به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قدسی مشهدی

قدسی مشهدیغزل هاشمارهٔ ۱۸۲: محفل دردی طلب، از سیر شهر و کو چه سود

1350عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

محفل دردی طلب، از سیر شهر و کو چه سود
سر به پای شعله نه چون شمع، از زانو چه سود
وصل شیرین کی به زور آید به دست کوهکن
قوت طالع بخواه از قوت بازو چه سود
زلف لیلی صید دلهای پریشان می‌کند
این که مجنون می‌کند بر سر پریشان مو چه سود
اجتماع می‌کشان بی طره ساقی مباد
حلقه مستان جدا زان حلقه گیسو چه سود
زخم قدسی کی فریب مرهم راحت خورد؟
عاشقان را درد مطلوب است از دارو چه سود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۸۱: چه باشد جان که عاشق در ره جانان ب ...2شمارهٔ ۱۸۲: محفل دردی طلب، از سیر شهر و کو چه ...3شمارهٔ ۱۸۳: هر لحظه‌ام بتان به غمی آشنا کنند 4شمارهٔ ۱۸۴: دل خواست که برخیزد ازان کو، بتر ا ...5شمارهٔ ۱۸۵: تا عشق مرا بر سر بازار نیاورد 6شمارهٔ ۱۸۶: بر سر پیمانه غم هرگز این صحبت نبو ...7شمارهٔ ۱۸۷: کس چرا بیهده با مردم عالم باشد 8شمارهٔ ۱۸۸: در دل بوالهوس ار ذوق محبت می‌بود 9شمارهٔ ۱۸۹: سزد چو جلوه حسنت نظاره‌خواه شود 10شمارهٔ ۱۹۰: با لبت عمر ابد عیش نهانی می‌کند 11شمارهٔ ۱۹۱: موسم گل چون حریفان جای در بستان ک ...12شمارهٔ ۱۹۲: ز مژگان بوالهوس را در غمت کی خون ...13شمارهٔ ۱۹۳: آیینه ما تا ز رخت عکس نما بود 14شمارهٔ ۱۹۴: از خمار زخم دل تا چند درد سر کشد 15شمارهٔ ۱۹۵: کسی کو عشق‌بازی پیشه دارد 16شمارهٔ ۱۹۶: گر به صحرا بگذرم از اشک من گلشن ش ...17شمارهٔ ۱۹۷: رشک نام او زبانم را ز غیرت لال کر ...18شمارهٔ ۱۹۸: به بزم دوش حدیث تو در میان افتاد 19شمارهٔ ۱۹۹: ز آب چشم من هر قطره طوفان دگر باش ...20شمارهٔ ۲۰۰: میرم ار خوی ستمکاری ز سر بیرون کن ...21شمارهٔ ۲۰۱: در مجلسی که احباب شرب مدام کردند 22شمارهٔ ۲۰۲: گفتم از عشقت کشم دامن گریبان‌گیر ...23شمارهٔ ۲۰۳: رسد گر بر لبم جان، چون رسی، ناچار ...24شمارهٔ ۲۰۴: شکیب عاشقان، معشوق را دیوانه می‌س ...25شمارهٔ ۲۰۵: سنبل زلف تو خط بر سنبل تر می‌کشد 26شمارهٔ ۲۰۶: مرده بودم از خمار می، شرابم زنده ...27شمارهٔ ۲۰۷: ای خوشدلی برو که غمینم سرشته‌اند 28شمارهٔ ۲۰۸: عجب قیدی‌ست عشق سخت بنیاد 29شمارهٔ ۲۰۹: دلم پروای این و آن ندارد 30شمارهٔ ۲۱۰: باده گر