶۵: مرا عشق تو گاهی پرورد دل، گاه جان ...76شمارهٔ ۱۶۶: دل داشت ز بخت سیه امید، غلط کرد 77شمارهٔ ۱۶۷: غنچه بی لعل تو زندانی گلشن باشد 78شمارهٔ ۱۶۸: کی غم دهر خراب می نابم دارد 79شمارهٔ ۱۶۹: شمع وصلت هرکه را شب خانه روشن می‌ ...80شمارهٔ ۱۷۰: چون غنچه دلم از نم خون زنگ برآورد 81شمارهٔ ۱۷۱: نشاط ما اسیران از دل اندوهگین باش ...82شمارهٔ ۱۷۲: نه هرکه مرد ازو در جهان اثر ماند 83شمارهٔ ۱۷۳: طایر عشقم و از شعله پرم ساخته‌اند 84شمارهٔ ۱۷۴: کی بی توام نظاره به چشم آشنا شود 85شمارهٔ ۱۷۵: باز تیر ستمت رخنه‌گر جان که شد 86شمارهٔ ۱۷۶: مرا چو کار بدان زلف تابدار افتاد 87شمارهٔ ۱۷۷: چشم ترم گهی که به آن خاک پا رسد 88شمارهٔ ۱۷۸: کسی چگونه دلم را پی سراغ شود 89شمارهٔ ۱۷۹: هرگزم دیده چنین مایل دیدار نبود 90شمارهٔ ۱۸۰: نام تو بردم آتش شوقم به جان فتاد 91شمارهٔ ۱۸۱: چه باشد جان که عاشق در ره جانان ب ...92شمارهٔ ۱۸۲: محفل دردی طلب، از سیر شهر و کو چه ...93شمارهٔ ۱۸۳: هر لحظه‌ام بتان به غمی آشنا کنند 94شمارهٔ ۱۸۴: دل خواست که برخیزد ازان کو، بتر ا ...95شمارهٔ ۱۸۵: تا عشق مرا بر سر بازار نیاورد 96شمارهٔ ۱۸۶: بر سر پیمانه غم هرگز این صحبت نبو ...97شمارهٔ ۱۸۷: کس چرا بیهده با مردم عالم باشد 98شمارهٔ ۱۸۸: در دل بوالهوس ار ذوق محبت می‌بود 99شمارهٔ ۱۸۹: سزد چو جلوه حسنت نظاره‌خواه شود 100شمارهٔ ۱۹۰: با لبت عمر ابد عیش نهانی می‌کند 101شمارهٔ ۱۹۱: موسم گل چون حریفان جای در بستان ک ...102شمارهٔ ۱۹۲: ز مژگان بوالهوس را در غمت کی خون ...103شمارهٔ ۱۹۳: آیینه ما تا ز رخت عکس نما بود 104شمارهٔ ۱۹۴: از خمار زخم دل تا چند درد سر کشد 105شمارهٔ ۱۹۵: کسی کو عشق‌بازی پیشه دارد 106شمارهٔ ۱۹۶: گر به صحرا بگذرم از اشک من گلشن ش ...107شمارهٔ ۱۹۷: رشک نام او زبانم را ز غیرت لال کر ...108شمارهٔ ۱۹۸: به بزم دوش حدیث تو در میان افتاد 109شمارهٔ ۱۹۹: ز آب چشم من هر قطره طوفان دگر باش ...110شمارهٔ ۲۰۰: میرم ار خوی ستمکاری ز سر بیرون کن ...111شمارهٔ ۲۰۱: در مجلسی که احباب شرب مدام کردند 112شمارهٔ ۲۰۲: گفتم از عشقت کشم دامن گریبان‌گیر ...113شمارهٔ ۲۰۳: رسد گر بر لبم جان، چون رسی، ناچار ...114شمارهٔ ۲۰۴: شکیب عاشقان، معشوق را دیوانه می‌س ...115شمارهٔ ۲۰۵: سنبل زلف تو خط بر سنبل تر می‌کشد 116شمارهٔ ۲۰۶: مرده بودم از خمار می، شرابم زنده ...117شمارهٔ ۲۰۷: ای