به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قدسی مشهدی

قدسی مشهدیغزل هاشمارهٔ ۱۹۵: کسی کو عشق‌بازی پیشه دارد

1290عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

کسی کو عشق‌بازی پیشه دارد
کی از رسوا‌شدن اندیشه دارد
دل ریشی که خون از وی نجوشد
چو سنگی دان که زخم تیشه دارد
مکش از سینه ریشم که تیرت
بود نخلی که در جان ریشه دارد
دل قدسی نمی‌ترسد ز شادی
که شیری چون غمت در بیشه دارد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۹۴: از خمار زخم دل تا چند درد سر کشد 2شمارهٔ ۱۹۵: کسی کو عشق‌بازی پیشه دارد 3شمارهٔ ۱۹۶: گر به صحرا بگذرم از اشک من گلشن ش ...4شمارهٔ ۱۹۷: رشک نام او زبانم را ز غیرت لال کر ...5شمارهٔ ۱۹۸: به بزم دوش حدیث تو در میان افتاد 6شمارهٔ ۱۹۹: ز آب چشم من هر قطره طوفان دگر باش ...7شمارهٔ ۲۰۰: میرم ار خوی ستمکاری ز سر بیرون کن ...8شمارهٔ ۲۰۱: در مجلسی که احباب شرب مدام کردند 9شمارهٔ ۲۰۲: گفتم از عشقت کشم دامن گریبان‌گیر ...10شمارهٔ ۲۰۳: رسد گر بر لبم جان، چون رسی، ناچار ...11شمارهٔ ۲۰۴: شکیب عاشقان، معشوق را دیوانه می‌س ...12شمارهٔ ۲۰۵: سنبل زلف تو خط بر سنبل تر می‌کشد 13شمارهٔ ۲۰۶: مرده بودم از خمار می، شرابم زنده ...14شمارهٔ ۲۰۷: ای خوشدلی برو که غمینم سرشته‌اند 15شمارهٔ ۲۰۸: عجب قیدی‌ست عشق سخت بنیاد 16شمارهٔ ۲۰۹: دلم پروای این و آن ندارد 17شمارهٔ ۲۱۰: باده گر فردا خورم، عالم کنون پر م ...18شمارهٔ ۲۱۱: آسودگی نصیب دل زار کس مباد 19شمارهٔ ۲۱۲: دگر به وسوسه توبه‌ام دماغ نماند 20شمارهٔ ۲۱۳: بیا که بی تو مرا نور در چراغ نمان ...21شمارهٔ ۲۱۴: هرگز مرا به کعبه ز دیر التجا نشد 22شمارهٔ ۲۱۵: آن غنچه‌ام که راز دلم بر ملا نشد 23شمارهٔ ۲۱۶: در چمن کی دلم از فیض هوا بگشاید 24شمارهٔ ۲۱۷: هرکجا زنده‌دلان شست دعا بگشایند 25شمارهٔ ۲۱۸: یا رب چرا به درد دلم دیروا رسید 26شمارهٔ ۲۱۹: آهم از پیچیدگی، چون رشته، تن را ت ...27شمارهٔ ۲۲۰: رنجیدن تو باعث نومیدی من شد 28شمارهٔ ۲۲۱: به عزم جلوه چو آن گلعذار برخیزد 29شمارهٔ ۲۲۲: چون کشته نگاه تو سوی کفن رود 30شمارهٔ ۲۲۳: لبت به خنده شیرین چو همنفس گردد 31شمارهٔ ۲۲۴: ز چشمم بی تو شب چندان سرشک لاله‌گ ...32شمارهٔ ۲۲۵: می را چو آب، لعل تو بر خود حلال ک ...33شمارهٔ ۲۲۶: نشاه می‌خواستم از باده، خمارم داد ...34شمارهٔ ۲۲۷: من و آیینه حسنی که تابش را بسوزان ...35شمارهٔ ۲۲۸: نوک مژگان چه حیرت گر ز دلها بگذرد 36شمارهٔ ۲۲۹: ناله‌ای کردم، خروش اهل شیون تازه ...37شمارهٔ ۲۳۰: در هجرت، از شکست، دلم را اثر نمان ...38شمارهٔ ۲۳۱: اسیر عشق تو از ننگ کفر و دین میرد 39شمارهٔ ۲۳۲: مسیح دید لبت، رنگ او دگرگون شد 40شمارهٔ ۲۳۳: گر گشایم لب دمی، عالم پر افغان می ...41شمارهٔ ۲۳۴: کی دواجو بود آن دل که ز دردش دم ز ...42شمارهٔ ۲۳۵: ز دلها درد دل برداشتن هم عالمی دا ...43شمارهٔ ۲۳۶: بهر هر دیوانه گر ویرانه‌ای پیدا ش ...44شمارهٔ ۲۳۷: زورم به یک اشاره ابرو نمی‌رسد 45شمارهٔ ۲۳۸: عالمی بر خویش بالیدم چو از من یاد ...46شمارهٔ ۲۳۹: هرگزم چون لاله دل بی داغ ته بر ته ...47شمارهٔ ۲۴۰: هنوز از ناله‌ای صد شعله در جان می ...48شمارهٔ ۲۴۱: دو روزه هجر تو با جان دوستان آن ک ...49شمارهٔ ۲۴۲: یاد روی تو هم‌آغوش گلستانم کرد 50شمارهٔ ۲۴۳: بس که دود آه عاشق پرده افلاک شد 51شمارهٔ ۲۴۴: چشمی که با غبار درت آشنا شود 52شمارهٔ ۲۴۵: مبادا کام جان از عیش، تا کام از ا ...53شمارهٔ ۲۴۶: ما اسیران چه کسانیم، گرفتاری چند 54شمارهٔ ۲۴۷: دگر بر آتش می، توبه سوختن دارد 55شمارهٔ ۲۴۸: هیچ دورانی چو عهد بی‌سرانجامی نبو ...56شمارهٔ ۲۴۹: ...57شمارهٔ ۲۵۰: وجودم را نه از آتش، نه از گل پرور ...58شمارهٔ ۲۵۱: تا پرده از رخت به کشیدن نمی‌رسد 59شمارهٔ ۲۵۲: مرا هر قطره‌ای کز دیده در دامن فر ...60شمارهٔ ۲۵۳: در طرب ز ازل بر من حزین بستند 61شمارهٔ ۲۵۴: سوای تو در سینه هر خام نگنجد 62شمارهٔ ۲۵۵: کی به بزم عشق، هر لب پی به جام می ...63شمارهٔ ۲۵۶: نو نیاز خواهشم، لیک از حجابم ساخت ...64شمارهٔ ۲۵۷: ذوق غمت ز سینه محزون نمی‌رود 65شمارهٔ ۲۵۸: چه رنجش است کزان تندخو نمی‌آید 66شمارهٔ ۲۵۹: دلم ز کعبه نه محمل نشسته می‌آید 67شمارهٔ ۲۶۰: میگساران را لبت یاد از می گلگون د ...68شمارهٔ ۲۶۱: ز من ترسم عنان آن نرگس جادو بگردا ...69شمارهٔ ۲۶۲: کشد صد طعنه از دشمن چو با من همنش ...70شمارهٔ ۲۶۳: گر دل به المهای تو منسوب نباشد 71شمارهٔ ۲۶۴: در آتشم از چهره برافروخته‌ای چند 72شمارهٔ ۲۶۵: دامنم چند ز خون مژه دریا باشد 73شمارهٔ ۲۶۶: زخم خار آرزوی آبله پا باشد 74شمارهٔ ۲۶۷: کی اسیران غمت را غم دنیا باشد 75شمارهٔ ۲۶۸: هنوزم از مژه، کار سحاب می‌آید 76شمارهٔ ۲۶۹: ز عقده‌ها که فلک نذر کار من دارد 77شمارهٔ ۲۷۰: عشقت اقرار به دل آرد و انکار برد 78شمارهٔ ۲۷۱: با من، غمت ز مهر، دویی در میان ند ...79شمارهٔ ۲۷۲: رفتم به بوستان که دلم وا شود، نشد 80شمارهٔ ۲۷۳: دلم به عشق فسونساز برنمی‌آید 81شمارهٔ ۲۷۴: کس کار تنک حوصله را تنگ نگیرد 82شمارهٔ ۲۷۵: عشاق چه جمعند؟ پریشان شده‌ای چند 83شمارهٔ ۲۷۶: دل پر حسرتم از سادگی در بزم تنهای ...84شمارهٔ ۲۷۷: جز محبت، سینه‌ام علم دگر پیدا نکر ...85شمارهٔ ۲۷۸: ازان دل از غم ایام برنمی‌آید 86شمارهٔ ۲۷۹: خامه در وصف لبت کار مسیحا می‌کند 87شمارهٔ ۲۸۰: آسیب واعظان به ایاغم نمی‌رسد 88شمارهٔ ۲۸۱: عاشق چو شدی، ناله جانکاه نگه دار 89شمارهٔ ۲۸۲: سینه تنگ و من هلاک زخم پنهان دگر 90شمارهٔ ۲۸۳: ای دست تو به کینه ز دوران درازتر 91شمارهٔ ۲۸۴: بی درد عشق، شادی و غم را چه اعتبا ...92شمارهٔ ۲۸۵: جایی که داغ نیست، ز مرهم چه اعتبا ...93شمارهٔ ۲۸۶: یک نامه چو نگشوده‌ام از بال کبوتر 94شمارهٔ ۲۸۷: کام جانم با من و من در پی کامم هن ...95شمارهٔ ۲۸۸: نگهت فتنه‌گر و عربده‌سازست هنوز 96شمارهٔ ۲۸۹: به سرو سیم‌تنی راه برده‌ام که مپر ...97شمارهٔ ۲۹۰: راست رو نیست بر آماج اثر، تیر نفس 98شمارهٔ ۲۹۱: در کوی تو فردوس تمنی نکند کس 99شمارهٔ ۲۹۲: شد تیره روز خلق، ز عارض نقاب کش 100شمارهٔ ۲۹۳: گر کنم گریه به اندازه چشم تر خویش 101شمارهٔ ۲۹۴: بیگانه گشته‌ام ز همه مدعای خویش 102شمارهٔ ۲۹۵: تو و گشت چمن ای گل، من و کاشانه خ ...103شمارهٔ ۲۹۶: دزدم ز بس حدیث ترا از زبان خویش 104شمارهٔ ۲۹۷: کی کنم هرگز شکایت سر ز جور یار خو ...105شمارهٔ ۲۹۸: دلم خون شد چو دیدم حلقه‌حلقه گشته ...106شمارهٔ ۲۹۹: آغشته‌ام چو پنبه ز خوناب داغ خویش 107شمارهٔ ۳۰۰: عشقم آتش زد به دل، در دیده مسکن ک ...108شمارهٔ ۳۰۱: تا کی چو عاقلان غم ناموس و نام خو ...109شمارهٔ ۳۰۲: عشق خواهی، خنده را بر لب کش و دلت ...110شمارهٔ ۳۰۳: هستیم با تو بر سر عهد قدیم خویش 111شمارهٔ ۳۰۴: غم کجا شد که به جان آمدم از شادی ...112شمارهٔ ۳۰۵: مرده را زنده کند چون سخن‌آراست لب ...113شمارهٔ ۳۰۶: کرد آه من از اثر فراموش 114شمارهٔ ۳۰۷: دیدم به چشم آینه بسیار سوی خویش 115شمارهٔ ۳۰۸: گیرم ز دل به بادیه غم، سراغ خویش 116شمارهٔ ۳۰۹: نگار من که بود ترک و غمزه چندانش 117شمارهٔ ۳۱۰: مردم از غیرت، جدا از صحبت اغیار ب ...118شمارهٔ ۳۱۱: دوش آمد ز سفر مژده که یار آمد پیش 119شمارهٔ ۳۱۲: عشق، هرکس را ز باغی کرده گل در دا ...120شمارهٔ ۳۱۳: سوزم همیشه از نفس آتشین خویش 121شمارهٔ ۳۱۴: هرکسی شاد به سال نو و نوروزی خویش 122شمارهٔ ۳۱۵: کَنم به ناخن حسرت، بدن من درویش 123شمارهٔ ۳۱۶: بسی چون سایه افتادم به پای سرو آز ...124شمارهٔ ۳۱۷: روشن شود ز دود دماغم چراغ فیض 125شمارهٔ ۳۱۸: تازه شد با شعله در بزم تو پیمانم ...126شمارهٔ ۳۱۹: نیافت منصب پروانه چراغم شمع 127شمارهٔ ۳۲۰: غیر آه و اشک حسرت نیست در بارم چو ...128شمارهٔ ۳۲۱: فسرده صحبتم از انتظار گریه شمع 129شمارهٔ ۳۲۲: دارم دلی، اما چه دل، صدگونه حرمان ...130شمارهٔ ۳۲۳: دامان عشقِ سلسله مویی گرفته دل 131شمارهٔ ۳۲۴: تا کی کنی به گریه، طلب آرزوی دل 132شمارهٔ ۳۲۵: می‌آیم از طوف حرم، بتخانه پنهان د ...133شمارهٔ ۳۲۶: تماشای گلی کرد آنچنان محو گلستانم 134شمارهٔ ۳۲۷: چو سایه در ره عشق از قفای خویشتنم 135شمارهٔ ۳۲۸: به گلشن تنگدل چون غنچه زادم، شادم ...136شمارهٔ ۳۲۹: دلم بهر قفس پرواز می‌کرد، از چمن ...137شمارهٔ ۳۳۰: بر نیامد یک نوای غم‌فزا از خانه‌ا ...138شمارهٔ ۳۳۱: تا نشمرد آزاد، کسی بعد هلاکم 139شمارهٔ ۳۳۲: آن بلبلم که ناله بهر قفس کشم 140شمارهٔ ۳۳۳: نپیماید کسی راه حرم، گر من ز پا ا ...141شمارهٔ ۳۳۴: یاد باد آن کز گلی در سینه خاری دا ...142شمارهٔ ۳۳۵: تو گر بر من کشیدی تیغ، من هم جان ...143شمارهٔ ۳۳۶: چه شعله‌ها زده سر ز آتشی که من دا ...144شمارهٔ ۳۳۷: گر شرم وصالت نبود قفل زبانم 145شمارهٔ ۳۳۸: ما شکست دل خود را ز خدا خواسته‌ای ...146شمارهٔ ۳۳۹: در قیدم و گمان که گرفتار نیستم 147شمارهٔ ۳۴۰: بسی منزل بریدم تا شب غم را سحر کر ...148شمارهٔ ۳۴۱: چون غنچه بجز پرده دل نیست پناهم 149شمارهٔ ۳۴۲: ز چاک سینه اشکم سر کند گر چشم تر ...150شمارهٔ ۳۴۳: چه حیرت، گر به چشم محرمانش در نمی ...151شمارهٔ ۳۴۴: شمعیم و تن ز اشک دمادم گداختیم 152شمارهٔ ۳۴۵: همه جانب قدم مرحله‌پیما دارم 153شمارهٔ ۳۴۶: ما چشم سیه بر شجر طور نداریم 154شمارهٔ ۳۴۷: لبی از زمزمه عشق، خروشان دارم 155شمارهٔ ۳۴۸: شود هر موی بر تن شعله، گر پاس فغا ...156شمارهٔ ۳۴۹: سر تا قدم ز داغ تمنا در آتشم 157شمارهٔ ۳۵۰: از لعل لبت جز طمع خام ندارم 158شمارهٔ ۳۵۱: شب که بی روی تو از اشک دمادم سوخت ...159شمارهٔ ۳۵۲: عافیت غم را مداوا کرد و زین غم سو ...160شمارهٔ ۳۵۳: شکل گردابی به گرد خود ز مژگان می‌ ...161شمارهٔ ۳۵۴: داغ سودایم، به سوی سینه‌ریشان می‌ ...162شمارهٔ ۳۵۵: دایم چو غنچه سر به گریبان گریستم 163شمارهٔ ۳۵۶: روزی که ناخنی نزند عشق بر دلم 164شمارهٔ ۳۵۷: تلخ است زبان در دهن از تلخی کامم 165شمارهٔ ۳۵۸: به آشنایی چشم تو ناتوان شده‌ام 166شمارهٔ ۳۵۹: ما در صبح طرب، ز آب و گل غم بسته‌ ...167شمارهٔ ۳۶۰: در بزم طرب، باده نابی نکشیدیم 168شمارهٔ ۳۶۱: ما رخت دل ز کعبه به بتخانه برده‌ا ...169شمارهٔ ۳۶۲: زخم ناخن کی برآرد مدعای سینه‌ام 170شمارهٔ ۳۶۳: اگر نه صید کسی گشته مرغ نامه‌برم 171شمارهٔ ۳۶۴: چند چون ابر بر اطراف گلستان گریم 172شمارهٔ ۳۶۵: چون به سوی تو گشایم در کاشانه چشم 173شمارهٔ ۳۶۶: قسمت نگر که نوشم، می از ایاغ مردم 174شمارهٔ ۳۶۷: تا دل بر آتش غم جانانه سوختیم 175شمارهٔ ۳۶۸: امشب ز دیده از قدح