فردا خورم، عالم کنون پر م ...31شمارهٔ ۲۱۱: آسودگی نصیب دل زار کس مباد 32شمارهٔ ۲۱۲: دگر به وسوسه توبه‌ام دماغ نماند 33شمارهٔ ۲۱۳: بیا که بی تو مرا نور در چراغ نمان ...34شمارهٔ ۲۱۴: هرگز مرا به کعبه ز دیر التجا نشد 35شمارهٔ ۲۱۵: آن غنچه‌ام که راز دلم بر ملا نشد 36شمارهٔ ۲۱۶: در چمن کی دلم از فیض هوا بگشاید 37شمارهٔ ۲۱۷: هرکجا زنده‌دلان شست دعا بگشایند 38شمارهٔ ۲۱۸: یا رب چرا به درد دلم دیروا رسید 39شمارهٔ ۲۱۹: آهم از پیچیدگی، چون رشته، تن را ت ...40شمارهٔ ۲۲۰: رنجیدن تو باعث نومیدی من شد 41شمارهٔ ۲۲۱: به عزم جلوه چو آن گلعذار برخیزد 42شمارهٔ ۲۲۲: چون کشته نگاه تو سوی کفن رود 43شمارهٔ ۲۲۳: لبت به خنده شیرین چو همنفس گردد 44شمارهٔ ۲۲۴: ز چشمم بی تو شب چندان سرشک لاله‌گ ...45شمارهٔ ۲۲۵: می را چو آب، لعل تو بر خود حلال ک ...46شمارهٔ ۲۲۶: نشاه می‌خواستم از باده، خمارم داد ...47شمارهٔ ۲۲۷: من و آیینه حسنی که تابش را بسوزان ...48شمارهٔ ۲۲۸: نوک مژگان چه حیرت گر ز دلها بگذرد 49شمارهٔ ۲۲۹: ناله‌ای کردم، خروش اهل شیون تازه ...50شمارهٔ ۲۳۰: در هجرت، از شکست، دلم را اثر نمان ...51شمارهٔ ۲۳۱: اسیر عشق تو از ننگ کفر و دین میرد 52شمارهٔ ۲۳۲: مسیح دید لبت، رنگ او دگرگون شد 53شمارهٔ ۲۳۳: گر گشایم لب دمی، عالم پر افغان می ...54شمارهٔ ۲۳۴: کی دواجو بود آن دل که ز دردش دم ز ...55شمارهٔ ۲۳۵: ز دلها درد دل برداشتن هم عالمی دا ...56شمارهٔ ۲۳۶: بهر هر دیوانه گر ویرانه‌ای پیدا ش ...57شمارهٔ ۲۳۷: زورم به یک اشاره ابرو نمی‌رسد 58شمارهٔ ۲۳۸: عالمی بر خویش بالیدم چو از من یاد ...59شمارهٔ ۲۳۹: هرگزم چون لاله دل بی داغ ته بر ته ...60شمارهٔ ۲۴۰: هنوز از ناله‌ای صد شعله در جان می ...61شمارهٔ ۲۴۱: دو روزه هجر تو با جان دوستان آن ک ...62شمارهٔ ۲۴۲: یاد روی تو هم‌آغوش گلستانم کرد 63شمارهٔ ۲۴۳: بس که دود آه عاشق پرده افلاک شد 64شمارهٔ ۲۴۴: چشمی که با غبار درت آشنا شود 65شمارهٔ ۲۴۵: مبادا کام جان از عیش، تا کام از ا ...66شمارهٔ ۲۴۶: ما اسیران چه کسانیم، گرفتاری چند 67شمارهٔ ۲۴۷: دگر بر آتش می، توبه سوختن دارد 68شمارهٔ ۲۴۸: هیچ دورانی چو عهد بی‌سرانجامی نبو ...69شمارهٔ ۲۴۹: ...70شمارهٔ ۲۵۰: وجودم را نه از آتش، نه از گل پرور ...71شمارهٔ ۲۵۱: تا پرده از رخت به کشیدن نمی‌رسد 72شمارهٔ ۲۵۲: مرا هر قطره‌ای کز