خوشدلی برو که غمینم سرشته‌اند 118شمارهٔ ۲۰۸: عجب قیدی‌ست عشق سخت بنیاد 119شمارهٔ ۲۰۹: دلم پروای این و آن ندارد 120شمارهٔ ۲۱۰: باده گر فردا خورم، عالم کنون پر م ...121شمارهٔ ۲۱۱: آسودگی نصیب دل زار کس مباد 122شمارهٔ ۲۱۲: دگر به وسوسه توبه‌ام دماغ نماند 123شمارهٔ ۲۱۳: بیا که بی تو مرا نور در چراغ نمان ...124شمارهٔ ۲۱۴: هرگز مرا به کعبه ز دیر التجا نشد 125شمارهٔ ۲۱۵: آن غنچه‌ام که راز دلم بر ملا نشد 126شمارهٔ ۲۱۶: در چمن کی دلم از فیض هوا بگشاید 127شمارهٔ ۲۱۷: هرکجا زنده‌دلان شست دعا بگشایند 128شمارهٔ ۲۱۸: یا رب چرا به درد دلم دیروا رسید 129شمارهٔ ۲۱۹: آهم از پیچیدگی، چون رشته، تن را ت ...130شمارهٔ ۲۲۰: رنجیدن تو باعث نومیدی من شد 131شمارهٔ ۲۲۱: به عزم جلوه چو آن گلعذار برخیزد 132شمارهٔ ۲۲۲: چون کشته نگاه تو سوی کفن رود 133شمارهٔ ۲۲۳: لبت به خنده شیرین چو همنفس گردد 134شمارهٔ ۲۲۴: ز چشمم بی تو شب چندان سرشک لاله‌گ ...135شمارهٔ ۲۲۵: می را چو آب، لعل تو بر خود حلال ک ...136شمارهٔ ۲۲۶: نشاه می‌خواستم از باده، خمارم داد ...137شمارهٔ ۲۲۷: من و آیینه حسنی که تابش را بسوزان ...138شمارهٔ ۲۲۸: نوک مژگان چه حیرت گر ز دلها بگذرد 139شمارهٔ ۲۲۹: ناله‌ای کردم، خروش اهل شیون تازه ...140شمارهٔ ۲۳۰: در هجرت، از شکست، دلم را اثر نمان ...141شمارهٔ ۲۳۱: اسیر عشق تو از ننگ کفر و دین میرد 142شمارهٔ ۲۳۲: مسیح دید لبت، رنگ او دگرگون شد 143شمارهٔ ۲۳۳: گر گشایم لب دمی، عالم پر افغان می ...144شمارهٔ ۲۳۴: کی دواجو بود آن دل که ز دردش دم ز ...145شمارهٔ ۲۳۵: ز دلها درد دل برداشتن هم عالمی دا ...146شمارهٔ ۲۳۶: بهر هر دیوانه گر ویرانه‌ای پیدا ش ...147شمارهٔ ۲۳۷: زورم به یک اشاره ابرو نمی‌رسد 148شمارهٔ ۲۳۸: عالمی بر خویش بالیدم چو از من یاد ...149شمارهٔ ۲۳۹: هرگزم چون لاله دل بی داغ ته بر ته ...150شمارهٔ ۲۴۰: هنوز از ناله‌ای صد شعله در جان می ...151شمارهٔ ۲۴۱: دو روزه هجر تو با جان دوستان آن ک ...152شمارهٔ ۲۴۲: یاد روی تو هم‌آغوش گلستانم کرد 153شمارهٔ ۲۴۳: بس که دود آه عاشق پرده افلاک شد 154شمارهٔ ۲۴۴: چشمی که با غبار درت آشنا شود 155شمارهٔ ۲۴۵: مبادا کام جان از عیش، تا کام از ا ...156شمارهٔ ۲۴۶: ما اسیران چه کسانیم، گرفتاری چند 157شمارهٔ ۲۴۷: دگر بر آتش می، توبه سوختن دارد 158شمارهٔ ۲۴۸: هیچ دورانی چو عهد بی‌سرانجامی نبو ...159شمارهٔ ۲۴۹: ...160شمارهٔ ۲۵۰: وجودم را نه از آتش، نه از گل پرور ...161شمارهٔ ۲۵۱: تا پرده از رخت به کشیدن نمی‌رسد 162شمارهٔ ۲۵۲: مرا هر قطره‌ای کز دیده در دامن فر ...163شمارهٔ ۲۵۳: در طرب ز ازل بر من حزین بستند 164شمارهٔ ۲۵۴: سوای تو در سینه هر خام نگنجد 165شمارهٔ ۲۵۵: کی به بزم عشق، هر لب پی به جام می ...166شمارهٔ ۲۵۶: نو نیاز خواهشم، لیک از حجابم ساخت ...167شمارهٔ ۲۵۷: ذوق غمت ز سینه محزون نمی‌رود 168شمارهٔ ۲۵۸: چه رنجش است کزان تندخو نمی‌آید 169شمارهٔ ۲۵۹: دلم ز کعبه نه محمل نشسته می‌آید 170شمارهٔ ۲۶۰: میگساران را لبت یاد از می گلگون د ...171شمارهٔ ۲۶۱: ز من ترسم عنان آن نرگس جادو بگردا ...172شمارهٔ ۲۶۲: کشد صد طعنه از دشمن چو با من همنش ...173شمارهٔ ۲۶۳: گر دل به المهای تو منسوب نباشد 174شمارهٔ ۲۶۴: در آتشم از چهره برافروخته‌ای چند 175شمارهٔ ۲۶۵: دامنم چند ز خون مژه دریا باشد 176شمارهٔ ۲۶۶: زخم خار آرزوی آبله پا باشد 177شمارهٔ ۲۶۷: کی اسیران غمت را غم دنیا باشد 178شمارهٔ ۲۶۸: هنوزم از مژه، کار سحاب می‌آید 179شمارهٔ ۲۶۹: ز عقده‌ها که فلک نذر کار من دارد 180شمارهٔ ۲۷۰: عشقت اقرار به دل آرد و انکار برد 181شمارهٔ ۲۷۱: با من، غمت ز مهر، دویی در میان ند ...182شمارهٔ ۲۷۲: رفتم به بوستان که دلم وا شود، نشد 183شمارهٔ ۲۷۳: دلم به عشق فسونساز برنمی‌آید 184شمارهٔ ۲۷۴: کس کار تنک حوصله را تنگ نگیرد 185شمارهٔ ۲۷۵: عشاق چه جمعند؟ پریشان شده‌ای چند 186شمارهٔ ۲۷۶: دل پر حسرتم از سادگی در بزم تنهای ...187شمارهٔ ۲۷۷: جز محبت، سینه‌ام علم دگر پیدا نکر ...188شمارهٔ ۲۷۸: ازان دل از غم ایام برنمی‌آید 189شمارهٔ ۲۷۹: خامه در وصف لبت کار مسیحا می‌کند 190شمارهٔ ۲۸۰: آسیب واعظان به ایاغم نمی‌رسد 191شمارهٔ ۲۸۱: عاشق چو شدی، ناله جانکاه نگه دار 192شمارهٔ ۲۸۲: سینه تنگ و من هلاک زخم پنهان دگر 193شمارهٔ ۲۸۳: ای دست تو به کینه ز دوران درازتر 194شمارهٔ ۲۸۴: بی درد عشق، شادی و غم را چه اعتبا ...195شمارهٔ ۲۸۵: جایی که داغ نیست، ز مرهم چه اعتبا ...196شمارهٔ ۲۸۶: یک نامه چو نگشوده‌ام از بال کبوتر 197شمارهٔ ۲۸۷: کام جانم با من و من در پی کامم هن ...198شمارهٔ ۲۸۸: نگهت فتنه‌گر و عربده‌سازست هنوز 199شمارهٔ ۲۸۹: به سرو سیم‌تنی راه برده‌ام که مپر ...200شمارهٔ ۲۹۰: راست رو نیست بر آماج اثر، تیر نفس 201شمارهٔ ۲۹۱: در کوی تو فردوس تمنی نکند کس 