به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قدسی مشهدی

قدسی مشهدیغزل هاشمارهٔ ۱۸۰: نام تو بردم آتش شوقم به جان فتاد

1140عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

نام تو بردم آتش شوقم به جان فتاد
باز این نهفتنی سخنم بر زبان فتاد
طفلی بود که خون دلم خورده جای شیر
هر قطره اشک کز مژه خون‌فشان فتاد
غوغای رستخیز برآمد ز هر طرف
چشمت مگر به نیم‌نگه در زمان فتاد؟
در دیده‌ام خیال تو هرچند سیر کرد
هرجا نظر فکند بر آب روان فتاد
آگه ز حال غرقه به خونان نه‌ای، ای رفیق
کشتی ز موج‌خیز غمت بر کران فتاد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۷۹: هرگزم دیده چنین مایل دیدار نبود 2شمارهٔ ۱۸۰: نام تو بردم آتش شوقم به جان فتاد 3شمارهٔ ۱۸۱: چه باشد جان که عاشق در ره جانان ب ...4شمارهٔ ۱۸۲: محفل دردی طلب، از سیر شهر و کو چه ...5شمارهٔ ۱۸۳: هر لحظه‌ام بتان به غمی آشنا کنند 6شمارهٔ ۱۸۴: دل خواست که برخیزد ازان کو، بتر ا ...7شمارهٔ ۱۸۵: تا عشق مرا بر سر بازار نیاورد 8شمارهٔ ۱۸۶: بر سر پیمانه غم هرگز این صحبت نبو ...9شمارهٔ ۱۸۷: کس چرا بیهده با مردم عالم باشد 10شمارهٔ ۱۸۸: در دل بوالهوس ار ذوق محبت می‌بود 11شمارهٔ ۱۸۹: سزد چو جلوه حسنت نظاره‌خواه شود 12شمارهٔ ۱۹۰: با لبت عمر ابد عیش نهانی می‌کند 13شمارهٔ ۱۹۱: موسم گل چون حریفان جای در بستان ک ...14شمارهٔ ۱۹۲: ز مژگان بوالهوس را در غمت کی خون ...15شمارهٔ ۱۹۳: آیینه ما تا ز رخت عکس نما بود 16شمارهٔ ۱۹۴: از خمار زخم دل تا چند درد سر کشد 17شمارهٔ ۱۹۵: کسی کو عشق‌بازی پیشه دارد 18شمارهٔ ۱۹۶: گر به صحرا بگذرم از اشک من گلشن ش ...19شمارهٔ ۱۹۷: رشک نام او زبانم را ز غیرت لال کر ...20شمارهٔ ۱۹۸: به بزم دوش حدیث تو در میان افتاد 21شمارهٔ ۱۹۹: ز آب چشم من هر قطره طوفان دگر باش ...22شمارهٔ ۲۰۰: میرم ار خوی ستمکاری ز سر بیرون کن ...23شمارهٔ ۲۰۱: در مجلسی که احباب شرب مدام کردند 24شمارهٔ ۲۰۲: گفتم از عشقت کشم دامن گریبان‌گیر ...25شمارهٔ ۲۰۳: رسد گر بر لبم جان، چون رسی، ناچار ...26شمارهٔ ۲۰۴: شکیب عاشقان، معشوق را دیوانه می‌س ...27شمارهٔ ۲۰۵: سنبل زلف تو خط بر سنبل تر می‌کشد 28شمارهٔ ۲۰۶: مرده بودم از خمار می، شرابم زنده ...29شمارهٔ ۲۰۷: ای خوشدلی برو که غمینم سرشته‌اند 30شمارهٔ ۲۰۸: عجب قیدی‌ست عشق سخت بنیاد 31شمارهٔ ۲۰۹: دلم