دیده در دامن فر ...73شمارهٔ ۲۵۳: در طرب ز ازل بر من حزین بستند 74شمارهٔ ۲۵۴: سوای تو در سینه هر خام نگنجد 75شمارهٔ ۲۵۵: کی به بزم عشق، هر لب پی به جام می ...76شمارهٔ ۲۵۶: نو نیاز خواهشم، لیک از حجابم ساخت ...77شمارهٔ ۲۵۷: ذوق غمت ز سینه محزون نمی‌رود 78شمارهٔ ۲۵۸: چه رنجش است کزان تندخو نمی‌آید 79شمارهٔ ۲۵۹: دلم ز کعبه نه محمل نشسته می‌آید 80شمارهٔ ۲۶۰: میگساران را لبت یاد از می گلگون د ...81شمارهٔ ۲۶۱: ز من ترسم عنان آن نرگس جادو بگردا ...82شمارهٔ ۲۶۲: کشد صد طعنه از دشمن چو با من همنش ...83شمارهٔ ۲۶۳: گر دل به المهای تو منسوب نباشد 84شمارهٔ ۲۶۴: در آتشم از چهره برافروخته‌ای چند 85شمارهٔ ۲۶۵: دامنم چند ز خون مژه دریا باشد 86شمارهٔ ۲۶۶: زخم خار آرزوی آبله پا باشد 87شمارهٔ ۲۶۷: کی اسیران غمت را غم دنیا باشد 88شمارهٔ ۲۶۸: هنوزم از مژه، کار سحاب می‌آید 89شمارهٔ ۲۶۹: ز عقده‌ها که فلک نذر کار من دارد 90شمارهٔ ۲۷۰: عشقت اقرار به دل آرد و انکار برد 91شمارهٔ ۲۷۱: با من، غمت ز مهر، دویی در میان ند ...92شمارهٔ ۲۷۲: رفتم به بوستان که دلم وا شود، نشد 93شمارهٔ ۲۷۳: دلم به عشق فسونساز برنمی‌آید 94شمارهٔ ۲۷۴: کس کار تنک حوصله را تنگ نگیرد 95شمارهٔ ۲۷۵: عشاق چه جمعند؟ پریشان شده‌ای چند 96شمارهٔ ۲۷۶: دل پر حسرتم از سادگی در بزم تنهای ...97شمارهٔ ۲۷۷: جز محبت، سینه‌ام علم دگر پیدا نکر ...98شمارهٔ ۲۷۸: ازان دل از غم ایام برنمی‌آید 99شمارهٔ ۲۷۹: خامه در وصف لبت کار مسیحا می‌کند 100شمارهٔ ۲۸۰: آسیب واعظان به ایاغم نمی‌رسد 101شمارهٔ ۲۸۱: عاشق چو شدی، ناله جانکاه نگه دار 102شمارهٔ ۲۸۲: سینه تنگ و من هلاک زخم پنهان دگر 103شمارهٔ ۲۸۳: ای دست تو به کینه ز دوران درازتر 104شمارهٔ ۲۸۴: بی درد عشق، شادی و غم را چه اعتبا ...105شمارهٔ ۲۸۵: جایی که داغ نیست، ز مرهم چه اعتبا ...106شمارهٔ ۲۸۶: یک نامه چو نگشوده‌ام از بال کبوتر 107شمارهٔ ۲۸۷: کام جانم با من و من در پی کامم هن ...108شمارهٔ ۲۸۸: نگهت فتنه‌گر و عربده‌سازست هنوز 109شمارهٔ ۲۸۹: به سرو سیم‌تنی راه برده‌ام که مپر ...110شمارهٔ ۲۹۰: راست رو نیست بر آماج اثر، تیر نفس 111شمارهٔ ۲۹۱: در کوی تو فردوس تمنی نکند کس 112شمارهٔ ۲۹۲: شد تیره روز خلق، ز عارض نقاب کش 113شمارهٔ ۲۹۳: گر کنم گریه به اندازه چشم تر خویش 114شمارهٔ ۲۹۴: بیگانه گشته‌ام ز همه مدعای