202شمارهٔ ۲۹۲: شد تیره روز خلق، ز عارض نقاب کش 203شمارهٔ ۲۹۳: گر کنم گریه به اندازه چشم تر خویش 204شمارهٔ ۲۹۴: بیگانه گشته‌ام ز همه مدعای خویش 205شمارهٔ ۲۹۵: تو و گشت چمن ای گل، من و کاشانه خ ...206شمارهٔ ۲۹۶: دزدم ز بس حدیث ترا از زبان خویش 207شمارهٔ ۲۹۷: کی کنم هرگز شکایت سر ز جور یار خو ...208شمارهٔ ۲۹۸: دلم خون شد چو دیدم حلقه‌حلقه گشته ...209شمارهٔ ۲۹۹: آغشته‌ام چو پنبه ز خوناب داغ خویش 210شمارهٔ ۳۰۰: عشقم آتش زد به دل، در دیده مسکن ک ...211شمارهٔ ۳۰۱: تا کی چو عاقلان غم ناموس و نام خو ...212شمارهٔ ۳۰۲: عشق خواهی، خنده را بر لب کش و دلت ...213شمارهٔ ۳۰۳: هستیم با تو بر سر عهد قدیم خویش 214شمارهٔ ۳۰۴: غم کجا شد که به جان آمدم از شادی ...215شمارهٔ ۳۰۵: مرده را زنده کند چون سخن‌آراست لب ...216شمارهٔ ۳۰۶: کرد آه من از اثر فراموش 217شمارهٔ ۳۰۷: دیدم به چشم آینه بسیار سوی خویش 218شمارهٔ ۳۰۸: گیرم ز دل به بادیه غم، سراغ خویش 219شمارهٔ ۳۰۹: نگار من که بود ترک و غمزه چندانش 220شمارهٔ ۳۱۰: مردم از غیرت، جدا از صحبت اغیار ب ...221شمارهٔ ۳۱۱: دوش آمد ز سفر مژده که یار آمد پیش 222شمارهٔ ۳۱۲: عشق، هرکس را ز باغی کرده گل در دا ...223شمارهٔ ۳۱۳: سوزم همیشه از نفس آتشین خویش 224شمارهٔ ۳۱۴: هرکسی شاد به سال نو و نوروزی خویش 225شمارهٔ ۳۱۵: کَنم به ناخن حسرت، بدن من درویش 226شمارهٔ ۳۱۶: بسی چون سایه افتادم به پای سرو آز ...227شمارهٔ ۳۱۷: روشن شود ز دود دماغم چراغ فیض 228شمارهٔ ۳۱۸: تازه شد با شعله در بزم تو پیمانم ...229شمارهٔ ۳۱۹: نیافت منصب پروانه چراغم شمع 230شمارهٔ ۳۲۰: غیر آه و اشک حسرت نیست در بارم چو ...231شمارهٔ ۳۲۱: فسرده صحبتم از انتظار گریه شمع 232شمارهٔ ۳۲۲: دارم دلی، اما چه دل، صدگونه حرمان ...233شمارهٔ ۳۲۳: دامان عشقِ سلسله مویی گرفته دل 234شمارهٔ ۳۲۴: تا کی کنی به گریه، طلب آرزوی دل 235شمارهٔ ۳۲۵: می‌آیم از طوف حرم، بتخانه پنهان د ...236شمارهٔ ۳۲۶: تماشای گلی کرد آنچنان محو گلستانم 237شمارهٔ ۳۲۷: چو سایه در ره عشق از قفای خویشتنم 238شمارهٔ ۳۲۸: به گلشن تنگدل چون غنچه زادم، شادم ...239شمارهٔ ۳۲۹: دلم بهر قفس پرواز می‌کرد، از چمن ...240شمارهٔ ۳۳۰: بر نیامد یک نوای غم‌فزا از خانه‌ا ...241شمارهٔ ۳۳۱: تا نشمرد آزاد، کسی بعد هلاکم 242شمارهٔ ۳۳۲: آن بلبلم که ناله بهر قفس کشم 243شمارهٔ ۳۳۳: نپیماید کسی راه