کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    کس چرا بیهده با مردم عالم باشد
    هیچ غم نیست ز تنهایی اگر غم باشد
    نگشایند ز پا سلسله، سودا زده را
    دل همان به که در آن طره پر خم باشد
    نگسلد از پی هم مرحمت ساقی عشق
    زهر در شیشه کند باده اگر کم باشد
    ساغر غیرتم آن به که نماند بی‌خون
    نبود نور در آن دیده بی‌نم باشد
    خاک در چشم، اگر اشک علاجش نکند
    تا به کی آینه در پیش تو محرم باشد؟
    لذت عمر کسی یافت در ایام وصال
    که غنیمت شمرد گر همه یک دم باشد
    هرکه گردید گدای در میخانه عشق
    فارغ از ملک کی و سلطنت جم باشد
    ناخن کس نبرد زو سَبَل بهبودی
    چشم هر داغ که بر حقه مرهم باشد
    سنبل زلف تو از بس که رطوبت دارد
    حلقه موی تو چون دیده پر نم باشد
    آدمیزاده‌ای از من چه گریزی چو پری
    کی پری نیز گریزد اگر آدم باشد
    کار شمشیر به سوزن نتوان پوشیدن
    حیف باشد که لب زخم فراهم باشد
    طاقت محرمی شانه ندارد قدسی
    زلف او را بگذارید که درهم باشد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha