به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قدسی مشهدی

قدسی مشهدیغزل هاشمارهٔ ۱۲۶: کس چه داند از چه در دل آه شبگیرم شکست

1350عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

کس چه داند از چه در دل آه شبگیرم شکست
نامه‌ای بر پر نبستم در کمان تیرم شکست
مرغ تدبیرم به سوی بام وصلش می‌پرید
از قضا در راه بال مرغ تقدیرم شکست
کرده‌ام در خدمتت تقصیر و از تاثیر آن
پشت امیدم خمید و رنگ تقصیرم شکست
صورت خود می‌کشیدم بهر پابوسش به راه
انفعال این تمنا رنگ تصویرم شکست
باخبر شد از شکست خود دل آگاه من
آستین دست قضا چون بهر تخمیرم شکست
کی شوم غمگین که چون قدسی مرید باده‌ام
پشت صد اندوه را یک همت پیرم شکست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۲۵: جز خیال تو مرا در سر سودایی نیست 2شمارهٔ ۱۲۶: کس چه داند از چه در دل آه شبگیرم ...3شمارهٔ ۱۲۷: تبخاله خون بر لبم از سوز درون است 4شمارهٔ ۱۲۸: از شیشه نه می در دل مخمور فرو ریخ ...5شمارهٔ ۱۲۹: با شمع چو پروانه به محفل نتوان رف ...6شمارهٔ ۱۳۰: هرگهم در دل خیال آن قد موزون نشست 7شمارهٔ ۱۳۱: منم که نور خرد در چراغ من غلط است 8شمارهٔ ۱۳۲: بر جرعه‌نوش عشق، بجز خون حلال نیس ...9شمارهٔ ۱۳۳: گرم قتلم آمد آن شوخ و به استغنا گ ...10شمارهٔ ۱۳۴: می دید رویت آینه و دیده برنداشت 11شمارهٔ ۱۳۵: از ضعف، ناله‌ام به سراغ اثر نرفت 12شمارهٔ ۱۳۶: هرچند در میانه اخوان تمیز نیست 13شمارهٔ ۱۳۷: صوت بلبل را شنیدم ناله زاری نداشت 14شمارهٔ ۱۳۸: ما را ز دست جور تو پای گریز نیست 15شمارهٔ ۱۳۹: ره‌زدن درخانه کار چشم فتّان بوده ...16شمارهٔ ۱۴۰: کرده بیهوشم خیال آن دو چشم می‌پرس ...17شمارهٔ ۱۴۱: دستم ز جام عکس می لاله‌گون گرفت 18شمارهٔ ۱۴۲: مرا به ناله شد آن سرو سیم‌تن باعث 19شمارهٔ ۱۴۳: خواهد دل من شربت دیدار و دگر هیچ 20شمارهٔ ۱۴۴: نظر بر آینه خوبان چو بی‌نقاب کنند 21شمارهٔ ۱۴۵: لب عاشق به حرف شکوه بیداد نگشاید 22شمارهٔ ۱۴۶: بی روی تو کارم همه با دیده تر بود 23شمارهٔ ۱۴۷: آنان که مرا جورکش یار نوشتند 24شمارهٔ ۱۴۸: هر لحظه نظر بر دگری دوخته دارد 25شمارهٔ ۱۴۹: باز ناخن سر پرسیدن داغم دارد 26شمارهٔ ۱۵۰: فکنده زخم دلم را به حالت بهبود 27شمارهٔ ۱۵۱: قضا ز خانه چو رختم بر آستانه نهاد 28شمارهٔ ۱۵۲: خلاصی‌ام ز کمند تو در ضمیر مباد 29شمارهٔ ۱۵۳: از چشمه‌سار چشمم از بس که نم برآی ...30شمارهٔ ۱۵۴: نگاهم از فروغ عارضت در چشم تر سوز ...31شمارهٔ ۱۵۵: باز از مرغان دلم حرف سمندر می‌زند 32شمارهٔ ۱۵۶: جوش می‌ام چو خم به خروش آشنا نکرد 33شمارهٔ ۱۵۷: به هیچ، ناخن ما را کی اعتبار کند 34شمارهٔ ۱۵۸: از کینه هیچ‌کس گر هم بر جبین ندید 35شمارهٔ ۱۵۹: فلک ز کین به مه فتنه‌جوی من ماند 36شمارهٔ ۱۶۰: کنعانی ما را غم یعقوب نباشد 37شمارهٔ ۱۶۱: تا لبت را میل سوی باده و پیمانه ش ...38شمارهٔ ۱۶۲: در جلوه‌گری چون تو کسی یاد ندارد 39شمارهٔ ۱۶۳: به کف عاشق چو گل، خون دل خود را ن ...40شمارهٔ ۱۶۴: دگر چراغ که در طور حسن روشن شد 41شمارهٔ ۱۶۵: مرا عشق تو گاهی پرورد دل، گاه جان ...42شمارهٔ ۱۶۶: دل داشت ز بخت سیه امید، غلط کرد 43شمارهٔ ۱۶۷: غنچه بی لعل تو زندانی گلشن باشد 44شمارهٔ ۱۶۸: کی غم دهر خراب می نابم دارد 45شمارهٔ ۱۶۹: شمع وصلت هرکه را شب خانه روشن می‌ ...46شمارهٔ ۱۷۰: چون غنچه دلم از نم خون زنگ برآورد 47شمارهٔ ۱۷۱: نشاط ما اسیران از دل اندوهگین باش ...48شمارهٔ ۱۷۲: نه هرکه مرد ازو در جهان اثر ماند 49شمارهٔ ۱۷۳: طایر عشقم و از شعله پرم ساخته‌اند 50شمارهٔ ۱۷۴: کی بی توام نظاره به چشم آشنا شود 51شمارهٔ ۱۷۵: باز تیر ستمت رخنه‌گر جان که شد 52شمارهٔ ۱۷۶: مرا چو کار بدان زلف تابدار افتاد 53شمارهٔ ۱۷۷: چشم ترم گهی که به آن خاک پا رسد 54شمارهٔ ۱۷۸: کسی چگونه دلم را پی سراغ شود 55شمارهٔ ۱۷۹: هرگزم دیده چنین مایل دیدار نبود 56شمارهٔ ۱۸۰: نام تو بردم آتش شوقم به جان فتاد 57شمارهٔ ۱۸۱: چه باشد جان که عاشق در ره جانان ب ...58شمارهٔ ۱۸۲: محفل دردی طلب، از سیر شهر و کو چه ...59شمارهٔ ۱۸۳: هر لحظه‌ام بتان به غمی آشنا کنند 60شمارهٔ ۱۸۴: دل خواست که برخیزد ازان کو، بتر ا ...61شمارهٔ ۱۸۵: تا عشق مرا بر سر بازار نیاورد 62شمارهٔ ۱۸۶: بر سر پیمانه غم هرگز این صحبت نبو ...63شمارهٔ ۱۸۷: کس چرا بیهده با مردم عالم باشد 64شمارهٔ ۱۸۸: در دل بوالهوس ار ذوق محبت می‌بود 65شمارهٔ ۱۸۹: سزد چو جلوه حسنت نظاره‌خواه شود 66شمارهٔ ۱۹۰: با لبت عمر ابد عیش نهانی می‌کند 67شمارهٔ ۱۹۱: موسم گل چون حریفان جای در بستان ک ...68شمارهٔ ۱۹۲: ز مژگان بوالهوس را در غمت کی خون ...69شمارهٔ ۱۹۳: آیینه ما تا ز رخت عکس نما بود 70شمارهٔ ۱۹۴: از خمار زخم دل تا چند درد سر کشد 71شمارهٔ ۱۹۵: کسی کو عشق‌بازی پیشه دارد 72شمارهٔ ۱۹۶: گر به صحرا بگذرم از اشک من گلشن ش ...73شمارهٔ ۱۹۷: رشک نام او زبانم را ز غیرت لال کر ...74شمارهٔ ۱۹۸: به بزم دوش حدیث تو در میان افتاد 75شمارهٔ ۱۹۹: ز آب چشم من هر قطره طوفان دگر باش ...76شمارهٔ ۲۰۰: میرم ار خوی ستمکاری ز سر بیرون کن ...77شمارهٔ ۲۰۱: در مجلسی که احباب شرب مدام کردند 78شمارهٔ ۲۰۲: گفتم از عشقت کشم دامن گریبان‌گیر ...79شمارهٔ ۲۰۳: رسد گر بر لبم جان، چون رسی، ناچار ...80شمارهٔ ۲۰۴: شکیب عاشقان، معشوق را دیوانه می‌س ...81شمارهٔ ۲۰۵: سنبل زلف تو خط بر سنبل تر می‌کشد 82شمارهٔ ۲۰۶: مرده بودم از خمار می، شرابم زنده ...83شمارهٔ ۲۰۷: ای خوشدلی برو که غمینم سرشته‌اند 84شمارهٔ ۲۰۸: عجب قیدی‌ست عشق سخت بنیاد 85شمارهٔ ۲۰۹: دلم پروای این و آن ندارد 86شمارهٔ ۲۱۰: باده گر فردا خورم، عالم کنون پر م ...87شمارهٔ ۲۱۱: آسودگی نصیب دل زار کس مباد 88شمارهٔ ۲۱۲: دگر به وسوسه توبه‌ام دماغ نماند 89شمارهٔ ۲۱۳: بیا که بی تو مرا نور در چراغ نمان ...90شمارهٔ ۲۱۴: هرگز مرا به کعبه ز دیر التجا نشد 91شمارهٔ ۲۱۵: آن غنچه‌ام که راز دلم بر ملا نشد 92شمارهٔ ۲۱۶: در چمن کی دلم از فیض هوا بگشاید 93شمارهٔ ۲۱۷: هرکجا زنده‌دلان شست دعا بگشایند 94شمارهٔ ۲۱۸: یا رب چرا به درد دلم دیروا رسید 95شمارهٔ ۲۱۹: آهم از پیچیدگی، چون رشته، تن را ت ...96شمارهٔ ۲۲۰: رنجیدن تو باعث نومیدی من شد 97شمارهٔ ۲۲۱: به عزم جلوه چو آن گلعذار برخیزد 98شمارهٔ ۲۲۲: چون کشته نگاه تو سوی کفن رود 99شمارهٔ ۲۲۳: لبت به خنده شیرین چو همنفس گردد 100شمارهٔ ۲۲۴: ز چشمم بی تو شب چندان سرشک لاله‌گ ...101شمارهٔ ۲۲۵: می را چو آب، لعل تو بر خود حلال ک ...102شمارهٔ ۲۲۶: نشاه می‌خواستم از باده، خمارم داد ...103شمارهٔ ۲۲۷: من و آیینه حسنی که تابش را بسوزان ...104شمارهٔ ۲۲۸: نوک مژگان چه حیرت گر ز دلها بگذرد 105شمارهٔ ۲۲۹: ناله‌ای کردم، خروش اهل شیون تازه ...106شمارهٔ ۲۳۰: در هجرت، از شکست، دلم را اثر نمان ...107شمارهٔ ۲۳۱: اسیر عشق تو از ننگ کفر و دین میرد 108شمارهٔ ۲۳۲: مسیح دید لبت، رنگ او دگرگون شد 109شمارهٔ ۲۳۳: گر گشایم لب دمی، عالم پر افغان می ...110شمارهٔ ۲۳۴: کی دواجو بود آن دل که ز دردش دم ز ...111شمارهٔ ۲۳۵: ز دلها درد دل برداشتن هم عالمی دا ...112شمارهٔ ۲۳۶: بهر هر دیوانه گر ویرانه‌ای پیدا ش ...113شمارهٔ ۲۳۷: زورم به یک اشاره ابرو نمی‌رسد 114شمارهٔ ۲۳۸: عالمی بر خویش بالیدم چو از من یاد ...115شمارهٔ ۲۳۹: هرگزم چون لاله دل بی داغ ته بر ته ...116شمارهٔ ۲۴۰: هنوز از ناله‌ای صد شعله در جان می ...117شمارهٔ ۲۴۱: دو روزه هجر تو با جان دوستان آن ک ...118شمارهٔ ۲۴۲: یاد روی تو هم‌آغوش گلستانم کرد 119شمارهٔ ۲۴۳: بس که دود آه عاشق پرده افلاک شد 120شمارهٔ ۲۴۴: چشمی که با غبار درت آشنا شود 121شمارهٔ ۲۴۵: مبادا کام جان از عیش، تا کام از ا ...122شمارهٔ ۲۴۶: ما اسیران چه کسانیم، گرفتاری چند 123شمارهٔ ۲۴۷: دگر بر آتش می، توبه سوختن دارد 124شمارهٔ ۲۴۸: هیچ دورانی چو عهد بی‌سرانجامی نبو ...125شمارهٔ ۲۴۹: ...126شمارهٔ ۲۵۰: وجودم را نه از آتش، نه از گل پرور ...127شمارهٔ ۲۵۱: تا پرده از رخت به کشیدن نمی‌رسد 128شمارهٔ ۲۵۲: مرا هر قطره‌ای کز دیده در دامن فر ...129شمارهٔ ۲۵۳: در طرب ز ازل بر من حزین بستند 130شمارهٔ ۲۵۴: سوای تو در سینه هر خام نگنجد 131شمارهٔ ۲۵۵: کی به بزم عشق، هر لب پی به جام می ...132شمارهٔ ۲۵۶: نو نیاز خواهشم، لیک از حجابم ساخت ...133شمارهٔ ۲۵۷: ذوق غمت ز سینه محزون نمی‌رود 134شمارهٔ ۲۵۸: چه رنجش است کزان تندخو نمی‌آید 135شمارهٔ ۲۵۹: دلم ز کعبه نه محمل نشسته می‌آید 136شمارهٔ ۲۶۰: میگساران را لبت یاد از می گلگون د ...137شمارهٔ ۲۶۱: ز من ترسم عنان آن نرگس جادو بگردا ...138شمارهٔ ۲۶۲: کشد صد طعنه از دشمن چو با من همنش ...139شمارهٔ ۲۶۳: گر دل به المهای تو منسوب نباشد 140شمارهٔ ۲۶۴: در آتشم از چهره برافروخته‌ای چند 141شمارهٔ ۲۶۵: دامنم چند ز خون مژه دریا باشد 142شمارهٔ ۲۶۶: زخم خار آرزوی آبله پا باشد 143شمارهٔ ۲۶۷: کی اسیران غمت را غم دنیا باشد 144شمارهٔ ۲۶۸: هنوزم از مژه، کار سحاب می‌آید 145شمارهٔ ۲۶۹: ز عقده‌ها که فلک نذر کار من دارد 146شمارهٔ ۲۷۰: عشقت اقرار به دل آرد و انکار برد 147شمارهٔ ۲۷۱: با من، غمت ز مهر، دویی در میان ند ...148شمارهٔ ۲۷۲: رفتم به بوستان که دلم وا شود، نشد 149شمارهٔ ۲۷۳: دلم به عشق فسونساز برنمی‌آید 150شمارهٔ ۲۷۴: کس کار تنک حوصله را تنگ نگیرد 151شمارهٔ ۲۷۵: عشاق چه جمعند؟ پریشان شده‌ای چند 152شمارهٔ ۲۷۶: دل پر حسرتم از سادگی در بزم تنهای ...153شمارهٔ ۲۷۷: جز محبت، سینه‌ام علم دگر پیدا نکر ...154شمارهٔ ۲۷۸: ازان دل از غم ایام برنمی‌آید 155شمارهٔ ۲۷۹: خامه در وصف لبت کار مسیحا می‌کند 156شمارهٔ ۲۸۰: آسیب واعظان به ایاغم نمی‌رسد 157شمارهٔ ۲۸۱: عاشق چو شدی، ناله جانکاه نگه دار 158شمارهٔ ۲۸۲: سینه تنگ و من هلاک زخم پنهان دگر 159شمارهٔ ۲۸۳: ای دست تو به کینه ز دوران درازتر 160شمارهٔ ۲۸۴: بی درد عشق، شادی و غم را چه اعتبا ...161شمارهٔ ۲۸۵: جایی که داغ نیست، ز مرهم چه اعتبا ...162شمارهٔ ۲۸۶: یک نامه چو نگشوده‌ام از بال