به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قدسی مشهدی

قدسی مشهدیغزل هاشمارهٔ ۱۹۰: با لبت عمر ابد عیش نهانی می‌کند

1180عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

با لبت عمر ابد عیش نهانی می‌کند
خوب‌رویی با جمالت کامرانی می‌کند
حسن چون آتش فروزد، برق بر دل می‌زند
عشق چون سودا کند سودای جانی می‌کند
حیرتی دارم که جان جزوی‌ست از اجزای عشق
بی‌محبت، بوالهوس چون زندگانی می‌کند؟
مهر می‌گویند کز یک سو نمی‌باشد، چرا
دل به این نامهربانان مهربانی می‌کند؟
با سبک‌روحان راه عشق باشد همسفر
سایه جان بر تن قدسی گرانی می‌کند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۸۹: سزد چو جلوه حسنت نظاره‌خواه شود 2شمارهٔ ۱۹۰: با لبت عمر ابد عیش نهانی می‌کند 3شمارهٔ ۱۹۱: موسم گل چون حریفان جای در بستان ک ...4شمارهٔ ۱۹۲: ز مژگان بوالهوس را در غمت کی خون ...5شمارهٔ ۱۹۳: آیینه ما تا ز رخت عکس نما بود 6شمارهٔ ۱۹۴: از خمار زخم دل تا چند درد سر کشد 7شمارهٔ ۱۹۵: کسی کو عشق‌بازی پیشه دارد 8شمارهٔ ۱۹۶: گر به صحرا بگذرم از اشک من گلشن ش ...9شمارهٔ ۱۹۷: رشک نام او زبانم را ز غیرت لال کر ...10شمارهٔ ۱۹۸: به بزم دوش حدیث تو در میان افتاد 11شمارهٔ ۱۹۹: ز آب چشم من هر قطره طوفان دگر باش ...12شمارهٔ ۲۰۰: میرم ار خوی ستمکاری ز سر بیرون کن ...13شمارهٔ ۲۰۱: در مجلسی که احباب شرب مدام کردند 14شمارهٔ ۲۰۲: گفتم از عشقت کشم دامن گریبان‌گیر ...15شمارهٔ ۲۰۳: رسد گر بر لبم جان، چون رسی، ناچار ...16شمارهٔ ۲۰۴: شکیب عاشقان، معشوق را دیوانه می‌س ...17شمارهٔ ۲۰۵: سنبل زلف تو خط بر سنبل تر می‌کشد 18شمارهٔ ۲۰۶: مرده بودم از خمار می، شرابم زنده ...19شمارهٔ ۲۰۷: ای خوشدلی برو که غمینم سرشته‌اند 20شمارهٔ ۲۰۸: عجب قیدی‌ست عشق سخت بنیاد 21شمارهٔ ۲۰۹: دلم پروای این و آن ندارد 22شمارهٔ ۲۱۰: باده گر فردا خورم، عالم کنون پر م ...23شمارهٔ ۲۱۱: آسودگی نصیب دل زار کس مباد 24شمارهٔ ۲۱۲: دگر به وسوسه توبه‌ام دماغ نماند 25شمارهٔ ۲۱۳: بیا که بی تو مرا نور در چراغ نمان ...26شمارهٔ ۲۱۴: هرگز مرا به کعبه ز دیر التجا نشد 27شمارهٔ ۲۱۵: آن غنچه‌ام که راز دلم بر ملا نشد 28شمارهٔ ۲۱۶: در چمن کی دلم از فیض هوا بگشاید 29شمارهٔ ۲۱۷: هرکجا زنده‌دلان شست دعا بگشایند 30شمارهٔ ۲۱۸: یا رب چرا به درد دلم دیروا رسید 31شمارهٔ ۲۱۹: آهم از پیچیدگی، چون رشته، تن را ت ...32شمارهٔ ۲۲۰: رنجیدن تو باعث نومیدی من شد 33شمارهٔ ۲۲۱: به عزم جلوه چو آن گلعذار برخیزد 34شمارهٔ ۲۲۲: چون کشته نگاه تو سوی کفن رود 35شمارهٔ ۲۲۳: لبت به خنده شیرین چو همنفس گردد 36شمارهٔ ۲۲۴: ز چشمم بی تو شب چندان سرشک لاله‌گ ...37شمارهٔ ۲۲۵: می را چو آب، لعل تو بر خود حلال ک ...38شمارهٔ ۲۲۶: نشاه می‌خواستم از باده، خمارم داد ...39شمارهٔ ۲۲۷: من و آیینه حسنی که تابش را بسوزان ...40شمارهٔ ۲۲۸: نوک مژگان چه حیرت گر ز دلها بگذرد 41شمارهٔ ۲۲۹: ناله‌ای کردم، خروش اهل شیون تازه ...42شمارهٔ ۲۳۰: در هجرت، از شکست، دلم را اثر نمان ...43شمارهٔ ۲۳۱: اسیر عشق تو از ننگ کفر و دین میرد 44شمارهٔ ۲۳۲: مسیح دید لبت، رنگ او دگرگون شد 45شمارهٔ ۲۳۳: گر گشایم لب دمی، عالم پر افغان می ...46شمارهٔ ۲۳۴: کی دواجو بود آن دل که ز دردش دم ز ...47شمارهٔ ۲۳۵: ز دلها درد دل برداشتن هم عالمی دا ...48شمارهٔ ۲۳۶: بهر هر دیوانه گر ویرانه‌ای پیدا ش ...49شمارهٔ ۲۳۷: زورم به یک اشاره ابرو نمی‌رسد 50شمارهٔ ۲۳۸: عالمی بر خویش بالیدم چو از من یاد ...51شمارهٔ ۲۳۹: هرگزم چون لاله دل بی داغ ته بر ته ...52شمارهٔ ۲۴۰: هنوز از ناله‌ای صد شعله در جان می ...53شمارهٔ ۲۴۱: دو روزه هجر تو با جان دوستان آن ک ...54شمارهٔ ۲۴۲: یاد روی تو هم‌آغوش گلستانم کرد 55شمارهٔ ۲۴۳: بس که دود آه عاشق پرده افلاک شد 56شمارهٔ ۲۴۴: چشمی که با غبار درت آشنا شود 57شمارهٔ ۲۴۵: مبادا کام جان از عیش، تا کام از ا ...58شمارهٔ ۲۴۶: ما اسیران چه کسانیم، گرفتاری چند 59شمارهٔ ۲۴۷: دگر بر آتش می، توبه سوختن دارد 60شمارهٔ ۲۴۸: هیچ دورانی چو عهد بی‌سرانجامی نبو ...61شمارهٔ ۲۴۹: ...62شمارهٔ ۲۵۰: وجودم را نه از آتش، نه از گل پرور ...63شمارهٔ ۲۵۱: تا پرده از رخت به کشیدن نمی‌رسد 64شمارهٔ ۲۵۲: مرا هر قطره‌ای کز دیده در دامن فر ...65شمارهٔ ۲۵۳: در طرب ز ازل بر من حزین بستند 66شمارهٔ ۲۵۴: سوای تو در سینه هر خام نگنجد 67شمارهٔ ۲۵۵: کی به بزم عشق، هر لب پی به جام می ...68شمارهٔ ۲۵۶: نو نیاز خواهشم، لیک از حجابم ساخت ...69شمارهٔ ۲۵۷: ذوق غمت ز سینه محزون نمی‌رود 70شمارهٔ ۲۵۸: چه رنجش است کزان تندخو نمی‌آید 71شمارهٔ ۲۵۹: دلم ز کعبه نه محمل نشسته می‌آید 72شمارهٔ ۲۶۰: میگساران را لبت یاد از می گلگون د ...73شمارهٔ ۲۶۱: ز من ترسم عنان آن نرگس جادو بگردا ...74شمارهٔ ۲۶۲: کشد صد طعنه از دشمن چو با من همنش ...75شمارهٔ ۲۶۳: گر دل به المهای تو منسوب نباشد 76شمارهٔ ۲۶۴: در آتشم از چهره برافروخته‌ای چند 77شمارهٔ ۲۶۵: دامنم چند ز خون مژه دریا باشد 78شمارهٔ ۲۶۶: زخم خار آرزوی آبله پا باشد 79شمارهٔ ۲۶۷: کی اسیران غمت را غم دنیا باشد 80شمارهٔ ۲۶۸: هنوزم از مژه، کار سحاب می‌آید 81شمارهٔ ۲۶۹: ز عقده‌ها که فلک نذر کار من دارد 82شمارهٔ ۲۷۰: عشقت اقرار به دل آرد و انکار برد 83شمارهٔ ۲۷۱: با من، غمت ز مهر، دویی در میان ند ...84شمارهٔ ۲۷۲: رفتم به بوستان که دلم وا شود، نشد 85شمارهٔ ۲۷۳: دلم به عشق فسونساز برنمی‌آید 86شمارهٔ ۲۷۴: کس کار تنک حوصله را تنگ نگیرد 87شمارهٔ ۲۷۵: عشاق چه جمعند؟ پریشان شده‌ای چند 88شمارهٔ ۲۷۶: دل پر حسرتم از سادگی در بزم تنهای ...89شمارهٔ ۲۷۷: جز محبت، سینه‌ام علم دگر پیدا نکر ...90شمارهٔ ۲۷۸: ازان دل از غم ایام برنمی‌آید 91شمارهٔ ۲۷۹: خامه در وصف لبت کار مسیحا می‌کند 92شمارهٔ ۲۸۰: آسیب واعظان به ایاغم نمی‌رسد 93شمارهٔ ۲۸۱: عاشق چو شدی، ناله جانکاه نگه دار 94شمارهٔ ۲۸۲: سینه تنگ و من هلاک زخم پنهان دگر 95شمارهٔ ۲۸۳: ای دست تو به کینه ز دوران درازتر 96شمارهٔ ۲۸۴: بی درد عشق، شادی و غم را چه اعتبا ...97شمارهٔ ۲۸۵: جایی که داغ نیست، ز مرهم چه اعتبا ...98شمارهٔ ۲۸۶: یک نامه چو نگشوده‌ام از بال کبوتر 99شمارهٔ ۲۸۷: کام جانم با من و من در پی کامم هن ...100شمارهٔ ۲۸۸: نگهت فتنه‌گر و عربده‌سازست هنوز 101شمارهٔ ۲۸۹: به سرو سیم‌تنی راه برده‌ام که مپر ...102شمارهٔ ۲۹۰: راست رو نیست بر آماج اثر، تیر نفس 103شمارهٔ ۲۹۱: در کوی تو فردوس تمنی نکند کس 104شمارهٔ ۲۹۲: شد تیره روز خلق، ز عارض نقاب کش 105شمارهٔ ۲۹۳: گر کنم گریه به اندازه چشم تر خویش 106شمارهٔ ۲۹۴: بیگانه گشته‌ام ز همه مدعای خویش 107شمارهٔ ۲۹۵: تو و گشت چمن ای گل، من و کاشانه خ ...108شمارهٔ ۲۹۶: دزدم ز بس حدیث ترا از زبان خویش 109شمارهٔ ۲۹۷: کی کنم هرگز شکایت سر ز جور یار خو ...110شمارهٔ ۲۹۸: دلم خون شد چو دیدم حلقه‌حلقه گشته ...111شمارهٔ ۲۹۹: آغشته‌ام چو پنبه ز خوناب داغ خویش 112شمارهٔ ۳۰۰: عشقم آتش زد به دل، در دیده مسکن ک ...113شمارهٔ ۳۰۱: تا کی چو عاقلان غم ناموس و نام خو ...114شمارهٔ ۳۰۲: عشق خواهی، خنده را بر لب کش و دلت ...115شمارهٔ ۳۰۳: هستیم با تو بر سر عهد قدیم خویش 116شمارهٔ ۳۰۴: غم کجا شد که به جان آمدم از شادی ...117شمارهٔ ۳۰۵: مرده را زنده کند چون سخن‌آراست لب ...118شمارهٔ ۳۰۶: کرد آه من از اثر فراموش 119شمارهٔ ۳۰۷: دیدم به چشم آینه بسیار سوی خویش 120شمارهٔ ۳۰۸: گیرم ز دل به بادیه غم، سراغ خویش 121شمارهٔ ۳۰۹: نگار من که بود ترک و غمزه چندانش 122شمارهٔ ۳۱۰: مردم از غیرت، جدا از صحبت اغیار ب ...123شمارهٔ ۳۱۱: دوش آمد ز سفر مژده که یار آمد پیش 124شمارهٔ ۳۱۲: عشق، هرکس را ز باغی کرده گل در دا ...125شمارهٔ ۳۱۳: سوزم همیشه از نفس آتشین خویش 126شمارهٔ ۳۱۴: هرکسی شاد به سال نو و نوروزی خویش 127شمارهٔ ۳۱۵: کَنم به ناخن حسرت، بدن من درویش 128شمارهٔ ۳۱۶: بسی چون سایه افتادم به پای سرو آز ...129شمارهٔ ۳۱۷: روشن شود ز دود دماغم چراغ فیض 130شمارهٔ ۳۱۸: تازه شد با شعله در بزم تو پیمانم ...131شمارهٔ ۳۱۹: نیافت