خویش 115شمارهٔ ۲۹۵: تو و گشت چمن ای گل، من و کاشانه خ ...116شمارهٔ ۲۹۶: دزدم ز بس حدیث ترا از زبان خویش 117شمارهٔ ۲۹۷: کی کنم هرگز شکایت سر ز جور یار خو ...118شمارهٔ ۲۹۸: دلم خون شد چو دیدم حلقه‌حلقه گشته ...119شمارهٔ ۲۹۹: آغشته‌ام چو پنبه ز خوناب داغ خویش 120شمارهٔ ۳۰۰: عشقم آتش زد به دل، در دیده مسکن ک ...121شمارهٔ ۳۰۱: تا کی چو عاقلان غم ناموس و نام خو ...122شمارهٔ ۳۰۲: عشق خواهی، خنده را بر لب کش و دلت ...123شمارهٔ ۳۰۳: هستیم با تو بر سر عهد قدیم خویش 124شمارهٔ ۳۰۴: غم کجا شد که به جان آمدم از شادی ...125شمارهٔ ۳۰۵: مرده را زنده کند چون سخن‌آراست لب ...126شمارهٔ ۳۰۶: کرد آه من از اثر فراموش 127شمارهٔ ۳۰۷: دیدم به چشم آینه بسیار سوی خویش 128شمارهٔ ۳۰۸: گیرم ز دل به بادیه غم، سراغ خویش 129شمارهٔ ۳۰۹: نگار من که بود ترک و غمزه چندانش 130شمارهٔ ۳۱۰: مردم از غیرت، جدا از صحبت اغیار ب ...131شمارهٔ ۳۱۱: دوش آمد ز سفر مژده که یار آمد پیش 132شمارهٔ ۳۱۲: عشق، هرکس را ز باغی کرده گل در دا ...133شمارهٔ ۳۱۳: سوزم همیشه از نفس آتشین خویش 134شمارهٔ ۳۱۴: هرکسی شاد به سال نو و نوروزی خویش 135شمارهٔ ۳۱۵: کَنم به ناخن حسرت، بدن من درویش 136شمارهٔ ۳۱۶: بسی چون سایه افتادم به پای سرو آز ...137شمارهٔ ۳۱۷: روشن شود ز دود دماغم چراغ فیض 138شمارهٔ ۳۱۸: تازه شد با شعله در بزم تو پیمانم ...139شمارهٔ ۳۱۹: نیافت منصب پروانه چراغم شمع 140شمارهٔ ۳۲۰: غیر آه و اشک حسرت نیست در بارم چو ...141شمارهٔ ۳۲۱: فسرده صحبتم از انتظار گریه شمع 142شمارهٔ ۳۲۲: دارم دلی، اما چه دل، صدگونه حرمان ...143شمارهٔ ۳۲۳: دامان عشقِ سلسله مویی گرفته دل 144شمارهٔ ۳۲۴: تا کی کنی به گریه، طلب آرزوی دل 145شمارهٔ ۳۲۵: می‌آیم از طوف حرم، بتخانه پنهان د ...146شمارهٔ ۳۲۶: تماشای گلی کرد آنچنان محو گلستانم 147شمارهٔ ۳۲۷: چو سایه در ره عشق از قفای خویشتنم 148شمارهٔ ۳۲۸: به گلشن تنگدل چون غنچه زادم، شادم ...149شمارهٔ ۳۲۹: دلم بهر قفس پرواز می‌کرد، از چمن ...150شمارهٔ ۳۳۰: بر نیامد یک نوای غم‌فزا از خانه‌ا ...151شمارهٔ ۳۳۱: تا نشمرد آزاد، کسی بعد هلاکم 152شمارهٔ ۳۳۲: آن بلبلم که ناله بهر قفس کشم 153شمارهٔ ۳۳۳: نپیماید کسی راه حرم، گر من ز پا ا ...154شمارهٔ ۳۳۴: یاد باد آن کز گلی در سینه خاری دا ...155شمارهٔ ۳۳۵: تو گر بر من کشیدی تیغ، من هم جان ...156شمارهٔ ۳۳۶: چه شعله‌ها زده سر ز آتشی که من دا ...157شمارهٔ ۳۳۷: گر شرم وصالت نبود قفل زبانم 158شمارهٔ ۳۳۸: ما شکست دل خود را ز خدا خواسته‌ای ...159شمارهٔ ۳۳۹: در قیدم و گمان که گرفتار نیستم 160شمارهٔ ۳۴۰: بسی منزل بریدم تا شب غم را سحر کر ...161شمارهٔ ۳۴۱: چون غنچه بجز پرده دل نیست پناهم 162شمارهٔ ۳۴۲: ز چاک سینه اشکم سر کند گر چشم تر ...163شمارهٔ ۳۴۳: چه حیرت، گر به چشم محرمانش در نمی ...164شمارهٔ ۳۴۴: شمعیم و تن ز اشک دمادم گداختیم 165شمارهٔ ۳۴۵: همه جانب قدم مرحله‌پیما دارم 166شمارهٔ ۳۴۶: ما چشم سیه بر شجر طور نداریم 167شمارهٔ ۳۴۷: لبی از زمزمه عشق، خروشان دارم 168شمارهٔ ۳۴۸: شود هر موی بر تن شعله، گر پاس فغا ...169شمارهٔ ۳۴۹: سر تا قدم ز داغ تمنا در آتشم 170شمارهٔ ۳۵۰: از لعل لبت جز طمع خام ندارم 171شمارهٔ ۳۵۱: شب که بی روی تو از اشک دمادم سوخت ...172شمارهٔ ۳۵۲: عافیت غم را مداوا کرد و زین غم سو ...173شمارهٔ ۳۵۳: شکل گردابی به گرد خود ز مژگان می‌ ...174شمارهٔ ۳۵۴: داغ سودایم، به سوی سینه‌ریشان می‌ ...175شمارهٔ ۳۵۵: دایم چو غنچه سر به گریبان گریستم 176شمارهٔ ۳۵۶: روزی که ناخنی نزند عشق بر دلم 177شمارهٔ ۳۵۷: تلخ است زبان در دهن از تلخی کامم 178شمارهٔ ۳۵۸: به آشنایی چشم تو ناتوان شده‌ام 179شمارهٔ ۳۵۹: ما در صبح طرب، ز آب و گل غم بسته‌ ...180شمارهٔ ۳۶۰: در بزم طرب، باده نابی نکشیدیم 181شمارهٔ ۳۶۱: ما رخت دل ز کعبه به بتخانه برده‌ا ...182شمارهٔ ۳۶۲: زخم ناخن کی برآرد مدعای سینه‌ام 183شمارهٔ ۳۶۳: اگر نه صید کسی گشته مرغ نامه‌برم 184شمارهٔ ۳۶۴: چند چون ابر بر اطراف گلستان گریم 185شمارهٔ ۳۶۵: چون به سوی تو گشایم در کاشانه چشم 186شمارهٔ ۳۶۶: قسمت نگر که نوشم، می از ایاغ مردم 187شمارهٔ ۳۶۷: تا دل بر آتش غم جانانه سوختیم 188شمارهٔ ۳۶۸: امشب ز دیده از قدح افزون گریستم 189شمارهٔ ۳۶۹: خضر اگر آب حیات آورد، خون دانسته‌ ...190شمارهٔ ۳۷۰: بر سر کوی تو عمری شد که ما افتاده ...191شمارهٔ ۳۷۱: دیده را در عشق ازین به، مبتلا می‌ ...192شمارهٔ ۳۷۲: اگر دور از دلارای خود افتم 193شمارهٔ ۳۷۳: من تیره‌دل و نورفشان شعله آهم 194شمارهٔ ۳۷۴: من صید زخم‌خورده از پا فتاده‌ام 195شمارهٔ ۳۷۵: گمان مبر که ز روی تو دیده بردارم 196شمارهٔ ۳۷۶: با یارم و در دفع غم اسباب ندارم 