کبوتر 163شمارهٔ ۲۸۷: کام جانم با من و من در پی کامم هن ...164شمارهٔ ۲۸۸: نگهت فتنه‌گر و عربده‌سازست هنوز 165شمارهٔ ۲۸۹: به سرو سیم‌تنی راه برده‌ام که مپر ...166شمارهٔ ۲۹۰: راست رو نیست بر آماج اثر، تیر نفس 167شمارهٔ ۲۹۱: در کوی تو فردوس تمنی نکند کس 168شمارهٔ ۲۹۲: شد تیره روز خلق، ز عارض نقاب کش 169شمارهٔ ۲۹۳: گر کنم گریه به اندازه چشم تر خویش 170شمارهٔ ۲۹۴: بیگانه گشته‌ام ز همه مدعای خویش 171شمارهٔ ۲۹۵: تو و گشت چمن ای گل، من و کاشانه خ ...172شمارهٔ ۲۹۶: دزدم ز بس حدیث ترا از زبان خویش 173شمارهٔ ۲۹۷: کی کنم هرگز شکایت سر ز جور یار خو ...174شمارهٔ ۲۹۸: دلم خون شد چو دیدم حلقه‌حلقه گشته ...175شمارهٔ ۲۹۹: آغشته‌ام چو پنبه ز خوناب داغ خویش 176شمارهٔ ۳۰۰: عشقم آتش زد به دل، در دیده مسکن ک ...177شمارهٔ ۳۰۱: تا کی چو عاقلان غم ناموس و نام خو ...178شمارهٔ ۳۰۲: عشق خواهی، خنده را بر لب کش و دلت ...179شمارهٔ ۳۰۳: هستیم با تو بر سر عهد قدیم خویش 180شمارهٔ ۳۰۴: غم کجا شد که به جان آمدم از شادی ...181شمارهٔ ۳۰۵: مرده را زنده کند چون سخن‌آراست لب ...182شمارهٔ ۳۰۶: کرد آه من از اثر فراموش 183شمارهٔ ۳۰۷: دیدم به چشم آینه بسیار سوی خویش 184شمارهٔ ۳۰۸: گیرم ز دل به بادیه غم، سراغ خویش 185شمارهٔ ۳۰۹: نگار من که بود ترک و غمزه چندانش 186شمارهٔ ۳۱۰: مردم از غیرت، جدا از صحبت اغیار ب ...187شمارهٔ ۳۱۱: دوش آمد ز سفر مژده که یار آمد پیش 188شمارهٔ ۳۱۲: عشق، هرکس را ز باغی کرده گل در دا ...189شمارهٔ ۳۱۳: سوزم همیشه از نفس آتشین خویش 190شمارهٔ ۳۱۴: هرکسی شاد به سال نو و نوروزی خویش 191شمارهٔ ۳۱۵: کَنم به ناخن حسرت، بدن من درویش 192شمارهٔ ۳۱۶: بسی چون سایه افتادم به پای سرو آز ...193شمارهٔ ۳۱۷: روشن شود ز دود دماغم چراغ فیض 194شمارهٔ ۳۱۸: تازه شد با شعله در بزم تو پیمانم ...195شمارهٔ ۳۱۹: نیافت منصب پروانه چراغم شمع 196شمارهٔ ۳۲۰: غیر آه و اشک حسرت نیست در بارم چو ...197شمارهٔ ۳۲۱: فسرده صحبتم از انتظار گریه شمع 198شمارهٔ ۳۲۲: دارم دلی، اما چه دل، صدگونه حرمان ...199شمارهٔ ۳۲۳: دامان عشقِ سلسله مویی گرفته دل 200شمارهٔ ۳۲۴: تا کی کنی به گریه، طلب آرزوی دل 201شمارهٔ ۳۲۵: می‌آیم از طوف حرم، بتخانه پنهان د ...202شمارهٔ ۳۲۶: تماشای گلی کرد آنچنان محو گلستانم 203شمارهٔ ۳۲۷: چو سایه در ره عشق از قفای خویشتنم 204شمارهٔ ۳۲۸: به گلشن تنگدل چون غنچه زادم، شادم ...205شمارهٔ ۳۲۹: دلم بهر قفس پرواز می‌کرد، از چمن ...206شمارهٔ ۳۳۰: بر نیامد یک نوای غم‌فزا از خانه‌ا ...207شمارهٔ ۳۳۱: تا نشمرد آزاد، کسی بعد هلاکم 208شمارهٔ ۳۳۲: آن بلبلم که ناله بهر قفس کشم 209شمارهٔ ۳۳۳: نپیماید کسی راه حرم، گر من ز پا ا ...210شمارهٔ ۳۳۴: یاد باد آن کز گلی در سینه خاری دا ...211شمارهٔ ۳۳۵: تو گر بر من کشیدی تیغ، من هم جان ...212شمارهٔ ۳۳۶: چه شعله‌ها زده سر ز آتشی که من دا ...213شمارهٔ ۳۳۷: گر شرم وصالت نبود قفل زبانم 214شمارهٔ ۳۳۸: ما شکست دل خود را ز خدا خواسته‌ای ...215شمارهٔ ۳۳۹: در قیدم و گمان که گرفتار نیستم 216شمارهٔ ۳۴۰: بسی منزل بریدم تا شب غم را سحر کر ...217شمارهٔ ۳۴۱: چون غنچه بجز پرده دل نیست پناهم 218شمارهٔ ۳۴۲: ز چاک سینه اشکم سر کند گر چشم تر ...219شمارهٔ ۳۴۳: چه حیرت، گر به چشم محرمانش در نمی ...220شمارهٔ ۳۴۴: شمعیم و تن ز اشک دمادم گداختیم 221شمارهٔ ۳۴۵: همه جانب قدم مرحله‌پیما دارم 222شمارهٔ ۳۴۶: ما چشم سیه بر شجر طور نداریم 223شمارهٔ ۳۴۷: لبی از زمزمه عشق، خروشان دارم 224شمارهٔ ۳۴۸: شود هر موی بر تن شعله، گر پاس فغا ...225شمارهٔ ۳۴۹: سر تا قدم ز داغ تمنا در آتشم 226شمارهٔ ۳۵۰: از لعل لبت جز طمع خام ندارم 227شمارهٔ ۳۵۱: شب که بی روی تو از اشک دمادم سوخت ...228شمارهٔ ۳۵۲: عافیت غم را مداوا کرد و زین غم سو ...229شمارهٔ ۳۵۳: شکل گردابی به گرد خود ز مژگان می‌ ...230شمارهٔ ۳۵۴: داغ سودایم، به سوی سینه‌ریشان می‌ ...231شمارهٔ ۳۵۵: دایم چو غنچه سر به گریبان گریستم 232شمارهٔ ۳۵۶: روزی که ناخنی نزند عشق بر دلم 233شمارهٔ ۳۵۷: تلخ است زبان در دهن از تلخی کامم 234شمارهٔ ۳۵۸: به آشنایی چشم تو ناتوان شده‌ام 235شمارهٔ ۳۵۹: ما در صبح طرب، ز آب و گل غم بسته‌ ...236شمارهٔ ۳۶۰: در بزم طرب، باده نابی نکشیدیم 237شمارهٔ ۳۶۱: ما رخت دل ز کعبه به بتخانه برده‌ا ...238شمارهٔ ۳۶۲: زخم ناخن کی برآرد مدعای سینه‌ام 239شمارهٔ ۳۶۳: اگر نه صید کسی گشته مرغ نامه‌برم 240شمارهٔ ۳۶۴: چند چون ابر بر اطراف گلستان گریم 241شمارهٔ ۳۶۵: چون به سوی تو گشایم در کاشانه چشم 242شمارهٔ ۳۶۶: قسمت نگر که نوشم، می از ایاغ مردم 243شمارهٔ ۳۶۷: تا دل بر آتش غم جانانه سوختیم 244شمارهٔ ۳۶۸: امشب ز دیده از قدح افزون گریستم 245شمارهٔ ۳۶۹: خضر اگر آب حیات آورد، خون دانسته‌ ...246شمارهٔ ۳۷۰: بر سر کوی تو عمری شد که ما افتاده ...247شمارهٔ ۳۷۱: دیده را در عشق ازین به، مبتلا می‌ ...248شمارهٔ ۳۷۲: اگر دور از دلارای خود افتم 249شمارهٔ ۳۷۳: من تیره‌دل و نورفشان شعله آهم 250شمارهٔ ۳۷۴: من صید زخم‌خورده از پا فتاده‌ام 251شمارهٔ ۳۷۵: گمان مبر که ز روی تو دیده بردارم 252شمارهٔ ۳۷۶: با یارم و در دفع غم اسباب ندارم 253شمارهٔ ۳۷۷: کرده تا عشق تو چون نقش قدم پامالم 254شمارهٔ ۳۷۸: کی به غیر از دیدنش اندیشه دیگر کن ...255شمارهٔ ۳۷۹: خون می‌چکد از دیده ز نظاره داغم 256شمارهٔ ۳۸۰: دل به تیغ غمزه آن شوخ قاتل بسته‌ا ...257شمارهٔ ۳۸۱: در غمت با گریه شام و سحر خو کرده‌ ...258شمارهٔ ۳۸۲: از ازل کشته آن طرز نگاه آمده‌ایم 259شمارهٔ ۳۸۳: تا آفرین شست تو گوید زبان زخم 260شمارهٔ ۳۸۴: هرگز به بزم وصل، شبی جا نکرده‌ام 261شمارهٔ ۳۸۵: ما جهان را رخ ز آب چشم گریان شسته ...262شمارهٔ ۳۸۶: به خون خوردن جدا زان لعل شکربار م ...263شمارهٔ ۳۸۷: من لذت درد تو به درمان نفروشم 264شمارهٔ ۳۸۸: عمری چو جاهلان پی چون و چرا شدم 265شمارهٔ ۳۸۹: دلی از قید آسایش چو عشق آزاد می‌خ ...266شمارهٔ ۳۹۰: سپندوار بر آتش چو اضطراب کنم 267شمارهٔ ۳۹۱: زبان گداختم و راز عشق سر کردم 268شمارهٔ ۳۹۲: چو درد عشق تو کرد آشنای خویشتنم 269شمارهٔ ۳۹۳: در انتظار تو شد عمرها که چشم به ر ...270شمارهٔ ۳۹۴: رخ تو تا شده غایب به صورت از نظرم 271شمارهٔ ۳۹۵: دردت به دل رسیده و از دل به داغ ه ...272شمارهٔ ۳۹۶: گر ز چنگ شحنه هجران امان می‌یافتم 273شمارهٔ ۳۹۷: تا شد زبان گره چو جرس، بر فغان زد ...274شمارهٔ ۳۹۸: نهال دوستی را ریشه در خون پرورش د ...275شمارهٔ ۳۹۹: ما حرف سود خویش برای زیان زدیم 276شمارهٔ ۴۰۰: دوش بر خاک درت عرض جبین می‌کردم 277شمارهٔ ۴۰۱: در خون دل از دیده خونبار نشستیم 278شمارهٔ ۴۰۲: ...279شمارهٔ ۴۰۳: در میان بیخودی، آرامش دل یافتم 280شمارهٔ ۴۰۴: ز بس که دشمن نظّاره پریشانم 281شمارهٔ ۴۰۵: اگر به عشق نباشد درست، پیمانم 282شمارهٔ ۴۰۶: از وصل هر گل در چمن، چون غنچه دام ...283شمارهٔ ۴۰۷: چو باد سوی تو آید، ز غیرت آب شوم 284شمارهٔ ۴۰۸: کم خمار بگیرد، اگر شراب شوم 285شمارهٔ ۴۰۹: ...286شمارهٔ ۴۱۰: حیرانم از افسردگی، در کار و بار خ ...287شمارهٔ ۴۱۱: مباش غره به عهد قدیم و یار کهن 288شمارهٔ ۴۱۲: شرط بود کفر و دین، هر دو به هم دا ...289شمارهٔ ۴۱۳: توان غم تو ز جان خراب دزدیدن 290شمارهٔ ۴۱۴: بیا ای عشق، ننگ عافیت از سرم وا ک ...291شمارهٔ ۴۱۵: در کوه و دشت، پهن شود تا نشان من 292شمارهٔ ۴۱۶: سینه پیش غم جانانه چه خواهد بودن 293شمارهٔ ۴۱۷: تا به کی چون