منصب پروانه چراغم شمع 132شمارهٔ ۳۲۰: غیر آه و اشک حسرت نیست در بارم چو ...133شمارهٔ ۳۲۱: فسرده صحبتم از انتظار گریه شمع 134شمارهٔ ۳۲۲: دارم دلی، اما چه دل، صدگونه حرمان ...135شمارهٔ ۳۲۳: دامان عشقِ سلسله مویی گرفته دل 136شمارهٔ ۳۲۴: تا کی کنی به گریه، طلب آرزوی دل 137شمارهٔ ۳۲۵: می‌آیم از طوف حرم، بتخانه پنهان د ...138شمارهٔ ۳۲۶: تماشای گلی کرد آنچنان محو گلستانم 139شمارهٔ ۳۲۷: چو سایه در ره عشق از قفای خویشتنم 140شمارهٔ ۳۲۸: به گلشن تنگدل چون غنچه زادم، شادم ...141شمارهٔ ۳۲۹: دلم بهر قفس پرواز می‌کرد، از چمن ...142شمارهٔ ۳۳۰: بر نیامد یک نوای غم‌فزا از خانه‌ا ...143شمارهٔ ۳۳۱: تا نشمرد آزاد، کسی بعد هلاکم 144شمارهٔ ۳۳۲: آن بلبلم که ناله بهر قفس کشم 145شمارهٔ ۳۳۳: نپیماید کسی راه حرم، گر من ز پا ا ...146شمارهٔ ۳۳۴: یاد باد آن کز گلی در سینه خاری دا ...147شمارهٔ ۳۳۵: تو گر بر من کشیدی تیغ، من هم جان ...148شمارهٔ ۳۳۶: چه شعله‌ها زده سر ز آتشی که من دا ...149شمارهٔ ۳۳۷: گر شرم وصالت نبود قفل زبانم 150شمارهٔ ۳۳۸: ما شکست دل خود را ز خدا خواسته‌ای ...151شمارهٔ ۳۳۹: در قیدم و گمان که گرفتار نیستم 152شمارهٔ ۳۴۰: بسی منزل بریدم تا شب غم را سحر کر ...153شمارهٔ ۳۴۱: چون غنچه بجز پرده دل نیست پناهم 154شمارهٔ ۳۴۲: ز چاک سینه اشکم سر کند گر چشم تر ...155شمارهٔ ۳۴۳: چه حیرت، گر به چشم محرمانش در نمی ...156شمارهٔ ۳۴۴: شمعیم و تن ز اشک دمادم گداختیم 157شمارهٔ ۳۴۵: همه جانب قدم مرحله‌پیما دارم 158شمارهٔ ۳۴۶: ما چشم سیه بر شجر طور نداریم 159شمارهٔ ۳۴۷: لبی از زمزمه عشق، خروشان دارم 160شمارهٔ ۳۴۸: شود هر موی بر تن شعله، گر پاس فغا ...161شمارهٔ ۳۴۹: سر تا قدم ز داغ تمنا در آتشم 162شمارهٔ ۳۵۰: از لعل لبت جز طمع خام ندارم 163شمارهٔ ۳۵۱: شب که بی روی تو از اشک دمادم سوخت ...164شمارهٔ ۳۵۲: عافیت غم را مداوا کرد و زین غم سو ...165شمارهٔ ۳۵۳: شکل گردابی به گرد خود ز مژگان می‌ ...166شمارهٔ ۳۵۴: داغ سودایم، به سوی سینه‌ریشان می‌ ...167شمارهٔ ۳۵۵: دایم چو غنچه سر به گریبان گریستم 168شمارهٔ ۳۵۶: روزی که ناخنی نزند عشق بر دلم 169شمارهٔ ۳۵۷: تلخ است زبان در دهن از تلخی کامم 170شمارهٔ ۳۵۸: به آشنایی چشم تو ناتوان شده‌ام 171شمارهٔ ۳۵۹: ما در صبح طرب، ز آب و گل غم بسته‌ ...172شمارهٔ ۳۶۰: در بزم طرب، باده نابی نکشیدیم 173شمارهٔ ۳۶۱: ما رخت دل ز کعبه به بتخانه برده‌ا ...174شمارهٔ ۳۶۲: زخم ناخن کی برآرد مدعای سینه‌ام 175شمارهٔ ۳۶۳: اگر نه صید کسی گشته مرغ نامه‌برم 176شمارهٔ ۳۶۴: چند چون ابر بر اطراف گلستان گریم 177شمارهٔ ۳۶۵: چون به سوی تو گشایم در کاشانه چشم 