پروای این و آن ندارد 32شمارهٔ ۲۱۰: باده گر فردا خورم، عالم کنون پر م ...33شمارهٔ ۲۱۱: آسودگی نصیب دل زار کس مباد 34شمارهٔ ۲۱۲: دگر به وسوسه توبه‌ام دماغ نماند 35شمارهٔ ۲۱۳: بیا که بی تو مرا نور در چراغ نمان ...36شمارهٔ ۲۱۴: هرگز مرا به کعبه ز دیر التجا نشد 37شمارهٔ ۲۱۵: آن غنچه‌ام که راز دلم بر ملا نشد 38شمارهٔ ۲۱۶: در چمن کی دلم از فیض هوا بگشاید 39شمارهٔ ۲۱۷: هرکجا زنده‌دلان شست دعا بگشایند 40شمارهٔ ۲۱۸: یا رب چرا به درد دلم دیروا رسید 41شمارهٔ ۲۱۹: آهم از پیچیدگی، چون رشته، تن را ت ...42شمارهٔ ۲۲۰: رنجیدن تو باعث نومیدی من شد 43شمارهٔ ۲۲۱: به عزم جلوه چو آن گلعذار برخیزد 44شمارهٔ ۲۲۲: چون کشته نگاه تو سوی کفن رود 45شمارهٔ ۲۲۳: لبت به خنده شیرین چو همنفس گردد 46شمارهٔ ۲۲۴: ز چشمم بی تو شب چندان سرشک لاله‌گ ...47شمارهٔ ۲۲۵: می را چو آب، لعل تو بر خود حلال ک ...48شمارهٔ ۲۲۶: نشاه می‌خواستم از باده، خمارم داد ...49شمارهٔ ۲۲۷: من و آیینه حسنی که تابش را بسوزان ...50شمارهٔ ۲۲۸: نوک مژگان چه حیرت گر ز دلها بگذرد 51شمارهٔ ۲۲۹: ناله‌ای کردم، خروش اهل شیون تازه ...52شمارهٔ ۲۳۰: در هجرت، از شکست، دلم را اثر نمان ...53شمارهٔ ۲۳۱: اسیر عشق تو از ننگ کفر و دین میرد 54شمارهٔ ۲۳۲: مسیح دید لبت، رنگ او دگرگون شد 55شمارهٔ ۲۳۳: گر گشایم لب دمی، عالم پر افغان می ...56شمارهٔ ۲۳۴: کی دواجو بود آن دل که ز دردش دم ز ...57شمارهٔ ۲۳۵: ز دلها درد دل برداشتن هم عالمی دا ...58شمارهٔ ۲۳۶: بهر هر دیوانه گر ویرانه‌ای پیدا ش ...59شمارهٔ ۲۳۷: زورم به یک اشاره ابرو نمی‌رسد 60شمارهٔ ۲۳۸: عالمی بر خویش بالیدم چو از من یاد ...61شمارهٔ ۲۳۹: هرگزم چون لاله دل بی داغ ته بر ته ...62شمارهٔ ۲۴۰: هنوز از ناله‌ای صد شعله در جان می ...63شمارهٔ ۲۴۱: دو روزه هجر تو با جان دوستان آن ک ...64شمارهٔ ۲۴۲: یاد روی تو هم‌آغوش گلستانم کرد 65شمارهٔ ۲۴۳: بس که دود آه عاشق پرده افلاک شد 66شمارهٔ ۲۴۴: چشمی که با غبار درت آشنا شود 67شمارهٔ ۲۴۵: مبادا کام جان از عیش، تا کام از ا ...68شمارهٔ ۲۴۶: ما اسیران چه کسانیم، گرفتاری چند 69شمارهٔ ۲۴۷: دگر بر آتش می، توبه سوختن دارد 70شمارهٔ ۲۴۸: هیچ دورانی چو عهد بی‌سرانجامی نبو ...71شمارهٔ ۲۴۹: ...72شمارهٔ ۲۵۰: وجودم را نه از آتش، نه از گل پرور ...73شمارهٔ ۲۵۱: تا پرده از رخت به کشیدن نمی‌رسد 74شمارهٔ ۲۵۲: مرا هر قطره‌ای کز دیده در دامن فر ...75شمارهٔ ۲۵۳: در طرب ز ازل بر من حزین بستند 76شمارهٔ ۲۵۴: سوای تو در سینه هر خام نگنجد 77شمارهٔ ۲۵۵: کی به بزم عشق، هر لب پی به جام می ...78شمارهٔ ۲۵۶: نو نیاز خواهشم، لیک از حجابم ساخت ...79شمارهٔ ۲۵۷: ذوق غمت ز سینه محزون نمی‌رود 80شمارهٔ ۲۵۸: چه رنجش است کزان تندخو نمی‌آید 81شمارهٔ ۲۵۹: دلم ز کعبه نه محمل نشسته می‌آید 82شمارهٔ ۲۶۰: میگساران را لبت یاد از می گلگون د ...83شمارهٔ ۲۶۱: ز من ترسم عنان آن نرگس جادو بگردا ...84شمارهٔ ۲۶۲: کشد صد طعنه از دشمن چو با من همنش ...85شمارهٔ ۲۶۳: گر دل به المهای تو منسوب نباشد 86شمارهٔ ۲۶۴: در آتشم از چهره برافروخته‌ای چند 87شمارهٔ ۲۶۵: دامنم چند ز خون مژه دریا باشد 88شمارهٔ ۲۶۶: زخم خار آرزوی آبله پا باشد 89شمارهٔ ۲۶۷: کی اسیران غمت را غم دنیا باشد 90شمارهٔ ۲۶۸: هنوزم از مژه، کار سحاب می‌آید 91شمارهٔ ۲۶۹: ز عقده‌ها که فلک نذر کار من دارد 92شمارهٔ ۲۷۰: عشقت اقرار به دل آرد و انکار برد 93شمارهٔ ۲۷۱: با من، غمت ز مهر، دویی در میان ند ...94شمارهٔ ۲۷۲: رفتم به بوستان که دلم وا شود، نشد 95شمارهٔ ۲۷۳: دلم به عشق فسونساز برنمی‌آید 96شمارهٔ ۲۷۴: کس کار تنک حوصله را تنگ نگیرد 97شمارهٔ ۲۷۵: عشاق چه جمعند؟ پریشان شده‌ای چند 98شمارهٔ ۲۷۶: دل پر حسرتم از سادگی در بزم تنهای ...99شمارهٔ ۲۷۷: جز محبت، سینه‌ام علم دگر پیدا نکر ...100شمارهٔ ۲۷۸: ازان دل از غم ایام برنمی‌آید 101شمارهٔ ۲۷۹: خامه در وصف لبت کار مسیحا می‌کند 102شمارهٔ ۲۸۰: آسیب واعظان به ایاغم نمی‌رسد 103شمارهٔ ۲۸۱: عاشق چو شدی، ناله جانکاه نگه دار 104شمارهٔ ۲۸۲: سینه تنگ و من هلاک زخم پنهان دگر 105شمارهٔ ۲۸۳: ای دست تو به کینه ز دوران درازتر 106شمارهٔ ۲۸۴: بی درد عشق، شادی و غم را چه اعتبا ...107شمارهٔ ۲۸۵: جایی که داغ نیست، ز مرهم چه اعتبا ...108شمارهٔ ۲۸۶: یک نامه چو نگشوده‌ام از بال کبوتر 109شمارهٔ ۲۸۷: کام جانم با من و من در پی کامم هن ...110شمارهٔ ۲۸۸: نگهت فتنه‌گر و عربده‌سازست هنوز 111شمارهٔ ۲۸۹: به سرو سیم‌تنی راه برده‌ام که مپر ...112شمارهٔ ۲۹۰: راست رو نیست بر آماج اثر، تیر نفس 113شمارهٔ ۲۹۱: در کوی تو فردوس تمنی نکند کس 114شمارهٔ ۲۹۲: شد تیره روز خلق، ز عارض نقاب کش 115شمارهٔ ۲۹۳: گر کنم گریه به اندازه چشم تر خویش 116شمارهٔ ۲۹۴: بیگانه گشته‌ام ز همه مدعای خویش 117شمارهٔ ۲۹۵: تو و گشت چمن ای گل، من و کاشانه خ ...118شمارهٔ ۲۹۶: دزدم ز بس حدیث ترا از زبان خویش 119شمارهٔ ۲۹۷: کی کنم هرگز شکایت سر ز جور یار خو ...120شمارهٔ ۲۹۸: دلم خون شد چو دیدم حلقه‌حلقه گشته ...121شمارهٔ ۲۹۹: آغشته‌ام چو پنبه ز خوناب داغ خویش 122شمارهٔ ۳۰۰: عشقم آتش زد به دل، در دیده مسکن ک ...123شمارهٔ ۳۰۱: تا کی چو عاقلان غم ناموس و نام خو ...124شمارهٔ ۳۰۲: عشق خواهی، خنده را بر لب کش و دلت ...125شمارهٔ ۳۰۳: هستیم با تو بر سر عهد قدیم خویش 126شمارهٔ ۳۰۴: غم کجا شد که به جان آمدم از شادی ...127شمارهٔ ۳۰۵: مرده را زنده کند چون سخن‌آراست لب ...128شمارهٔ ۳۰۶: کرد آه من از اثر فراموش 129شمارهٔ ۳۰۷: دیدم به چشم آینه بسیار سوی خویش 130شمارهٔ ۳۰۸: گیرم ز دل به بادیه غم، سراغ خویش 131شمارهٔ ۳۰۹: نگار من که بود ترک و غمزه چندانش 132شمارهٔ ۳۱۰: مردم از غیرت، جدا از صحبت اغیار ب ...133شمارهٔ ۳۱۱: دوش آمد ز سفر مژده که یار آمد پیش 134شمارهٔ ۳۱۲: عشق، هرکس را ز باغی کرده گل در دا ...135شمارهٔ ۳۱۳: سوزم همیشه از نفس آتشین خویش 136شمارهٔ ۳۱۴: هرکسی شاد به سال نو و نوروزی خویش 137شمارهٔ ۳۱۵: کَنم به ناخن حسرت، بدن من درویش 138شمارهٔ ۳۱۶: بسی چون سایه افتادم به پای سرو آز ...139شمارهٔ ۳۱۷: روشن شود ز دود دماغم چراغ فیض 140شمارهٔ ۳۱۸: تازه شد با شعله در بزم تو پیمانم ...141شمارهٔ ۳۱۹: نیافت منصب پروانه چراغم شمع 142شمارهٔ ۳۲۰: غیر آه و اشک حسرت نیست در بارم چو ...143شمارهٔ ۳۲۱: فسرده صحبتم از انتظار گریه شمع 144شمارهٔ ۳۲۲: دارم دلی، اما چه دل، صدگونه حرمان ...145شمارهٔ ۳۲۳: دامان عشقِ سلسله مویی گرفته دل 146شمارهٔ ۳۲۴: تا کی کنی به گریه، طلب آرزوی دل 147شمارهٔ ۳۲۵: می‌آیم از طوف حرم، بتخانه پنهان د ...148شمارهٔ ۳۲۶: تماشای گلی کرد آنچنان محو گلستانم 149شمارهٔ ۳۲۷: چو سایه در ره عشق از قفای خویشتنم 150شمارهٔ ۳۲۸: به گلشن تنگدل چون غنچه زادم، شادم ...151شمارهٔ ۳۲۹: دلم بهر قفس پرواز می‌کرد، از چمن ...152شمارهٔ ۳۳۰: بر نیامد یک نوای غم‌فزا از خانه‌ا ...153شمارهٔ ۳۳۱: تا نشمرد آزاد، کسی بعد هلاکم 154شمارهٔ ۳۳۲: آن بلبلم که ناله بهر قفس کشم 155شمارهٔ ۳۳۳: نپیماید کسی راه حرم، گر من ز پا ا ...156شمارهٔ ۳۳۴: یاد باد آن کز گلی در سینه خاری دا ...157شمارهٔ ۳۳۵: تو گر بر من کشیدی تیغ، من هم جان ...158شمارهٔ ۳۳۶: چه شعله‌ها زده سر ز آتشی که من دا ...159شمارهٔ ۳۳۷: گر شرم وصالت نبود قفل زبانم 160شمارهٔ ۳۳۸: ما شکست دل خود را ز خدا خواسته‌ای ...161شمارهٔ ۳۳۹: در قیدم و گمان که گرفتار نیستم 162شمارهٔ ۳۴۰: بسی منزل بریدم تا شب غم را سحر کر ...163شمارهٔ ۳۴۱: چون غنچه بجز پرده دل نیست پناهم 164شمارهٔ ۳۴۲: ز چاک سینه اشکم سر کند گر چشم تر ...165شمارهٔ ۳۴۳: چه حیرت، گر به چشم محرمانش در نمی ...166شمارهٔ ۳۴۴: شمعیم و تن ز اشک دمادم گداختیم 167شمارهٔ ۳۴۵: همه جانب قدم مرحله‌پیما دارم 168شمارهٔ ۳۴۶: ما چشم سیه بر شجر طور نداریم 169شمارهٔ ۳۴۷: لبی از زمزمه عشق، خروشان دارم 170شمارهٔ ۳۴۸: شود هر موی بر تن شعله، گر پاس فغا ...171شمارهٔ ۳۴۹: سر تا قدم ز داغ تمنا در آتشم 172شمارهٔ ۳۵۰: از لعل لبت جز طمع خام ندارم 173شمارهٔ ۳۵۱: شب که بی روی تو از اشک دمادم سوخت ...174شمارهٔ ۳۵۲: عافیت غم را مداوا کرد و زین غم سو ...175شمارهٔ ۳۵۳: شکل گردابی به گرد خود ز مژگان می‌ ...176شمارهٔ ۳۵۴: داغ سودایم، به سوی سینه‌ریشان می‌ ...177شمارهٔ ۳۵۵: دایم چو غنچه سر به گریبان گریستم 178شمارهٔ ۳۵۶: روزی که ناخنی نزند عشق بر دلم 179شمارهٔ ۳۵۷: تلخ است زبان در دهن از تلخی کامم 180شمارهٔ ۳۵۸: به آشنایی چشم تو ناتوان شده‌ام 181شمارهٔ ۳۵۹: ما در صبح طرب، ز آب و گل غم بسته‌ ...182شمارهٔ ۳۶۰: در بزم طرب، باده نابی نکشیدیم 183شمارهٔ ۳۶۱: ما رخت دل ز کعبه به بتخانه برده‌ا ...184شمارهٔ ۳۶۲: زخم ناخن کی برآرد مدعای سینه‌ام 185شمارهٔ ۳۶۳: اگر نه صید کسی گشته مرغ نامه‌برم 186شمارهٔ ۳۶۴: چند چون ابر بر اطراف گلستان گریم 187شمارهٔ ۳۶۵: چون به سوی تو گشایم در کاشانه چشم 188شمارهٔ ۳۶۶: قسمت نگر که نوشم، می از ایاغ مردم 189شمارهٔ ۳۶۷: تا دل بر آتش غم جانانه سوختیم 190شمارهٔ ۳۶۸: امشب ز دیده از قدح افزون گریستم 191شمارهٔ ۳۶۹: خضر اگر آب حیات آورد، خون دانسته‌ ...192شمارهٔ ۳۷۰: بر سر کوی تو عمری شد که ما افتاده ...193شمارهٔ ۳۷۱: دیده را در عشق ازین به، مبتلا می‌ ...194شمارهٔ ۳۷۲: اگر دور از دلارای خود افتم 195شمارهٔ ۳۷۳: من تیره‌دل و نورفشان شعله آهم 196شمارهٔ ۳۷۴: من صید زخم‌خورده از پا فتاده‌ام 197شمارهٔ ۳۷۵: گمان مبر که ز روی تو دیده بردارم 198شمارهٔ ۳۷۶: با یارم و در دفع غم