ماه در مشکین نقاب اف ...294شمارهٔ ۴۱۸: چرخ چون کشتی رود بر روی آب از چشم ...295شمارهٔ ۴۱۹: خموش می‌کند دلیر تماشای ماه من 296شمارهٔ ۴۲۰: من نمی‌گویم به چشمم نه قدم، یا بر ...297شمارهٔ ۴۲۱: می‌شود هر دم پریشان زلف بر رخسار ...298شمارهٔ ۴۲۲: مردم ز تیرگی، نفسی بی‌نقاب شو 299شمارهٔ ۴۲۳: جان چیست کش فدا نکنم از برای تو 300شمارهٔ ۴۲۴: فتنه‌ای هر لحظه برمی‌خیزد از مژگا ...301شمارهٔ ۴۲۵: ...302شمارهٔ ۴۲۶: به دل غمی چو نداری، به سینه داغ م ...303شمارهٔ ۴۲۷: خوی تو در جفا شکسته 304شمارهٔ ۴۲۸: در سینه دل غمین فتاده 305شمارهٔ ۴۲۹: عاشقی، بر بستر آسودگی پهلو منه 306شمارهٔ ۴۳۰: شاد باش ای دل که خود را خوب رسوا ...307شمارهٔ ۴۳۱: از تو دلها همه ناشاد و تو هم شاد ...308شمارهٔ ۴۳۲: کشته‌ای اول به نازم، باز خندان کر ...309شمارهٔ ۴۳۳: یار بی‌پروا و ما را آرزوی دل بسی 310شمارهٔ ۴۳۴: به نومیدی خوشم، ناکامی‌ام کام است ...311شمارهٔ ۴۳۵: ای عندلیب وصل، هم‌آواز کیستی 312شمارهٔ ۴۳۶: بهار رفت و نچیدم گل از بر رویی 313شمارهٔ ۴۳۷: ز مو ضعیف‌ترم از غم میان کسی 314شمارهٔ ۴۳۸: هزار حیف که در بوستان رعنایی 315شمارهٔ ۴۳۹: چو شمع امشب مرا در محفلش بار است ...316شمارهٔ ۴۴۰: به هوای صید یک ره، به گذار ما نیا ...317شمارهٔ ۴۴۱: ما چو پروانه نسوزیم به داغ غلطی 318شمارهٔ ۴۴۲: از ره به خواهش دل شیدا چه می‌روی 319شمارهٔ ۴۴۳: گر چو شمع آتش برآید از گریبان کسی 320شمارهٔ ۴۴۴: نخیزد از دل مرغان باغ، افغانی 321شمارهٔ ۴۴۵: تا چند از پی دل شیدا رود کسی 322شمارهٔ ۴۴۶: تاوان قتل صید زبون نیست بر کسی 323شمارهٔ ۴۴۷: سرم شد باز گرم از مژده بیجای سودا ...324شمارهٔ ۴۴۸: من و تا روز، هر شب در فراق چشم می ...325شمارهٔ ۴۴۹: نوشم ز بس چو باده، ز پیمانه، دوست ...326شمارهٔ ۴۵۰: چند جفا شیوه و عادت کنی 327شمارهٔ ۴۵۱: آرزوی ما کند با مدعا بیگانگی 328شمارهٔ ۴۵۲: نماند در بدنم جان ز جستجوی گلی 329شمارهٔ ۴۵۳: چنان افتاده‌ام از کار، بهر لاله ر ...330شمارهٔ ۴۵۴: نکردم از سر کویت به هیچ گلشن روی 331شمارهٔ ۴۵۵: دل ز بیداد تو رو کرد به آبادانی 332شمارهٔ ۴۵۶: می‌کنم در بوستان با عندلیبان شیون ...333شمارهٔ ۴۵۷: چو باد صبح گذشتم به گرد هر چمنی 334شمارهٔ ۴۵۸: هرگوشه چو مینا، صنم حور سرشتی 335شمارهٔ ۴۵۹: چون سراپا همه را هست به سوداش سری 336شمارهٔ ۴۶۰: به دل نمی‌گذری، تا کجا گذر داری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