178شمارهٔ ۳۶۶: قسمت نگر که نوشم، می از ایاغ مردم 179شمارهٔ ۳۶۷: تا دل بر آتش غم جانانه سوختیم 180شمارهٔ ۳۶۸: امشب ز دیده از قدح افزون گریستم 181شمارهٔ ۳۶۹: خضر اگر آب حیات آورد، خون دانسته‌ ...182شمارهٔ ۳۷۰: بر سر کوی تو عمری شد که ما افتاده ...183شمارهٔ ۳۷۱: دیده را در عشق ازین به، مبتلا می‌ ...184شمارهٔ ۳۷۲: اگر دور از دلارای خود افتم 185شمارهٔ ۳۷۳: من تیره‌دل و نورفشان شعله آهم 186شمارهٔ ۳۷۴: من صید زخم‌خورده از پا فتاده‌ام 187شمارهٔ ۳۷۵: گمان مبر که ز روی تو دیده بردارم 188شمارهٔ ۳۷۶: با یارم و در دفع غم اسباب ندارم 189شمارهٔ ۳۷۷: کرده تا عشق تو چون نقش قدم پامالم 190شمارهٔ ۳۷۸: کی به غیر از دیدنش اندیشه دیگر کن ...191شمارهٔ ۳۷۹: خون می‌چکد از دیده ز نظاره داغم 192شمارهٔ ۳۸۰: دل به تیغ غمزه آن شوخ قاتل بسته‌ا ...193شمارهٔ ۳۸۱: در غمت با گریه شام و سحر خو کرده‌ ...194شمارهٔ ۳۸۲: از ازل کشته آن طرز نگاه آمده‌ایم 195شمارهٔ ۳۸۳: تا آفرین شست تو گوید زبان زخم 196شمارهٔ ۳۸۴: هرگز به بزم وصل، شبی جا نکرده‌ام 197شمارهٔ ۳۸۵: ما جهان را رخ ز آب چشم گریان شسته ...198شمارهٔ ۳۸۶: به خون خوردن جدا زان لعل شکربار م ...199شمارهٔ ۳۸۷: من لذت درد تو به درمان نفروشم 200شمارهٔ ۳۸۸: عمری چو جاهلان پی چون و چرا شدم 201شمارهٔ ۳۸۹: دلی از قید آسایش چو عشق آزاد می‌خ ...202شمارهٔ ۳۹۰: سپندوار بر آتش چو اضطراب کنم 203شمارهٔ ۳۹۱: زبان گداختم و راز عشق سر کردم 204شمارهٔ ۳۹۲: چو درد عشق تو کرد آشنای خویشتنم 205شمارهٔ ۳۹۳: در انتظار تو شد عمرها که چشم به ر ...206شمارهٔ ۳۹۴: رخ تو تا شده غایب به صورت از نظرم 207شمارهٔ ۳۹۵: دردت به دل رسیده و از دل به داغ ه ...208شمارهٔ ۳۹۶: گر ز چنگ شحنه هجران امان می‌یافتم 209شمارهٔ ۳۹۷: تا شد زبان گره چو جرس، بر فغان زد ...210شمارهٔ ۳۹۸: نهال دوستی را ریشه در خون پرورش د ...211شمارهٔ ۳۹۹: ما حرف سود خویش برای زیان زدیم 212شمارهٔ ۴۰۰: دوش بر خاک درت عرض جبین می‌کردم 213شمارهٔ ۴۰۱: در خون دل از دیده خونبار نشستیم 214شمارهٔ ۴۰۲: ...215شمارهٔ ۴۰۳: در میان بیخودی، آرامش دل یافتم 216شمارهٔ ۴۰۴: ز بس که دشمن نظّاره پریشانم 217شمارهٔ ۴۰۵: اگر به عشق نباشد درست، پیمانم 218شمارهٔ ۴۰۶: از وصل هر گل در چمن، چون غنچه دام ...219شمارهٔ ۴۰۷: چو باد سوی تو آید، ز غیرت آب شوم 220شمارهٔ ۴۰۸: کم خمار بگیرد، اگر شراب شوم 221شمارهٔ ۴۰۹: ...222شمارهٔ ۴۱۰: حیرانم از افسردگی، در کار و بار خ ...223شمارهٔ ۴۱۱: مباش غره به عهد قدیم و یار کهن 224شمارهٔ ۴۱۲: شرط بود کفر و دین، هر دو به هم دا ...225شمارهٔ ۴۱۳: توان غم تو ز جان خراب دزدیدن 226شمارهٔ ۴۱۴: بیا ای عشق، ننگ عافیت از سرم وا ک ...227شمارهٔ ۴۱۵: در کوه و دشت، پهن شود تا نشان من 228شمارهٔ ۴۱۶: سینه پیش غم جانانه چه خواهد بودن 229شمارهٔ ۴۱۷: تا به کی چون ماه در مشکین نقاب اف ...230شمارهٔ ۴۱۸: چرخ چون کشتی رود بر روی آب از چشم ...231شمارهٔ ۴۱۹: خموش می‌کند دلیر تماشای ماه من 232شمارهٔ ۴۲۰: من نمی‌گویم به چشمم نه قدم، یا بر ...233شمارهٔ ۴۲۱: می‌شود هر دم پریشان زلف بر رخسار ...234شمارهٔ ۴۲۲: مردم ز تیرگی، نفسی بی‌نقاب شو 235شمارهٔ ۴۲۳: جان چیست کش فدا نکنم از برای تو 236شمارهٔ ۴۲۴: فتنه‌ای هر لحظه برمی‌خیزد از مژگا ...237شمارهٔ ۴۲۵: ...238شمارهٔ ۴۲۶: به دل غمی چو نداری، به سینه داغ م ...239شمارهٔ ۴۲۷: خوی تو در جفا شکسته 240شمارهٔ ۴۲۸: در سینه دل غمین فتاده 241شمارهٔ ۴۲۹: عاشقی، بر بستر آسودگی پهلو منه 242شمارهٔ ۴۳۰: شاد باش ای دل که خود را خوب رسوا ...243شمارهٔ ۴۳۱: از تو دلها همه ناشاد و تو هم شاد ...244شمارهٔ ۴۳۲: کشته‌ای اول به نازم، باز خندان کر ...245شمارهٔ ۴۳۳: یار بی‌پروا و ما را آرزوی دل بسی 246شمارهٔ ۴۳۴: به نومیدی خوشم، ناکامی‌ام کام است ...247شمارهٔ ۴۳۵: ای عندلیب وصل، هم‌آواز کیستی 248شمارهٔ ۴۳۶: بهار رفت و نچیدم گل از بر رویی 249شمارهٔ ۴۳۷: ز مو ضعیف‌ترم از غم میان کسی 250شمارهٔ ۴۳۸: هزار حیف که در بوستان رعنایی 251شمارهٔ ۴۳۹: چو شمع امشب مرا در محفلش بار است ...252شمارهٔ ۴۴۰: به هوای صید یک ره، به گذار ما نیا ...253شمارهٔ ۴۴۱: ما چو پروانه نسوزیم به داغ غلطی 254شمارهٔ ۴۴۲: از ره به خواهش دل شیدا چه می‌روی 255شمارهٔ ۴۴۳: گر چو شمع آتش برآید از گریبان کسی 256شمارهٔ ۴۴۴: نخیزد از دل مرغان باغ، افغانی 257شمارهٔ ۴۴۵: تا چند از پی دل شیدا رود کسی 258شمارهٔ ۴۴۶: تاوان قتل صید زبون نیست بر کسی 259شمارهٔ ۴۴۷: سرم شد باز گرم از مژده بیجای سودا ...260شمارهٔ ۴۴۸: من و تا روز، هر شب در فراق چشم می ...261شمارهٔ ۴۴۹: نوشم ز بس چو باده، ز پیمانه، دوست ...262شمارهٔ ۴۵۰: چند جفا شیوه و عادت کنی 263شمارهٔ ۴۵۱: آرزوی ما کند با مدعا بیگانگی 264شمارهٔ ۴۵۲: نماند در بدنم جان ز جستجوی گلی 265شمارهٔ ۴۵۳: چنان افتاده‌ام از کار، بهر لاله ر ...266شمارهٔ ۴۵۴: نکردم از سر کویت به هیچ گلشن روی 267شمارهٔ ۴۵۵: دل ز بیداد تو رو کرد به آبادانی 268شمارهٔ ۴۵۶: می‌کنم در بوستان با عندلیبان شیون ...269شمارهٔ ۴۵۷: چو باد صبح گذشتم به گرد هر چمنی 270شمارهٔ ۴۵۸: هرگوشه چو مینا، صنم حور سرشتی 271شمارهٔ ۴۵۹: چون سراپا همه را هست به سوداش سری 272شمارهٔ ۴۶۰: به دل نمی‌گذری، تا کجا گذر داری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