حرم، گر من ز پا ا ...244شمارهٔ ۳۳۴: یاد باد آن کز گلی در سینه خاری دا ...245شمارهٔ ۳۳۵: تو گر بر من کشیدی تیغ، من هم جان ...246شمارهٔ ۳۳۶: چه شعله‌ها زده سر ز آتشی که من دا ...247شمارهٔ ۳۳۷: گر شرم وصالت نبود قفل زبانم 248شمارهٔ ۳۳۸: ما شکست دل خود را ز خدا خواسته‌ای ...249شمارهٔ ۳۳۹: در قیدم و گمان که گرفتار نیستم 250شمارهٔ ۳۴۰: بسی منزل بریدم تا شب غم را سحر کر ...251شمارهٔ ۳۴۱: چون غنچه بجز پرده دل نیست پناهم 252شمارهٔ ۳۴۲: ز چاک سینه اشکم سر کند گر چشم تر ...253شمارهٔ ۳۴۳: چه حیرت، گر به چشم محرمانش در نمی ...254شمارهٔ ۳۴۴: شمعیم و تن ز اشک دمادم گداختیم 255شمارهٔ ۳۴۵: همه جانب قدم مرحله‌پیما دارم 256شمارهٔ ۳۴۶: ما چشم سیه بر شجر طور نداریم 257شمارهٔ ۳۴۷: لبی از زمزمه عشق، خروشان دارم 258شمارهٔ ۳۴۸: شود هر موی بر تن شعله، گر پاس فغا ...259شمارهٔ ۳۴۹: سر تا قدم ز داغ تمنا در آتشم 260شمارهٔ ۳۵۰: از لعل لبت جز طمع خام ندارم 261شمارهٔ ۳۵۱: شب که بی روی تو از اشک دمادم سوخت ...262شمارهٔ ۳۵۲: عافیت غم را مداوا کرد و زین غم سو ...263شمارهٔ ۳۵۳: شکل گردابی به گرد خود ز مژگان می‌ ...264شمارهٔ ۳۵۴: داغ سودایم، به سوی سینه‌ریشان می‌ ...265شمارهٔ ۳۵۵: دایم چو غنچه سر به گریبان گریستم 266شمارهٔ ۳۵۶: روزی که ناخنی نزند عشق بر دلم 267شمارهٔ ۳۵۷: تلخ است زبان در دهن از تلخی کامم 268شمارهٔ ۳۵۸: به آشنایی چشم تو ناتوان شده‌ام 269شمارهٔ ۳۵۹: ما در صبح طرب، ز آب و گل غم بسته‌ ...270شمارهٔ ۳۶۰: در بزم طرب، باده نابی نکشیدیم 271شمارهٔ ۳۶۱: ما رخت دل ز کعبه به بتخانه برده‌ا ...272شمارهٔ ۳۶۲: زخم ناخن کی برآرد مدعای سینه‌ام 273شمارهٔ ۳۶۳: اگر نه صید کسی گشته مرغ نامه‌برم 274شمارهٔ ۳۶۴: چند چون ابر بر اطراف گلستان گریم 275شمارهٔ ۳۶۵: چون به سوی تو گشایم در کاشانه چشم 276شمارهٔ ۳۶۶: قسمت نگر که نوشم، می از ایاغ مردم 277شمارهٔ ۳۶۷: تا دل بر آتش غم جانانه سوختیم 278شمارهٔ ۳۶۸: امشب ز دیده از قدح افزون گریستم 279شمارهٔ ۳۶۹: خضر اگر آب حیات آورد، خون دانسته‌ ...280شمارهٔ ۳۷۰: بر سر کوی تو عمری شد که ما افتاده ...281شمارهٔ ۳۷۱: دیده را در عشق ازین به، مبتلا می‌ ...282شمارهٔ ۳۷۲: اگر دور از دلارای خود افتم 283شمارهٔ ۳۷۳: من تیره‌دل و نورفشان شعله آهم 284شمارهٔ ۳۷۴: من صید زخم‌خورده از پا فتاده‌ام 285شمارهٔ ۳۷۵: گمان مبر که ز