قدسی مشهدی
غزل ها
شمارهٔ ۱۸۷: کس چرا بیهده با مردم عالم باشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کس چرا بیهده با مردم عالم باشد هیچ غم نیست ز تنهایی اگر غم باشد نگشایند ز پا سلسله، سودا زده را دل همان به که در آن طره پر خم باشد نگسلد از پی هم مرحمت ساقی عشق زهر در شیشه کند باده اگر کم باشد ساغر غیرتم آن به که نماند بی خون نبود نور در آن دیده بی نم باشد خاک در چشم، اگر اشک علاجش نکند تا به کی آینه در پیش تو محرم باشد؟ لذت عمر کسی یافت در ایام وصال که غنیمت شمرد گر همه یک دم باشد هرکه گردید گدای در میخانه عشق فارغ از ملک کی و سلطنت جم باشد ناخن کس نبرد زو سَبَل بهبودی چشم هر داغ که بر حقه مرهم باشد سنبل زلف تو از بس که رطوبت دارد حلقه موی تو چون دیده پر نم باشد آدمیزاده ای از من چه گریزی چو پری کی پری نیز گریزد اگر آدم باشد کار شمشیر به سوزن نتوان پوشیدن حیف باشد که لب زخم فراهم باشد طاقت محرمی شانه ندارد قدسی زلف او را بگذارید که درهم باشد قدسی مشهدی