به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قدسی مشهدی

قدسی مشهدیغزل هاشمارهٔ ۲۰۴: شکیب عاشقان، معشوق را دیوانه می‌سازد

1170عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

شکیب عاشقان، معشوق را دیوانه می‌سازد
محبت، شمع را پروانه پروانه می‌سازد
ز سنگ محتسب خالی نگردد حلقه مستان
ز خاک یک سبو، ایام صد پیمانه می‌سازد
به دیوار حرم چون تکیه کردم، چاک زد جامه
سر شوریده‌حالان، سنگ را دیوانه می‌سازد
تو هم در بی‌قراری‌ها مرنج از من چو می‌بینی
که با آن سرکشی‌ها شمع با پروانه می‌سازد
ز حرف آشنا بگریز در کوی بتان قدسی
که این آب و هوا با مردم بیگانه می‌سازد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۰۳: رسد گر بر لبم جان، چون رسی، ناچار ...2شمارهٔ ۲۰۴: شکیب عاشقان، معشوق را دیوانه می‌س ...3شمارهٔ ۲۰۵: سنبل زلف تو خط بر سنبل تر می‌کشد 4شمارهٔ ۲۰۶: مرده بودم از خمار می، شرابم زنده ...5شمارهٔ ۲۰۷: ای خوشدلی برو که غمینم سرشته‌اند 6شمارهٔ ۲۰۸: عجب قیدی‌ست عشق سخت بنیاد 7شمارهٔ ۲۰۹: دلم پروای این و آن ندارد 8شمارهٔ ۲۱۰: باده گر فردا خورم، عالم کنون پر م ...9شمارهٔ ۲۱۱: آسودگی نصیب دل زار کس مباد 10شمارهٔ ۲۱۲: دگر به وسوسه توبه‌ام دماغ نماند 11شمارهٔ ۲۱۳: بیا که بی تو مرا نور در چراغ نمان ...12شمارهٔ ۲۱۴: هرگز مرا به کعبه ز دیر التجا نشد 13شمارهٔ ۲۱۵: آن غنچه‌ام که راز دلم بر ملا نشد 14شمارهٔ ۲۱۶: در چمن کی دلم از فیض هوا بگشاید 15شمارهٔ ۲۱۷: هرکجا زنده‌دلان شست دعا بگشایند 16شمارهٔ ۲۱۸: یا رب چرا به درد دلم دیروا رسید 17شمارهٔ ۲۱۹: آهم از پیچیدگی، چون رشته، تن را ت ...18شمارهٔ ۲۲۰: رنجیدن تو باعث نومیدی من شد 19شمارهٔ ۲۲۱: به عزم جلوه چو آن گلعذار برخیزد 20شمارهٔ ۲۲۲: چون کشته نگاه تو سوی کفن رود 21شمارهٔ ۲۲۳: لبت به خنده شیرین چو همنفس گردد 22شمارهٔ ۲۲۴: ز چشمم بی تو شب چندان سرشک لاله‌گ ...23شمارهٔ ۲۲۵: می را چو آب، لعل تو بر خود حلال ک ...24شمارهٔ ۲۲۶: نشاه می‌خواستم از باده، خمارم داد ...25شمارهٔ ۲۲۷: من و آیینه حسنی که تابش را بسوزان ...26شمارهٔ ۲۲۸: نوک مژگان چه حیرت گر ز دلها بگذرد 27شمارهٔ ۲۲۹: ناله‌ای کردم، خروش اهل شیون تازه ...28شمارهٔ ۲۳۰: در هجرت، از شکست، دلم را اثر نمان ...29شمارهٔ ۲۳۱: اسیر عشق تو از ننگ کفر و دین میرد 30شمارهٔ ۲۳۲: مسیح دید لبت، رنگ او دگرگون شد 31شمارهٔ ۲۳۳: گر گشایم لب دمی، عالم پر افغان می ...32شمارهٔ ۲۳۴: کی دواجو بود آن دل که ز دردش دم ز ...33شمارهٔ ۲۳۵: ز دلها درد دل برداشتن هم عالمی دا ...34شمارهٔ ۲۳۶: بهر هر دیوانه گر ویرانه‌ای پیدا ش ...35شمارهٔ ۲۳۷: زورم به یک اشاره ابرو نمی‌رسد 36شمارهٔ ۲۳۸: عالمی بر خویش بالیدم چو از من یاد ...37شمارهٔ ۲۳۹: هرگزم چون لاله دل بی داغ ته بر ته ...38شمارهٔ ۲۴۰: هنوز از ناله‌ای صد شعله در جان می ...39شمارهٔ ۲۴۱: دو روزه هجر تو با جان دوستان آن ک ...40شمارهٔ ۲۴۲: یاد روی تو هم‌آغوش گلستانم کرد 41شمارهٔ ۲۴۳: بس که دود آه عاشق پرده افلاک شد 42شمارهٔ ۲۴۴: چشمی که با غبار درت آشنا شود 43شمارهٔ ۲۴۵: مبادا کام جان از عیش، تا کام از ا ...44شمارهٔ ۲۴۶: ما اسیران چه کسانیم، گرفتاری چند 45شمارهٔ ۲۴۷: دگر بر آتش می، توبه سوختن دارد 46شمارهٔ ۲۴۸: هیچ دورانی چو عهد بی‌سرانجامی نبو ...47شمارهٔ ۲۴۹: ...48شمارهٔ ۲۵۰: وجودم را نه از آتش، نه از گل پرور ...49شمارهٔ ۲۵۱: تا پرده از رخت به کشیدن نمی‌رسد 50شمارهٔ ۲۵۲: مرا هر قطره‌ای کز دیده در دامن فر ...51شمارهٔ ۲۵۳: در طرب ز ازل بر من حزین بستند 52شمارهٔ ۲۵۴: سوای تو در سینه هر خام نگنجد 53شمارهٔ ۲۵۵: کی به بزم عشق، هر لب پی به جام می ...54شمارهٔ ۲۵۶: نو نیاز خواهشم، لیک از حجابم ساخت ...55شمارهٔ ۲۵۷: ذوق غمت ز سینه محزون نمی‌رود 56شمارهٔ ۲۵۸: چه رنجش است کزان تندخو نمی‌آید 57شمارهٔ ۲۵۹: دلم ز کعبه نه محمل نشسته می‌آید 58شمارهٔ ۲۶۰: میگساران را لبت یاد از می گلگون د ...59شمارهٔ ۲۶۱: ز من ترسم عنان آن نرگس جادو بگردا ...60شمارهٔ ۲۶۲: کشد صد طعنه از دشمن چو با من همنش ...61شمارهٔ ۲۶۳: گر دل به المهای تو منسوب نباشد 62شمارهٔ ۲۶۴: در آتشم از چهره برافروخته‌ای چند 63شمارهٔ ۲۶۵: دامنم چند ز خون مژه دریا باشد 64شمارهٔ ۲۶۶: زخم خار آرزوی آبله پا باشد 65شمارهٔ ۲۶۷: کی اسیران غمت را غم دنیا باشد 66شمارهٔ ۲۶۸: هنوزم از مژه، کار سحاب می‌آید 67شمارهٔ ۲۶۹: ز عقده‌ها که فلک نذر کار من دارد 68شمارهٔ ۲۷۰: عشقت اقرار به دل آرد و انکار برد 69شمارهٔ ۲۷۱: با من، غمت ز مهر، دویی در میان ند ...70شمارهٔ ۲۷۲: رفتم به بوستان که دلم وا شود، نشد 71شمارهٔ ۲۷۳: دلم به عشق فسونساز برنمی‌آید 72شمارهٔ ۲۷۴: کس کار تنک حوصله را تنگ نگیرد 73شمارهٔ ۲۷۵: عشاق چه جمعند؟ پریشان شده‌ای چند 74شمارهٔ ۲۷۶: دل پر حسرتم از سادگی در بزم تنهای ...75شمارهٔ ۲۷۷: جز محبت، سینه‌ام علم دگر پیدا نکر ...76شمارهٔ ۲۷۸: ازان دل از غم ایام برنمی‌آید 77شمارهٔ ۲۷۹: خامه در وصف لبت کار مسیحا می‌کند 78شمارهٔ ۲۸۰: آسیب واعظان به ایاغم نمی‌رسد 79شمارهٔ ۲۸۱: عاشق چو شدی، ناله جانکاه نگه دار 80شمارهٔ ۲۸۲: سینه تنگ و من هلاک زخم پنهان دگر 81شمارهٔ ۲۸۳: ای دست تو به کینه ز دوران درازتر 82شمارهٔ ۲۸۴: بی درد عشق، شادی و غم را چه اعتبا ...83شمارهٔ ۲۸۵: جایی که داغ نیست، ز مرهم چه اعتبا ...84شمارهٔ ۲۸۶: یک نامه چو نگشوده‌ام از بال کبوتر 85شمارهٔ ۲۸۷: کام جانم با من و من در پی کامم هن ...86شمارهٔ ۲۸۸: نگهت فتنه‌گر و عربده‌سازست هنوز 87شمارهٔ ۲۸۹: به سرو سیم‌تنی راه برده‌ام که مپر ...88شمارهٔ ۲۹۰: راست رو نیست بر آماج اثر، تیر نفس 89شمارهٔ ۲۹۱: در کوی تو فردوس تمنی نکند کس 90شمارهٔ ۲۹۲: شد تیره روز خلق، ز عارض نقاب کش 91شمارهٔ ۲۹۳: گر کنم گریه به اندازه چشم تر خویش 92شمارهٔ ۲۹۴: بیگانه گشته‌ام ز همه مدعای خویش 93شمارهٔ ۲۹۵: تو و گشت چمن ای گل، من و کاشانه خ ...94شمارهٔ ۲۹۶: دزدم ز بس حدیث ترا از زبان خویش 95شمارهٔ ۲۹۷: کی کنم هرگز شکایت سر ز جور یار خو ...96شمارهٔ ۲۹۸: دلم خون شد چو دیدم حلقه‌حلقه گشته ...97شمارهٔ ۲۹۹: آغشته‌ام چو پنبه ز خوناب داغ خویش 98شمارهٔ ۳۰۰: عشقم آتش زد به دل، در دیده مسکن ک ...99شمارهٔ ۳۰۱: تا کی چو عاقلان غم ناموس و نام خو ...100شمارهٔ ۳۰۲: عشق خواهی، خنده را بر لب کش و دلت ...101شمارهٔ ۳۰۳: هستیم با تو بر سر عهد قدیم خویش 102شمارهٔ ۳۰۴: غم کجا شد که به جان آمدم از شادی ...103شمارهٔ ۳۰۵: مرده را زنده کند چون سخن‌آراست لب ...104شمارهٔ ۳۰۶: کرد آه من از اثر فراموش 105شمارهٔ ۳۰۷: دیدم به چشم آینه بسیار سوی خویش 106شمارهٔ ۳۰۸: گیرم ز دل به بادیه غم، سراغ خویش 107شمارهٔ ۳۰۹: نگار من که بود ترک و غمزه چندانش 108شمارهٔ ۳۱۰: مردم از غیرت، جدا از صحبت اغیار ب ...109شمارهٔ ۳۱۱: دوش آمد ز سفر مژده که یار آمد پیش 110شمارهٔ ۳۱۲: عشق، هرکس را ز باغی کرده گل در دا ...111شمارهٔ ۳۱۳: سوزم همیشه از نفس آتشین خویش 112شمارهٔ ۳۱۴: هرکسی شاد به سال نو و نوروزی خویش 113شمارهٔ ۳۱۵: کَنم به ناخن حسرت، بدن من درویش 114شمارهٔ ۳۱۶: بسی چون سایه افتادم به پای سرو آز ...115شمارهٔ ۳۱۷: روشن شود ز دود دماغم چراغ فیض 116شمارهٔ ۳۱۸: تازه شد با شعله در بزم تو پیمانم ...117شمارهٔ ۳۱۹: نیافت منصب پروانه چراغم شمع 118شمارهٔ ۳۲۰: غیر آه و اشک حسرت نیست در بارم چو ...119شمارهٔ ۳۲۱: فسرده صحبتم از انتظار گریه شمع 120شمارهٔ ۳۲۲: دارم دلی، اما چه دل، صدگونه حرمان ...121شمارهٔ ۳۲۳: دامان عشقِ سلسله مویی گرفته دل 122شمارهٔ ۳۲۴: تا کی کنی به گریه، طلب آرزوی دل 123شمارهٔ ۳۲۵: می‌آیم از طوف حرم، بتخانه پنهان د ...124شمارهٔ ۳۲۶: تماشای گلی کرد آنچنان محو گلستانم 125شمارهٔ ۳۲۷: چو سایه در ره عشق از قفای خویشتنم 126شمارهٔ ۳۲۸: به گلشن تنگدل چون غنچه زادم، شادم ...127شمارهٔ ۳۲۹: دلم بهر قفس پرواز می‌کرد، از چمن ...128شمارهٔ ۳۳۰: بر نیامد یک نوای غم‌فزا از خانه‌ا ...129شمارهٔ ۳۳۱: تا نشمرد آزاد، کسی بعد هلاکم 130شمارهٔ ۳۳۲: آن بلبلم که ناله بهر قفس کشم 131شمارهٔ ۳۳۳: نپیماید کسی راه حرم، گر من ز پا ا ...132شمارهٔ ۳۳۴: یاد باد آن کز گلی در سینه خاری دا ...133شمارهٔ ۳۳۵: تو گر بر من کشیدی تیغ، من هم جان ...134شمارهٔ ۳۳۶: چه شعله‌ها زده سر ز آتشی که من دا ...135شمارهٔ ۳۳۷: گر شرم وصالت نبود قفل زبانم 136شمارهٔ ۳۳۸: ما شکست دل خود را ز خدا خواسته‌ای ...137شمارهٔ ۳۳۹: در قیدم و گمان که گرفتار نیستم 138شمارهٔ ۳۴۰: بسی منزل بریدم تا شب غم را سحر کر ...139شمارهٔ ۳۴۱: چون غنچه بجز پرده دل نیست پناهم 140شمارهٔ ۳۴۲: ز چاک سینه اشکم سر کند گر چشم تر ...141شمارهٔ ۳۴۳: چه حیرت، گر به چشم محرمانش در نمی ...142شمارهٔ ۳۴۴: شمعیم و تن ز اشک دمادم گداختیم 143شمارهٔ ۳۴۵: همه جانب قدم مرحله‌پیما دارم 144شمارهٔ ۳۴۶: ما چشم سیه بر شجر طور نداریم 145شمارهٔ ۳۴۷: لبی از زمزمه عشق، خروشان دارم 146شمارهٔ ۳۴۸: شود هر موی بر تن شعله، گر پاس فغا ...147شمارهٔ ۳۴۹: سر تا قدم ز داغ تمنا در آتشم 148شمارهٔ ۳۵۰: از لعل لبت جز طمع خام ندارم 149شمارهٔ ۳۵۱: شب که بی روی تو از اشک دمادم سوخت ...150شمارهٔ ۳۵۲: عافیت غم را مداوا کرد و زین غم سو ...151شمارهٔ ۳۵۳: شکل گردابی به گرد خود ز مژگان می‌ ...152شمارهٔ ۳۵۴: داغ سودایم، به سوی سینه‌ریشان می‌ ...153شمارهٔ ۳۵۵: دایم چو غنچه سر به گریبان گریستم 154شمارهٔ ۳۵۶: روزی که ناخنی نزند عشق بر دلم 155شمارهٔ ۳۵۷: تلخ است زبان در دهن از تلخی کامم 156شمارهٔ ۳۵۸: به آشنایی چشم تو ناتوان شده‌ام 157شمارهٔ ۳۵۹: ما در صبح طرب، ز آب و گل غم بسته‌ ...158شمارهٔ ۳۶۰: در بزم طرب، باده نابی نکشیدیم 159شمارهٔ ۳۶۱: ما رخت دل ز کعبه به بتخانه برده‌ا ...160شمارهٔ ۳۶۲: زخم ناخن کی برآرد مدعای سینه‌ام 161شمارهٔ ۳۶۳: اگر نه صید کسی گشته مرغ نامه‌برم 162شمارهٔ ۳۶۴: چند چون ابر بر اطراف گلستان گریم 163شمارهٔ ۳۶۵: چون به سوی تو گشایم در کاشانه چشم 164شمارهٔ ۳۶۶: قسمت نگر که نوشم، می از ایاغ مردم 165شمارهٔ ۳۶۷: تا دل بر آتش غم جانانه سوختیم 166شمارهٔ ۳۶۸: امشب ز دیده از قدح افزون گریستم 167شمارهٔ ۳۶۹: خضر اگر آب حیات آورد، خون دانسته‌ ...168شمارهٔ ۳۷۰: بر سر کوی تو عمری شد که ما افتاده ...169شمارهٔ ۳۷۱: دیده را در عشق ازین به، مبتلا می‌ ...170شمارهٔ ۳۷۲: اگر دور از دلارای خود افتم 171شمارهٔ ۳۷۳: من تیره‌دل و نورفشان شعله آهم 172شمارهٔ ۳۷۴: من صید زخم‌خورده از پا فتاده‌ام 173شمارهٔ ۳۷۵: گمان مبر که ز روی تو دیده بردارم 174شمارهٔ ۳۷۶: با یارم و در دفع غم اسباب ندارم 175شمارهٔ ۳۷۷: کرده تا عشق تو چون نقش قدم پامالم 176شمارهٔ ۳۷۸: کی به غیر از دیدنش اندیشه دیگر کن ...177شمارهٔ ۳۷۹: خون می‌چکد از دیده ز نظاره داغم 178شمارهٔ ۳۸۰: دل به تیغ غمزه آن شوخ قاتل بسته‌ا ...179شمارهٔ ۳۸۱: در غمت با گریه شام و سحر خو کرده‌ ...180شمارهٔ ۳۸۲: از ازل کشته آن طرز نگاه آمده‌ایم 181شمارهٔ ۳۸۳: تا آفرین شست تو گوید زبان زخم 182شمارهٔ ۳۸۴: هرگز به بزم وصل، شبی جا نکرده‌ام 183شمارهٔ ۳۸۵: ما جهان را رخ ز آب چشم گریان شسته ...184شمارهٔ ۳۸۶: به خون خوردن جدا زان لعل شکربار م ...185شمارهٔ ۳۸۷: من لذت درد تو به درمان نفروشم 186شمارهٔ ۳۸۸: عمری چو جاهلان پی چون و چرا شدم 187شمارهٔ ۳۸۹: دلی از قید آسایش چو عشق آزاد می‌خ ...188شمارهٔ ۳۹۰: سپندوار بر آتش چو اضطراب کنم 189شمارهٔ ۳۹۱: زبان گداختم و راز عشق سر کردم 190شمارهٔ ۳۹۲: چو درد عشق تو کرد آشنای خویشتنم 191شمارهٔ ۳۹۳: در انتظار تو شد عمرها که چشم به ر ...192شمارهٔ ۳۹۴: رخ تو تا شده غایب به صورت از نظرم 193شمارهٔ ۳۹۵: دردت به دل رسیده و از دل به داغ ه ...194شمارهٔ ۳۹۶: گر ز چنگ شحنه هجران امان می‌یافتم 195شمارهٔ ۳۹۷: تا شد زبان گره چو جرس، بر فغان زد ...196شمارهٔ ۳۹۸: نهال دوستی را ریشه در خون پرورش د ...197شمارهٔ ۳۹۹: ما حرف سود خویش برای زیان زدیم 198شمارهٔ ۴۰۰: دوش بر خاک درت عرض جبین می‌کردم 199شمارهٔ ۴۰۱: در خون دل از دیده خونبار نشستیم 200شمارهٔ ۴۰۲: ...201شمارهٔ ۴۰۳: در میان بیخودی، آرامش دل یافتم 202شمارهٔ ۴۰۴: ز بس که دشمن نظّاره پریشانم 203شمارهٔ ۴۰۵: اگر به عشق نباشد درست، پیمانم 204شمارهٔ ۴۰۶: از وصل هر گل در چمن، چون غنچه دام ...205شمارهٔ ۴۰۷: چو باد سوی تو آید، ز غیرت آب شوم 206شمارهٔ ۴۰۸: کم خمار بگیرد، اگر شراب شوم 207شمارهٔ ۴۰۹: ...208شمارهٔ ۴۱۰: حیرانم از افسردگی، در کار و بار خ ...209شمارهٔ ۴۱۱: مباش غره به عهد قدیم و یار کهن 210شمارهٔ ۴۱۲: شرط بود کفر و دین، هر دو به هم دا ...211شمارهٔ ۴۱۳: توان غم تو ز جان خراب دزدیدن 212شمارهٔ ۴۱۴: بیا ای عشق، ننگ عافیت از سرم وا ک ...213شمارهٔ ۴۱۵: در کوه و دشت، پهن شود تا نشان من 214شمارهٔ ۴۱۶: سینه پیش غم جانانه چه خواهد بودن 215شمارهٔ ۴۱۷: تا به کی چون ماه در مشکین نقاب اف ...216شمارهٔ ۴۱۸: چرخ چون کشتی رود بر روی آب از چشم ...217شمارهٔ ۴۱۹: خموش می‌کند دلیر تماشای ماه من 218شمارهٔ ۴۲۰: من نمی‌گویم به چشمم نه قدم، یا بر ...219شمارهٔ ۴۲۱: می‌شود هر دم پریشان زلف بر رخسار ...220شمارهٔ ۴۲۲: مردم ز تیرگی، نفسی بی‌نقاب شو 221شمارهٔ ۴۲۳: جان چیست کش فدا نکنم از برای تو 222شمارهٔ ۴۲۴: فتنه‌ای هر لحظه برمی‌خیزد از مژگا ...223شمارهٔ ۴۲۵: ...224شمارهٔ ۴۲۶: به دل غمی چو نداری، به سینه داغ م ...225شمارهٔ ۴۲۷: خوی تو در جفا شکسته 226شمارهٔ ۴۲۸: در سینه دل غمین فتاده 227شمارهٔ ۴۲۹: عاشقی، بر بستر آسودگی پهلو منه 228شمارهٔ ۴۳۰: شاد باش ای دل که خود را خوب رسوا ...229شمارهٔ ۴۳۱: از تو دلها همه ناشاد و تو هم شاد ...230شمارهٔ ۴۳۲: کشته‌ای اول به نازم، باز خندان کر ...231شمارهٔ ۴۳۳: یار بی‌پروا و ما را آرزوی دل بسی 232شمارهٔ ۴۳۴: به نومیدی خوشم، ناکامی‌ام کام است ...233شمارهٔ ۴۳۵: ای عندلیب وصل، هم‌آواز کیستی 234شمارهٔ ۴۳۶: بهار رفت و نچیدم گل از بر رویی 235شمارهٔ ۴۳۷: ز مو ضعیف‌ترم از غم میان کسی 236شمارهٔ ۴۳۸: هزار حیف که در بوستان رعنایی 237شمارهٔ ۴۳۹: چو شمع امشب مرا در محفلش بار است ...238شمارهٔ ۴۴۰: به هوای صید یک ره، به گذار ما نیا ...239شمارهٔ ۴۴۱: ما چو پروانه نسوزیم به داغ غلطی 240شمارهٔ ۴۴۲: از ره به خواهش دل شیدا چه می‌روی 241شمارهٔ ۴۴۳: گر چو شمع آتش برآید از گریبان کسی 242شمارهٔ ۴۴۴: نخیزد از دل مرغان باغ، افغانی 243شمارهٔ ۴۴۵: تا چند از پی دل شیدا رود کسی 244شمارهٔ ۴۴۶: تاوان قتل صید زبون نیست بر کسی 245شمارهٔ ۴۴۷: سرم شد باز گرم از مژده بیجای سودا ...246شمارهٔ ۴۴۸: من و تا روز، هر شب در فراق چشم می ...247شمارهٔ ۴۴۹: نوشم ز بس چو باده، ز پیمانه، دوست ...248شمارهٔ ۴۵۰: چند جفا شیوه و عادت کنی 249شمارهٔ ۴۵۱: آرزوی ما کند با مدعا بیگانگی 250شمارهٔ ۴۵۲: نماند در بدنم جان ز جستجوی گلی 251شمارهٔ ۴۵۳: چنان افتاده‌ام از کار، بهر لاله ر ...252شمارهٔ ۴۵۴: نکردم از سر کویت به هیچ گلشن روی 253شمارهٔ ۴۵۵: دل ز بیداد تو رو کرد به آبادانی 254شمارهٔ ۴۵۶: می‌کنم در بوستان با عندلیبان شیون ...255شمارهٔ ۴۵۷: چو باد صبح گذشتم به گرد هر چمنی 256شمارهٔ ۴۵۸: هرگوشه چو مینا، صنم حور سرشتی 257شمارهٔ ۴۵۹: چون سراپا همه را هست به سوداش سری 258شمارهٔ ۴۶۰: به دل نمی‌گذری، تا کجا گذر داری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