افزون گریستم 176شمارهٔ ۳۶۹: خضر اگر آب حیات آورد، خون دانسته‌ ...177شمارهٔ ۳۷۰: بر سر کوی تو عمری شد که ما افتاده ...178شمارهٔ ۳۷۱: دیده را در عشق ازین به، مبتلا می‌ ...179شمارهٔ ۳۷۲: اگر دور از دلارای خود افتم 180شمارهٔ ۳۷۳: من تیره‌دل و نورفشان شعله آهم 181شمارهٔ ۳۷۴: من صید زخم‌خورده از پا فتاده‌ام 182شمارهٔ ۳۷۵: گمان مبر که ز روی تو دیده بردارم 183شمارهٔ ۳۷۶: با یارم و در دفع غم اسباب ندارم 184شمارهٔ ۳۷۷: کرده تا عشق تو چون نقش قدم پامالم 185شمارهٔ ۳۷۸: کی به غیر از دیدنش اندیشه دیگر کن ...186شمارهٔ ۳۷۹: خون می‌چکد از دیده ز نظاره داغم 187شمارهٔ ۳۸۰: دل به تیغ غمزه آن شوخ قاتل بسته‌ا ...188شمارهٔ ۳۸۱: در غمت با گریه شام و سحر خو کرده‌ ...189شمارهٔ ۳۸۲: از ازل کشته آن طرز نگاه آمده‌ایم 190شمارهٔ ۳۸۳: تا آفرین شست تو گوید زبان زخم 191شمارهٔ ۳۸۴: هرگز به بزم وصل، شبی جا نکرده‌ام 192شمارهٔ ۳۸۵: ما جهان را رخ ز آب چشم گریان شسته ...193شمارهٔ ۳۸۶: به خون خوردن جدا زان لعل شکربار م ...194شمارهٔ ۳۸۷: من لذت درد تو به درمان نفروشم 195شمارهٔ ۳۸۸: عمری چو جاهلان پی چون و چرا شدم 196شمارهٔ ۳۸۹: دلی از قید آسایش چو عشق آزاد می‌خ ...197شمارهٔ ۳۹۰: سپندوار بر آتش چو اضطراب کنم 198شمارهٔ ۳۹۱: زبان گداختم و راز عشق سر کردم 199شمارهٔ ۳۹۲: چو درد عشق تو کرد آشنای خویشتنم 200شمارهٔ ۳۹۳: در انتظار تو شد عمرها که چشم به ر ...201شمارهٔ ۳۹۴: رخ تو تا شده غایب به صورت از نظرم 202شمارهٔ ۳۹۵: دردت به دل رسیده و از دل به داغ ه ...203شمارهٔ ۳۹۶: گر ز چنگ شحنه هجران امان می‌یافتم 204شمارهٔ ۳۹۷: تا شد زبان گره چو جرس، بر فغان زد ...205شمارهٔ ۳۹۸: نهال دوستی را ریشه در خون پرورش د ...206شمارهٔ ۳۹۹: ما حرف سود خویش برای زیان زدیم 207شمارهٔ ۴۰۰: دوش بر خاک درت عرض جبین می‌کردم 208شمارهٔ ۴۰۱: در خون دل از دیده خونبار نشستیم 209شمارهٔ ۴۰۲: ...210شمارهٔ ۴۰۳: در میان بیخودی، آرامش دل یافتم 211شمارهٔ ۴۰۴: ز بس که دشمن نظّاره پریشانم 212شمارهٔ ۴۰۵: اگر به عشق نباشد درست، پیمانم 213شمارهٔ ۴۰۶: از وصل هر گل در چمن، چون غنچه دام ...214شمارهٔ ۴۰۷: چو باد سوی تو آید، ز غیرت آب شوم 215شمارهٔ ۴۰۸: کم خمار بگیرد، اگر شراب شوم 216شمارهٔ ۴۰۹: ...217شمارهٔ ۴۱۰: حیرانم از افسردگی، در کار و بار خ ...218شمارهٔ ۴۱۱: مباش غره به عهد قدیم و یار کهن 219شمارهٔ ۴۱۲: شرط بود کفر و دین، هر دو به هم دا ...220شمارهٔ ۴۱۳: توان غم تو ز جان خراب دزدیدن 221شمارهٔ ۴۱۴: بیا ای عشق، ننگ عافیت از سرم وا ک ...222شمارهٔ ۴۱۵: در