اسباب ندارم 199شمارهٔ ۳۷۷: کرده تا عشق تو چون نقش قدم پامالم 200شمارهٔ ۳۷۸: کی به غیر از دیدنش اندیشه دیگر کن ...201شمارهٔ ۳۷۹: خون می‌چکد از دیده ز نظاره داغم 202شمارهٔ ۳۸۰: دل به تیغ غمزه آن شوخ قاتل بسته‌ا ...203شمارهٔ ۳۸۱: در غمت با گریه شام و سحر خو کرده‌ ...204شمارهٔ ۳۸۲: از ازل کشته آن طرز نگاه آمده‌ایم 205شمارهٔ ۳۸۳: تا آفرین شست تو گوید زبان زخم 206شمارهٔ ۳۸۴: هرگز به بزم وصل، شبی جا نکرده‌ام 207شمارهٔ ۳۸۵: ما جهان را رخ ز آب چشم گریان شسته ...208شمارهٔ ۳۸۶: به خون خوردن جدا زان لعل شکربار م ...209شمارهٔ ۳۸۷: من لذت درد تو به درمان نفروشم 210شمارهٔ ۳۸۸: عمری چو جاهلان پی چون و چرا شدم 211شمارهٔ ۳۸۹: دلی از قید آسایش چو عشق آزاد می‌خ ...212شمارهٔ ۳۹۰: سپندوار بر آتش چو اضطراب کنم 213شمارهٔ ۳۹۱: زبان گداختم و راز عشق سر کردم 214شمارهٔ ۳۹۲: چو درد عشق تو کرد آشنای خویشتنم 215شمارهٔ ۳۹۳: در انتظار تو شد عمرها که چشم به ر ...216شمارهٔ ۳۹۴: رخ تو تا شده غایب به صورت از نظرم 217شمارهٔ ۳۹۵: دردت به دل رسیده و از دل به داغ ه ...218شمارهٔ ۳۹۶: گر ز چنگ شحنه هجران امان می‌یافتم 219شمارهٔ ۳۹۷: تا شد زبان گره چو جرس، بر فغان زد ...220شمارهٔ ۳۹۸: نهال دوستی را ریشه در خون پرورش د ...221شمارهٔ ۳۹۹: ما حرف سود خویش برای زیان زدیم 222شمارهٔ ۴۰۰: دوش بر خاک درت عرض جبین می‌کردم 223شمارهٔ ۴۰۱: در خون دل از دیده خونبار نشستیم 224شمارهٔ ۴۰۲: ...225شمارهٔ ۴۰۳: در میان بیخودی، آرامش دل یافتم 226شمارهٔ ۴۰۴: ز بس که دشمن نظّاره پریشانم 227شمارهٔ ۴۰۵: اگر به عشق نباشد درست، پیمانم 228شمارهٔ ۴۰۶: از وصل هر گل در چمن، چون غنچه دام ...229شمارهٔ ۴۰۷: چو باد سوی تو آید، ز غیرت آب شوم 230شمارهٔ ۴۰۸: کم خمار بگیرد، اگر شراب شوم 231شمارهٔ ۴۰۹: ...232شمارهٔ ۴۱۰: حیرانم از افسردگی، در کار و بار خ ...233شمارهٔ ۴۱۱: مباش غره به عهد قدیم و یار کهن 234شمارهٔ ۴۱۲: شرط بود کفر و دین، هر دو به هم دا ...235شمارهٔ ۴۱۳: توان غم تو ز جان خراب دزدیدن 236شمارهٔ ۴۱۴: بیا ای عشق، ننگ عافیت از سرم وا ک ...237شمارهٔ ۴۱۵: در کوه و دشت، پهن شود تا نشان من 238شمارهٔ ۴۱۶: سینه پیش غم جانانه چه خواهد بودن 239شمارهٔ ۴۱۷: تا به کی چون ماه در مشکین نقاب اف ...240شمارهٔ ۴۱۸: چرخ چون کشتی رود بر روی آب از چشم ...241شمارهٔ ۴۱۹: خموش می‌کند دلیر تماشای ماه من 242شمارهٔ ۴۲۰: من نمی‌گویم به چشمم نه قدم، یا بر ...243شمارهٔ ۴۲۱: می‌شود هر دم پریشان زلف بر رخسار ...244شمارهٔ ۴۲۲: مردم ز تیرگی، نفسی بی‌نقاب شو 245شمارهٔ ۴۲۳: جان چیست کش فدا نکنم از برای تو 246شمارهٔ ۴۲۴: فتنه‌ای هر لحظه برمی‌خیزد از مژگا ...247شمارهٔ ۴۲۵: ...248شمارهٔ ۴۲۶: به دل غمی چو نداری، به سینه داغ م ...249شمارهٔ ۴۲۷: خوی تو در جفا شکسته 250شمارهٔ ۴۲۸: در سینه دل غمین فتاده 251شمارهٔ ۴۲۹: عاشقی، بر بستر آسودگی پهلو منه 252شمارهٔ ۴۳۰: شاد باش ای دل که خود را خوب رسوا ...253شمارهٔ ۴۳۱: از تو دلها همه ناشاد و تو هم شاد ...254شمارهٔ ۴۳۲: کشته‌ای اول به نازم، باز خندان کر ...255شمارهٔ ۴۳۳: یار بی‌پروا و ما را آرزوی دل بسی 256شمارهٔ ۴۳۴: به نومیدی خوشم، ناکامی‌ام کام است ...257شمارهٔ ۴۳۵: ای عندلیب وصل، هم‌آواز کیستی 258شمارهٔ ۴۳۶: بهار رفت و نچیدم گل از بر رویی 259شمارهٔ ۴۳۷: ز مو ضعیف‌ترم از غم میان کسی 260شمارهٔ ۴۳۸: هزار حیف که در بوستان رعنایی 261شمارهٔ ۴۳۹: چو شمع امشب مرا در محفلش بار است ...262شمارهٔ ۴۴۰: به هوای صید یک ره، به گذار ما نیا ...263شمارهٔ ۴۴۱: ما چو پروانه نسوزیم به داغ غلطی 264شمارهٔ ۴۴۲: از ره به خواهش دل شیدا چه می‌روی 265شمارهٔ ۴۴۳: گر چو شمع آتش برآید از گریبان کسی 266شمارهٔ ۴۴۴: نخیزد از دل مرغان باغ، افغانی 267شمارهٔ ۴۴۵: تا چند از پی دل شیدا رود کسی 268شمارهٔ ۴۴۶: تاوان قتل صید زبون نیست بر کسی 269شمارهٔ ۴۴۷: سرم شد باز گرم از مژده بیجای سودا ...270شمارهٔ ۴۴۸: من و تا روز، هر شب در فراق چشم می ...271شمارهٔ ۴۴۹: نوشم ز بس چو باده، ز پیمانه، دوست ...272شمارهٔ ۴۵۰: چند جفا شیوه و عادت کنی 273شمارهٔ ۴۵۱: آرزوی ما کند با مدعا بیگانگی 274شمارهٔ ۴۵۲: نماند در بدنم جان ز جستجوی گلی 275شمارهٔ ۴۵۳: چنان افتاده‌ام از کار، بهر لاله ر ...276شمارهٔ ۴۵۴: نکردم از سر کویت به هیچ گلشن روی 277شمارهٔ ۴۵۵: دل ز بیداد تو رو کرد به آبادانی 278شمارهٔ ۴۵۶: می‌کنم در بوستان با عندلیبان شیون ...279شمارهٔ ۴۵۷: چو باد صبح گذشتم به گرد هر چمنی 280شمارهٔ ۴۵۸: هرگوشه چو مینا، صنم حور سرشتی 281شمارهٔ ۴۵۹: چون سراپا همه را هست به سوداش سری 282شمارهٔ ۴۶۰: به دل نمی‌گذری، تا کجا گذر داری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