روی تو دیده بردارم 286شمارهٔ ۳۷۶: با یارم و در دفع غم اسباب ندارم 287شمارهٔ ۳۷۷: کرده تا عشق تو چون نقش قدم پامالم 288شمارهٔ ۳۷۸: کی به غیر از دیدنش اندیشه دیگر کن ...289شمارهٔ ۳۷۹: خون می‌چکد از دیده ز نظاره داغم 290شمارهٔ ۳۸۰: دل به تیغ غمزه آن شوخ قاتل بسته‌ا ...291شمارهٔ ۳۸۱: در غمت با گریه شام و سحر خو کرده‌ ...292شمارهٔ ۳۸۲: از ازل کشته آن طرز نگاه آمده‌ایم 293شمارهٔ ۳۸۳: تا آفرین شست تو گوید زبان زخم 294شمارهٔ ۳۸۴: هرگز به بزم وصل، شبی جا نکرده‌ام 295شمارهٔ ۳۸۵: ما جهان را رخ ز آب چشم گریان شسته ...296شمارهٔ ۳۸۶: به خون خوردن جدا زان لعل شکربار م ...297شمارهٔ ۳۸۷: من لذت درد تو به درمان نفروشم 298شمارهٔ ۳۸۸: عمری چو جاهلان پی چون و چرا شدم 299شمارهٔ ۳۸۹: دلی از قید آسایش چو عشق آزاد می‌خ ...300شمارهٔ ۳۹۰: سپندوار بر آتش چو اضطراب کنم 301شمارهٔ ۳۹۱: زبان گداختم و راز عشق سر کردم 302شمارهٔ ۳۹۲: چو درد عشق تو کرد آشنای خویشتنم 303شمارهٔ ۳۹۳: در انتظار تو شد عمرها که چشم به ر ...304شمارهٔ ۳۹۴: رخ تو تا شده غایب به صورت از نظرم 305شمارهٔ ۳۹۵: دردت به دل رسیده و از دل به داغ ه ...306شمارهٔ ۳۹۶: گر ز چنگ شحنه هجران امان می‌یافتم 307شمارهٔ ۳۹۷: تا شد زبان گره چو جرس، بر فغان زد ...308شمارهٔ ۳۹۸: نهال دوستی را ریشه در خون پرورش د ...309شمارهٔ ۳۹۹: ما حرف سود خویش برای زیان زدیم 310شمارهٔ ۴۰۰: دوش بر خاک درت عرض جبین می‌کردم 311شمارهٔ ۴۰۱: در خون دل از دیده خونبار نشستیم 312شمارهٔ ۴۰۲: ...313شمارهٔ ۴۰۳: در میان بیخودی، آرامش دل یافتم 314شمارهٔ ۴۰۴: ز بس که دشمن نظّاره پریشانم 315شمارهٔ ۴۰۵: اگر به عشق نباشد درست، پیمانم 316شمارهٔ ۴۰۶: از وصل هر گل در چمن، چون غنچه دام ...317شمارهٔ ۴۰۷: چو باد سوی تو آید، ز غیرت آب شوم 318شمارهٔ ۴۰۸: کم خمار بگیرد، اگر شراب شوم 319شمارهٔ ۴۰۹: ...320شمارهٔ ۴۱۰: حیرانم از افسردگی، در کار و بار خ ...321شمارهٔ ۴۱۱: مباش غره به عهد قدیم و یار کهن 322شمارهٔ ۴۱۲: شرط بود کفر و دین، هر دو به هم دا ...323شمارهٔ ۴۱۳: توان غم تو ز جان خراب دزدیدن 324شمارهٔ ۴۱۴: بیا ای عشق، ننگ عافیت از سرم وا ک ...325شمارهٔ ۴۱۵: در کوه و دشت، پهن شود تا نشان من 326شمارهٔ ۴۱۶: سینه پیش غم جانانه چه خواهد بودن 327شمارهٔ ۴۱۷: تا به کی چون ماه در مشکین نقاب اف ...328شمارهٔ ۴۱۸: چرخ چون کشتی رود بر روی