197شمارهٔ ۳۷۷: کرده تا عشق تو چون نقش قدم پامالم 198شمارهٔ ۳۷۸: کی به غیر از دیدنش اندیشه دیگر کن ...199شمارهٔ ۳۷۹: خون می‌چکد از دیده ز نظاره داغم 200شمارهٔ ۳۸۰: دل به تیغ غمزه آن شوخ قاتل بسته‌ا ...201شمارهٔ ۳۸۱: در غمت با گریه شام و سحر خو کرده‌ ...202شمارهٔ ۳۸۲: از ازل کشته آن طرز نگاه آمده‌ایم 203شمارهٔ ۳۸۳: تا آفرین شست تو گوید زبان زخم 204شمارهٔ ۳۸۴: هرگز به بزم وصل، شبی جا نکرده‌ام 205شمارهٔ ۳۸۵: ما جهان را رخ ز آب چشم گریان شسته ...206شمارهٔ ۳۸۶: به خون خوردن جدا زان لعل شکربار م ...207شمارهٔ ۳۸۷: من لذت درد تو به درمان نفروشم 208شمارهٔ ۳۸۸: عمری چو جاهلان پی چون و چرا شدم 209شمارهٔ ۳۸۹: دلی از قید آسایش چو عشق آزاد می‌خ ...210شمارهٔ ۳۹۰: سپندوار بر آتش چو اضطراب کنم 211شمارهٔ ۳۹۱: زبان گداختم و راز عشق سر کردم 212شمارهٔ ۳۹۲: چو درد عشق تو کرد آشنای خویشتنم 213شمارهٔ ۳۹۳: در انتظار تو شد عمرها که چشم به ر ...214شمارهٔ ۳۹۴: رخ تو تا شده غایب به صورت از نظرم 215شمارهٔ ۳۹۵: دردت به دل رسیده و از دل به داغ ه ...216شمارهٔ ۳۹۶: گر ز چنگ شحنه هجران امان می‌یافتم 217شمارهٔ ۳۹۷: تا شد زبان گره چو جرس، بر فغان زد ...218شمارهٔ ۳۹۸: نهال دوستی را ریشه در خون پرورش د ...219شمارهٔ ۳۹۹: ما حرف سود خویش برای زیان زدیم 220شمارهٔ ۴۰۰: دوش بر خاک درت عرض جبین می‌کردم 221شمارهٔ ۴۰۱: در خون دل از دیده خونبار نشستیم 222شمارهٔ ۴۰۲: ...223شمارهٔ ۴۰۳: در میان بیخودی، آرامش دل یافتم 224شمارهٔ ۴۰۴: ز بس که دشمن نظّاره پریشانم 225شمارهٔ ۴۰۵: اگر به عشق نباشد درست، پیمانم 226شمارهٔ ۴۰۶: از وصل هر گل در چمن، چون غنچه دام ...227شمارهٔ ۴۰۷: چو باد سوی تو آید، ز غیرت آب شوم 228شمارهٔ ۴۰۸: کم خمار بگیرد، اگر شراب شوم 229شمارهٔ ۴۰۹: ...230شمارهٔ ۴۱۰: حیرانم از افسردگی، در کار و بار خ ...231شمارهٔ ۴۱۱: مباش غره به عهد قدیم و یار کهن 232شمارهٔ ۴۱۲: شرط بود کفر و دین، هر دو به هم دا ...233شمارهٔ ۴۱۳: توان غم تو ز جان خراب دزدیدن 234شمارهٔ ۴۱۴: بیا ای عشق، ننگ عافیت از سرم وا ک ...235شمارهٔ ۴۱۵: در کوه و دشت، پهن شود تا نشان من 236شمارهٔ ۴۱۶: سینه پیش غم جانانه چه خواهد بودن 237شمارهٔ ۴۱۷: تا به کی چون ماه در مشکین نقاب اف ...238شمارهٔ ۴۱۸: چرخ چون کشتی رود بر روی آب از چشم ...239شمارهٔ ۴۱۹: خموش