کوه و دشت، پهن شود تا نشان من 223شمارهٔ ۴۱۶: سینه پیش غم جانانه چه خواهد بودن 224شمارهٔ ۴۱۷: تا به کی چون ماه در مشکین نقاب اف ...225شمارهٔ ۴۱۸: چرخ چون کشتی رود بر روی آب از چشم ...226شمارهٔ ۴۱۹: خموش می‌کند دلیر تماشای ماه من 227شمارهٔ ۴۲۰: من نمی‌گویم به چشمم نه قدم، یا بر ...228شمارهٔ ۴۲۱: می‌شود هر دم پریشان زلف بر رخسار ...229شمارهٔ ۴۲۲: مردم ز تیرگی، نفسی بی‌نقاب شو 230شمارهٔ ۴۲۳: جان چیست کش فدا نکنم از برای تو 231شمارهٔ ۴۲۴: فتنه‌ای هر لحظه برمی‌خیزد از مژگا ...232شمارهٔ ۴۲۵: ...233شمارهٔ ۴۲۶: به دل غمی چو نداری، به سینه داغ م ...234شمارهٔ ۴۲۷: خوی تو در جفا شکسته 235شمارهٔ ۴۲۸: در سینه دل غمین فتاده 236شمارهٔ ۴۲۹: عاشقی، بر بستر آسودگی پهلو منه 237شمارهٔ ۴۳۰: شاد باش ای دل که خود را خوب رسوا ...238شمارهٔ ۴۳۱: از تو دلها همه ناشاد و تو هم شاد ...239شمارهٔ ۴۳۲: کشته‌ای اول به نازم، باز خندان کر ...240شمارهٔ ۴۳۳: یار بی‌پروا و ما را آرزوی دل بسی 241شمارهٔ ۴۳۴: به نومیدی خوشم، ناکامی‌ام کام است ...242شمارهٔ ۴۳۵: ای عندلیب وصل، هم‌آواز کیستی 243شمارهٔ ۴۳۶: بهار رفت و نچیدم گل از بر رویی 244شمارهٔ ۴۳۷: ز مو ضعیف‌ترم از غم میان کسی 245شمارهٔ ۴۳۸: هزار حیف که در بوستان رعنایی 246شمارهٔ ۴۳۹: چو شمع امشب مرا در محفلش بار است ...247شمارهٔ ۴۴۰: به هوای صید یک ره، به گذار ما نیا ...248شمارهٔ ۴۴۱: ما چو پروانه نسوزیم به داغ غلطی 249شمارهٔ ۴۴۲: از ره به خواهش دل شیدا چه می‌روی 250شمارهٔ ۴۴۳: گر چو شمع آتش برآید از گریبان کسی 251شمارهٔ ۴۴۴: نخیزد از دل مرغان باغ، افغانی 252شمارهٔ ۴۴۵: تا چند از پی دل شیدا رود کسی 253شمارهٔ ۴۴۶: تاوان قتل صید زبون نیست بر کسی 254شمارهٔ ۴۴۷: سرم شد باز گرم از مژده بیجای سودا ...255شمارهٔ ۴۴۸: من و تا روز، هر شب در فراق چشم می ...256شمارهٔ ۴۴۹: نوشم ز بس چو باده، ز پیمانه، دوست ...257شمارهٔ ۴۵۰: چند جفا شیوه و عادت کنی 258شمارهٔ ۴۵۱: آرزوی ما کند با مدعا بیگانگی 259شمارهٔ ۴۵۲: نماند در بدنم جان ز جستجوی گلی 260شمارهٔ ۴۵۳: چنان افتاده‌ام از کار، بهر لاله ر ...261شمارهٔ ۴۵۴: نکردم از سر کویت به هیچ گلشن روی 262شمارهٔ ۴۵۵: دل ز بیداد تو رو کرد به آبادانی 263شمارهٔ ۴۵۶: می‌کنم در بوستان با عندلیبان شیون ...264شمارهٔ ۴۵۷: چو باد صبح گذشتم به گرد هر چمنی 265شمارهٔ ۴۵۸: هرگوشه چو مینا، صنم حور سرشتی 266شمارهٔ ۴۵۹: چون سراپا همه را هست به سوداش سری 267شمارهٔ ۴۶۰: به دل نمی‌گذری، تا کجا گذر داری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