آب از چشم ...329شمارهٔ ۴۱۹: خموش می‌کند دلیر تماشای ماه من 330شمارهٔ ۴۲۰: من نمی‌گویم به چشمم نه قدم، یا بر ...331شمارهٔ ۴۲۱: می‌شود هر دم پریشان زلف بر رخسار ...332شمارهٔ ۴۲۲: مردم ز تیرگی، نفسی بی‌نقاب شو 333شمارهٔ ۴۲۳: جان چیست کش فدا نکنم از برای تو 334شمارهٔ ۴۲۴: فتنه‌ای هر لحظه برمی‌خیزد از مژگا ...335شمارهٔ ۴۲۵: ...336شمارهٔ ۴۲۶: به دل غمی چو نداری، به سینه داغ م ...337شمارهٔ ۴۲۷: خوی تو در جفا شکسته 338شمارهٔ ۴۲۸: در سینه دل غمین فتاده 339شمارهٔ ۴۲۹: عاشقی، بر بستر آسودگی پهلو منه 340شمارهٔ ۴۳۰: شاد باش ای دل که خود را خوب رسوا ...341شمارهٔ ۴۳۱: از تو دلها همه ناشاد و تو هم شاد ...342شمارهٔ ۴۳۲: کشته‌ای اول به نازم، باز خندان کر ...343شمارهٔ ۴۳۳: یار بی‌پروا و ما را آرزوی دل بسی 344شمارهٔ ۴۳۴: به نومیدی خوشم، ناکامی‌ام کام است ...345شمارهٔ ۴۳۵: ای عندلیب وصل، هم‌آواز کیستی 346شمارهٔ ۴۳۶: بهار رفت و نچیدم گل از بر رویی 347شمارهٔ ۴۳۷: ز مو ضعیف‌ترم از غم میان کسی 348شمارهٔ ۴۳۸: هزار حیف که در بوستان رعنایی 349شمارهٔ ۴۳۹: چو شمع امشب مرا در محفلش بار است ...350شمارهٔ ۴۴۰: به هوای صید یک ره، به گذار ما نیا ...351شمارهٔ ۴۴۱: ما چو پروانه نسوزیم به داغ غلطی 352شمارهٔ ۴۴۲: از ره به خواهش دل شیدا چه می‌روی 353شمارهٔ ۴۴۳: گر چو شمع آتش برآید از گریبان کسی 354شمارهٔ ۴۴۴: نخیزد از دل مرغان باغ، افغانی 355شمارهٔ ۴۴۵: تا چند از پی دل شیدا رود کسی 356شمارهٔ ۴۴۶: تاوان قتل صید زبون نیست بر کسی 357شمارهٔ ۴۴۷: سرم شد باز گرم از مژده بیجای سودا ...358شمارهٔ ۴۴۸: من و تا روز، هر شب در فراق چشم می ...359شمارهٔ ۴۴۹: نوشم ز بس چو باده، ز پیمانه، دوست ...360شمارهٔ ۴۵۰: چند جفا شیوه و عادت کنی 361شمارهٔ ۴۵۱: آرزوی ما کند با مدعا بیگانگی 362شمارهٔ ۴۵۲: نماند در بدنم جان ز جستجوی گلی 363شمارهٔ ۴۵۳: چنان افتاده‌ام از کار، بهر لاله ر ...364شمارهٔ ۴۵۴: نکردم از سر کویت به هیچ گلشن روی 365شمارهٔ ۴۵۵: دل ز بیداد تو رو کرد به آبادانی 366شمارهٔ ۴۵۶: می‌کنم در بوستان با عندلیبان شیون ...367شمارهٔ ۴۵۷: چو باد صبح گذشتم به گرد هر چمنی 368شمارهٔ ۴۵۸: هرگوشه چو مینا، صنم حور سرشتی 369شمارهٔ ۴۵۹: چون سراپا همه را هست به سوداش سری 370شمارهٔ ۴۶۰: به دل نمی‌گذری، تا کجا گذر داری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