می‌کند دلیر تماشای ماه من 240شمارهٔ ۴۲۰: من نمی‌گویم به چشمم نه قدم، یا بر ...241شمارهٔ ۴۲۱: می‌شود هر دم پریشان زلف بر رخسار ...242شمارهٔ ۴۲۲: مردم ز تیرگی، نفسی بی‌نقاب شو 243شمارهٔ ۴۲۳: جان چیست کش فدا نکنم از برای تو 244شمارهٔ ۴۲۴: فتنه‌ای هر لحظه برمی‌خیزد از مژگا ...245شمارهٔ ۴۲۵: ...246شمارهٔ ۴۲۶: به دل غمی چو نداری، به سینه داغ م ...247شمارهٔ ۴۲۷: خوی تو در جفا شکسته 248شمارهٔ ۴۲۸: در سینه دل غمین فتاده 249شمارهٔ ۴۲۹: عاشقی، بر بستر آسودگی پهلو منه 250شمارهٔ ۴۳۰: شاد باش ای دل که خود را خوب رسوا ...251شمارهٔ ۴۳۱: از تو دلها همه ناشاد و تو هم شاد ...252شمارهٔ ۴۳۲: کشته‌ای اول به نازم، باز خندان کر ...253شمارهٔ ۴۳۳: یار بی‌پروا و ما را آرزوی دل بسی 254شمارهٔ ۴۳۴: به نومیدی خوشم، ناکامی‌ام کام است ...255شمارهٔ ۴۳۵: ای عندلیب وصل، هم‌آواز کیستی 256شمارهٔ ۴۳۶: بهار رفت و نچیدم گل از بر رویی 257شمارهٔ ۴۳۷: ز مو ضعیف‌ترم از غم میان کسی 258شمارهٔ ۴۳۸: هزار حیف که در بوستان رعنایی 259شمارهٔ ۴۳۹: چو شمع امشب مرا در محفلش بار است ...260شمارهٔ ۴۴۰: به هوای صید یک ره، به گذار ما نیا ...261شمارهٔ ۴۴۱: ما چو پروانه نسوزیم به داغ غلطی 262شمارهٔ ۴۴۲: از ره به خواهش دل شیدا چه می‌روی 263شمارهٔ ۴۴۳: گر چو شمع آتش برآید از گریبان کسی 264شمارهٔ ۴۴۴: نخیزد از دل مرغان باغ، افغانی 265شمارهٔ ۴۴۵: تا چند از پی دل شیدا رود کسی 266شمارهٔ ۴۴۶: تاوان قتل صید زبون نیست بر کسی 267شمارهٔ ۴۴۷: سرم شد باز گرم از مژده بیجای سودا ...268شمارهٔ ۴۴۸: من و تا روز، هر شب در فراق چشم می ...269شمارهٔ ۴۴۹: نوشم ز بس چو باده، ز پیمانه، دوست ...270شمارهٔ ۴۵۰: چند جفا شیوه و عادت کنی 271شمارهٔ ۴۵۱: آرزوی ما کند با مدعا بیگانگی 272شمارهٔ ۴۵۲: نماند در بدنم جان ز جستجوی گلی 273شمارهٔ ۴۵۳: چنان افتاده‌ام از کار، بهر لاله ر ...274شمارهٔ ۴۵۴: نکردم از سر کویت به هیچ گلشن روی 275شمارهٔ ۴۵۵: دل ز بیداد تو رو کرد به آبادانی 276شمارهٔ ۴۵۶: می‌کنم در بوستان با عندلیبان شیون ...277شمارهٔ ۴۵۷: چو باد صبح گذشتم به گرد هر چمنی 278شمارهٔ ۴۵۸: هرگوشه چو مینا، صنم حور سرشتی 279شمارهٔ ۴۵۹: چون سراپا همه را هست به سوداش سری 280شمارهٔ ۴۶۰: به دل نمی‌گذری، تا کجا گذر داری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