به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قدسی مشهدی

قدسی مشهدیغزل هاشمارهٔ ۱۷۳: طایر عشقم و از شعله پرم ساخته‌اند

1140عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

طایر عشقم و از شعله پرم ساخته‌اند
مگر از جوهر فیض نظرم ساخته‌اند؟
به تماشای تو چون قطره خون اهل نظر
هر نفس از مژه‌ای جلوه‌گرم ساخته‌اند
پیشتر زانکه پراکنده شود بوی بهار
به نسیمی ز قدح بی‌خبرم ساخته‌اند
چه عجب گر شود از شعله غم تازه گلم
عشقم و زآب و هوای دگرم ساخته‌اند
قدسی آن بی‌سروپایم که چو خورشید، بتان
محو جاوید در اول نظرم ساخته‌اند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۷۲: نه هرکه مرد ازو در جهان اثر ماند 2شمارهٔ ۱۷۳: طایر عشقم و از شعله پرم ساخته‌اند 3شمارهٔ ۱۷۴: کی بی توام نظاره به چشم آشنا شود 4شمارهٔ ۱۷۵: باز تیر ستمت رخنه‌گر جان که شد 5شمارهٔ ۱۷۶: مرا چو کار بدان زلف تابدار افتاد 6شمارهٔ ۱۷۷: چشم ترم گهی که به آن خاک پا رسد 7شمارهٔ ۱۷۸: کسی چگونه دلم را پی سراغ شود 8شمارهٔ ۱۷۹: هرگزم دیده چنین مایل دیدار نبود 9شمارهٔ ۱۸۰: نام تو بردم آتش شوقم به جان فتاد 10شمارهٔ ۱۸۱: چه باشد جان که عاشق در ره جانان ب ...11شمارهٔ ۱۸۲: محفل دردی طلب، از سیر شهر و کو چه ...12شمارهٔ ۱۸۳: هر لحظه‌ام بتان به غمی آشنا کنند 13شمارهٔ ۱۸۴: دل خواست که برخیزد ازان کو، بتر ا ...14شمارهٔ ۱۸۵: تا عشق مرا بر سر بازار نیاورد 15شمارهٔ ۱۸۶: بر سر پیمانه غم هرگز این صحبت نبو ...16شمارهٔ ۱۸۷: کس چرا بیهده با مردم عالم باشد 17شمارهٔ ۱۸۸: در دل بوالهوس ار ذوق محبت می‌بود 18شمارهٔ ۱۸۹: سزد چو جلوه حسنت نظاره‌خواه شود 19شمارهٔ ۱۹۰: با لبت عمر ابد عیش نهانی می‌کند 20شمارهٔ ۱۹۱: موسم گل چون حریفان جای در بستان ک ...21شمارهٔ ۱۹۲: ز مژگان بوالهوس را در غمت کی خون ...22شمارهٔ ۱۹۳: آیینه ما تا ز رخت عکس نما بود 23شمارهٔ ۱۹۴: از خمار زخم دل تا چند درد سر کشد 24شمارهٔ ۱۹۵: کسی کو عشق‌بازی پیشه دارد 25شمارهٔ ۱۹۶: گر به صحرا بگذرم از اشک من گلشن ش ...26شمارهٔ ۱۹۷: رشک نام او زبانم را ز غیرت لال کر ...27شمارهٔ ۱۹۸: به بزم دوش حدیث تو در میان افتاد 28شمارهٔ ۱۹۹: ز آب چشم من هر قطره طوفان دگر باش ...29شمارهٔ ۲۰۰: میرم ار خوی ستمکاری ز سر بیرون کن ...30شمارهٔ ۲۰۱: در مجلسی که احباب شرب مدام کردند 31شمارهٔ ۲۰۲: گفتم از عشقت کشم دامن گریبان‌گیر ...32شمارهٔ ۲۰۳: رسد گر بر لبم جان، چون رسی، ناچار ...33شمارهٔ ۲۰۴: شکیب عاشقان، معشوق را دیوانه می‌س ...34شمارهٔ ۲۰۵: سنبل زلف تو خط بر سنبل تر می‌کشد 35شمارهٔ ۲۰۶: مرده بودم از خمار می، شرابم زنده ...36شمارهٔ ۲۰۷: ای خوشدلی برو که غمینم سرشته‌اند 37شمارهٔ ۲۰۸: عجب قیدی‌ست عشق سخت بنیاد 38شمارهٔ ۲۰۹: دلم پروای این و آن ندارد 39شمارهٔ ۲۱۰: باده گر فردا خورم، عالم کنون پر م ...40شمارهٔ ۲۱۱: آسودگی نصیب دل زار کس مباد 41شمارهٔ ۲۱۲: دگر به وسوسه توبه‌ام دماغ نماند 42شمارهٔ ۲۱۳: بیا که بی تو مرا نور در چراغ نمان ...43شمارهٔ ۲۱۴: هرگز مرا به کعبه ز دیر التجا نشد 44شمارهٔ ۲۱۵: آن غنچه‌ام که راز دلم بر ملا نشد 45شمارهٔ ۲۱۶: در چمن کی دلم از فیض هوا بگشاید 46شمارهٔ ۲۱۷: هرکجا زنده‌دلان شست دعا بگشایند 47شمارهٔ ۲۱۸: یا رب چرا به درد دلم دیروا رسید 48شمارهٔ ۲۱۹: آهم از پیچیدگی، چون رشته، تن را ت ...49شمارهٔ ۲۲۰: رنجیدن تو باعث نومیدی من شد 50شمارهٔ ۲۲۱: به عزم جلوه چو آن گلعذار برخیزد 51شمارهٔ ۲۲۲: چون کشته نگاه تو سوی کفن رود 52شمارهٔ ۲۲۳: لبت به خنده شیرین چو همنفس گردد 53شمارهٔ ۲۲۴: ز چشمم بی تو شب چندان سرشک لاله‌گ ...54شمارهٔ ۲۲۵: می را چو آب، لعل تو بر خود حلال ک ...55شمارهٔ ۲۲۶: نشاه می‌خواستم از باده، خمارم داد ...56شمارهٔ ۲۲۷: من و آیینه حسنی که تابش را بسوزان ...57شمارهٔ ۲۲۸: نوک مژگان چه حیرت گر ز دلها بگذرد 58شمارهٔ ۲۲۹: ناله‌ای کردم، خروش اهل شیون تازه ...59شمارهٔ ۲۳۰: در هجرت، از شکست، دلم را اثر نمان ...60شمارهٔ ۲۳۱: اسیر عشق تو از ننگ کفر و دین میرد 61شمارهٔ ۲۳۲: مسیح دید لبت، رنگ او دگرگون شد 62شمارهٔ ۲۳۳: گر گشایم لب دمی، عالم پر افغان می ...63شمارهٔ ۲۳۴: کی دواجو بود آن دل که ز دردش دم ز ...64شمارهٔ ۲۳۵: ز دلها درد دل برداشتن هم عالمی دا ...65شمارهٔ ۲۳۶: بهر هر دیوانه گر ویرانه‌ای پیدا ش ...66شمارهٔ ۲۳۷: زورم به یک اشاره ابرو نمی‌رسد 67شمارهٔ ۲۳۸: عالمی بر خویش بالیدم چو از من یاد ...68شمارهٔ ۲۳۹: هرگزم چون لاله دل بی داغ ته بر ته ...69شمارهٔ ۲۴۰: هنوز از ناله‌ای صد شعله در جان می ...70شمارهٔ ۲۴۱: دو روزه هجر تو با جان دوستان آن ک ...71شمارهٔ ۲۴۲: یاد روی تو هم‌آغوش گلستانم کرد 72شمارهٔ ۲۴۳: بس که دود آه عاشق پرده افلاک شد 73شمارهٔ ۲۴۴: چشمی که با غبار درت آشنا شود 74شمارهٔ ۲۴۵: مبادا کام جان از عیش، تا کام از ا ...75شمارهٔ ۲۴۶: ما اسیران چه کسانیم، گرفتاری چند 76شمارهٔ ۲۴۷: دگر بر آتش می، توبه سوختن دارد 77شمارهٔ ۲۴۸: هیچ دورانی چو عهد بی‌سرانجامی نبو ...78شمارهٔ ۲۴۹: ...79شمارهٔ ۲۵۰: وجودم را نه از آتش، نه از گل پرور ...80شمارهٔ ۲۵۱: تا پرده از رخت به کشیدن نمی‌رسد 81شمارهٔ ۲۵۲: مرا هر قطره‌ای کز دیده در دامن فر ...82شمارهٔ ۲۵۳: در طرب ز ازل بر من حزین بستند 83شمارهٔ ۲۵۴: سوای تو در سینه هر خام نگنجد 84شمارهٔ ۲۵۵: کی به بزم عشق، هر لب پی به جام می ...85شمارهٔ ۲۵۶: نو نیاز خواهشم، لیک از حجابم ساخت ...86شمارهٔ ۲۵۷: ذوق غمت ز سینه محزون نمی‌رود 87شمارهٔ ۲۵۸: چه رنجش است کزان تندخو نمی‌آید 88شمارهٔ ۲۵۹: دلم ز کعبه نه محمل نشسته می‌آید 89شمارهٔ ۲۶۰: میگساران را لبت یاد از می گلگون د ...90شمارهٔ ۲۶۱: ز من ترسم عنان آن نرگس جادو بگردا ...91شمارهٔ ۲۶۲: کشد صد طعنه از دشمن چو با من همنش ...92شمارهٔ ۲۶۳: گر دل به المهای تو منسوب نباشد 93شمارهٔ ۲۶۴: در آتشم از چهره برافروخته‌ای چند 94شمارهٔ ۲۶۵: دامنم چند ز خون مژه دریا باشد 95شمارهٔ ۲۶۶: زخم خار آرزوی آبله پا باشد 96شمارهٔ ۲۶۷: کی اسیران غمت را غم دنیا باشد 97شمارهٔ ۲۶۸: هنوزم از مژه، کار سحاب می‌آید 98شمارهٔ ۲۶۹: ز عقده‌ها که فلک نذر کار من دارد 99شمارهٔ ۲۷۰: عشقت اقرار به دل آرد و انکار برد 100شمارهٔ ۲۷۱: با من، غمت ز مهر، دویی در میان ند ...101شمارهٔ ۲۷۲: رفتم به بوستان که دلم وا شود، نشد 102شمارهٔ ۲۷۳: دلم به عشق فسونساز برنمی‌آید 103شمارهٔ ۲۷۴: کس کار تنک حوصله را تنگ نگیرد 104شمارهٔ ۲۷۵: عشاق چه جمعند؟ پریشان شده‌ای چند 105شمارهٔ ۲۷۶: دل پر حسرتم از سادگی در بزم تنهای ...106شمارهٔ ۲۷۷: جز محبت، سینه‌ام علم دگر پیدا نکر ...107شمارهٔ ۲۷۸: ازان دل از غم ایام برنمی‌آید 108شمارهٔ ۲۷۹: خامه در وصف لبت کار مسیحا می‌کند 109شمارهٔ ۲۸۰: آسیب واعظان به ایاغم نمی‌رسد 110شمارهٔ ۲۸۱: عاشق چو شدی، ناله جانکاه نگه دار 111شمارهٔ ۲۸۲: سینه تنگ و من هلاک زخم پنهان دگر 112شمارهٔ ۲۸۳: ای دست تو به کینه ز دوران درازتر 113شمارهٔ ۲۸۴: بی درد عشق، شادی و غم را چه اعتبا ...114شمارهٔ ۲۸۵: جایی که داغ نیست، ز مرهم چه اعتبا ...115شمارهٔ ۲۸۶: یک نامه چو نگشوده‌ام از بال کبوتر 116شمارهٔ ۲۸۷: کام جانم با من و من در پی کامم هن ...117شمارهٔ ۲۸۸: نگهت فتنه‌گر و عربده‌سازست هنوز 118شمارهٔ ۲۸۹: به سرو سیم‌تنی راه برده‌ام که مپر ...119شمارهٔ ۲۹۰: راست رو نیست بر آماج اثر، تیر نفس 120شمارهٔ ۲۹۱: در کوی تو فردوس تمنی نکند کس 121شمارهٔ ۲۹۲: شد تیره روز خلق، ز عارض نقاب کش 122شمارهٔ ۲۹۳: گر کنم گریه به اندازه چشم تر خویش 123شمارهٔ ۲۹۴: بیگانه گشته‌ام ز همه مدعای خویش 124شمارهٔ ۲۹۵: تو و گشت چمن ای گل، من و کاشانه خ ...125شمارهٔ ۲۹۶: دزدم ز بس حدیث ترا از زبان خویش 126شمارهٔ ۲۹۷: کی کنم هرگز شکایت سر ز جور یار خو ...127شمارهٔ ۲۹۸: دلم خون شد چو دیدم حلقه‌حلقه گشته ...128شمارهٔ ۲۹۹: آغشته‌ام چو پنبه ز خوناب داغ خویش 129شمارهٔ ۳۰۰: عشقم آتش زد به دل، در دیده مسکن ک ...130شمارهٔ ۳۰۱: تا کی چو عاقلان غم ناموس و نام خو ...131شمارهٔ ۳۰۲: عشق خواهی، خنده را بر لب کش و دلت ...132شمارهٔ ۳۰۳: هستیم با تو بر سر عهد قدیم خویش 133شمارهٔ ۳۰۴: غم کجا شد که به جان آمدم از شادی ...134شمارهٔ ۳۰۵: مرده را زنده کند چون سخن‌آراست لب ...135شمارهٔ ۳۰۶: کرد آه من از اثر فراموش 136شمارهٔ ۳۰۷: دیدم به چشم آینه بسیار سوی خویش 137شمارهٔ ۳۰۸: گیرم ز دل به بادیه غم، سراغ خویش 138شمارهٔ ۳۰۹: نگار من که بود ترک و غمزه چندانش 139شمارهٔ ۳۱۰: مردم از غیرت، جدا از صحبت اغیار ب ...140شمارهٔ ۳۱۱: دوش آمد ز سفر مژده که یار آمد پیش 141شمارهٔ ۳۱۲: عشق، هرکس را ز باغی کرده گل در دا ...142شمارهٔ ۳۱۳: سوزم همیشه از نفس آتشین خویش 143شمارهٔ ۳۱۴: هرکسی شاد به سال نو و نوروزی خویش 144شمارهٔ ۳۱۵: کَنم به ناخن حسرت، بدن من درویش 145شمارهٔ ۳۱۶: بسی چون سایه افتادم به پای سرو آز ...146شمارهٔ ۳۱۷: روشن شود ز دود دماغم چراغ فیض 147شمارهٔ ۳۱۸: تازه شد با شعله در بزم تو پیمانم ...148شمارهٔ ۳۱۹: نیافت منصب پروانه چراغم شمع 149شمارهٔ ۳۲۰: غیر آه و اشک حسرت نیست در بارم چو ...150شمارهٔ ۳۲۱: فسرده صحبتم از انتظار گریه شمع 151شمارهٔ ۳۲۲: دارم دلی، اما چه دل، صدگونه حرمان ...152شمارهٔ ۳۲۳: دامان عشقِ سلسله مویی گرفته دل 153شمارهٔ ۳۲۴: تا کی کنی به گریه، طلب آرزوی دل 154شمارهٔ ۳۲۵: می‌آیم از طوف حرم، بتخانه پنهان د ...155شمارهٔ ۳۲۶: تماشای گلی کرد آنچنان محو گلستانم 156شمارهٔ ۳۲۷: چو سایه در ره عشق از قفای خویشتنم 157شمارهٔ ۳۲۸: به گلشن تنگدل چون غنچه زادم، شادم ...158شمارهٔ ۳۲۹: دلم بهر قفس پرواز می‌کرد، از چمن ...159شمارهٔ ۳۳۰: بر نیامد یک نوای غم‌فزا از خانه‌ا ...160شمارهٔ ۳۳۱: تا نشمرد آزاد، کسی بعد هلاکم 161شمارهٔ ۳۳۲: آن بلبلم که ناله بهر قفس کشم 162شمارهٔ ۳۳۳: نپیماید کسی راه حرم، گر من ز پا ا ...163شمارهٔ ۳۳۴: یاد باد آن کز گلی در سینه خاری دا ...164شمارهٔ ۳۳۵: تو گر بر من کشیدی تیغ، من هم جان ...165شمارهٔ ۳۳۶: چه شعله‌ها زده سر ز آتشی که من دا ...166شمارهٔ ۳۳۷: گر شرم وصالت نبود قفل زبانم 167شمارهٔ ۳۳۸: ما شکست دل خود را ز خدا خواسته‌ای ...168شمارهٔ ۳۳۹: در قیدم و گمان که گرفتار نیستم 169شمارهٔ ۳۴۰: بسی منزل بریدم تا شب غم را سحر کر ...170شمارهٔ ۳۴۱: چون غنچه بجز پرده دل نیست پناهم 171شمارهٔ ۳۴۲: ز چاک سینه اشکم سر کند گر چشم تر ...172شمارهٔ ۳۴۳: چه حیرت، گر به چشم محرمانش در نمی ...173شمارهٔ ۳۴۴: شمعیم و تن ز اشک دمادم گداختیم 174شمارهٔ ۳۴۵: همه جانب قدم مرحله‌پیما دارم 175شمارهٔ ۳۴۶: ما چشم سیه بر شجر طور نداریم 176شمارهٔ ۳۴۷: لبی از زمزمه عشق، خروشان دارم 177شمارهٔ ۳۴۸: شود هر موی بر تن شعله، گر پاس فغا ...178شمارهٔ ۳۴۹: سر تا قدم ز داغ تمنا در آتشم 179شمارهٔ ۳۵۰: از لعل لبت جز طمع خام ندارم 180شمارهٔ ۳۵۱: شب که بی روی تو از اشک دمادم سوخت ...181شمارهٔ ۳۵۲: عافیت غم را مداوا کرد و زین غم سو ...182شمارهٔ ۳۵۳: شکل گردابی به گرد خود ز مژگان می‌ ...183شمارهٔ ۳۵۴: داغ سودایم، به سوی سینه‌ریشان می‌ ...184شمارهٔ ۳۵۵: دایم چو غنچه سر به گریبان گریستم 185شمارهٔ ۳۵۶: روزی که ناخنی نزند عشق بر دلم 186شمارهٔ ۳۵۷: تلخ است زبان در دهن از تلخی کامم 187شمارهٔ ۳۵۸: به آشنایی چشم تو ناتوان شده‌ام 188شمارهٔ ۳۵۹: ما در صبح طرب، ز آب و گل غم بسته‌ ...189شمارهٔ ۳۶۰: در بزم طرب، باده نابی نکشیدیم 190شمارهٔ ۳۶۱: ما رخت دل ز کعبه به بتخانه برده‌ا ...191شمارهٔ ۳۶۲: زخم ناخن کی برآرد مدعای سینه‌ام 192شمارهٔ ۳۶۳: اگر نه صید کسی گشته مرغ نامه‌برم 193شمارهٔ ۳۶۴: چند چون ابر بر اطراف گلستان گریم 194شمارهٔ ۳۶۵: چون به سوی تو گشایم در کاشانه چشم 195شمارهٔ ۳۶۶: قسمت نگر که نوشم، می از ایاغ مردم 196شمارهٔ ۳۶۷: تا دل بر آتش غم جانانه سوختیم 197شمارهٔ ۳۶۸: امشب ز دیده از قدح افزون گریستم 198شمارهٔ ۳۶۹: خضر اگر آب حیات آورد، خون دانسته‌ ...199شمارهٔ ۳۷۰: بر سر کوی تو عمری شد که ما افتاده ...200شمارهٔ ۳۷۱: دیده را در عشق ازین به، مبتلا می‌ ...201شمارهٔ ۳۷۲: اگر دور از دلارای خود افتم 202شمارهٔ ۳۷۳: من تیره‌دل و نورفشان شعله آهم 203شمارهٔ ۳۷۴: من صید زخم‌خورده از پا فتاده‌ام 204شمارهٔ ۳۷۵: گمان مبر که ز روی تو دیده بردارم 205شمارهٔ ۳۷۶: با یارم و در دفع غم اسباب ندارم 206شمارهٔ ۳۷۷: کرده تا عشق تو چون نقش قدم پامالم 207شمارهٔ ۳۷۸: کی به غیر از دیدنش اندیشه دیگر کن ...208شمارهٔ ۳۷۹: خون می‌چکد از دیده ز نظاره داغم 209شمارهٔ ۳۸۰: دل به تیغ غمزه آن شوخ قاتل بسته‌ا ...210شمارهٔ ۳۸۱: در غمت با گریه شام و سحر خو کرده‌ ...211شمارهٔ ۳۸۲: از ازل کشته آن طرز نگاه آمده‌ایم 212شمارهٔ ۳۸۳: تا آفرین شست تو گوید زبان زخم 213شمارهٔ ۳۸۴: هرگز به بزم وصل، شبی جا نکرده‌ام 214شمارهٔ ۳۸۵: ما جهان را رخ ز آب چشم گریان شسته ...215شمارهٔ ۳۸۶: به خون خوردن جدا زان لعل شکربار م ...216شمارهٔ ۳۸۷: من لذت درد تو به درمان نفروشم 217شمارهٔ ۳۸۸: عمری چو جاهلان پی چون و چرا شدم 218شمارهٔ ۳۸۹: دلی از قید آسایش چو عشق آزاد می‌خ ...219شمارهٔ ۳۹۰: سپندوار بر آتش چو اضطراب کنم 220شمارهٔ ۳۹۱: زبان گداختم و راز عشق سر کردم 221شمارهٔ ۳۹۲: چو درد عشق تو کرد آشنای خویشتنم 222شمارهٔ ۳۹۳: در انتظار تو شد عمرها که چشم به ر ...223شمارهٔ ۳۹۴: رخ تو تا شده غایب به صورت از نظرم 224شمارهٔ ۳۹۵: دردت به دل رسیده و از دل به داغ ه ...225شمارهٔ ۳۹۶: گر ز چنگ شحنه هجران امان می‌یافتم 226شمارهٔ ۳۹۷: تا شد زبان گره چو جرس، بر فغان زد ...227شمارهٔ ۳۹۸: نهال دوستی را ریشه در خون پرورش د ...228شمارهٔ ۳۹۹: ما حرف سود خویش برای زیان زدیم 229شمارهٔ ۴۰۰: دوش بر خاک درت عرض جبین می‌کردم 230شمارهٔ ۴۰۱: در خون دل از دیده خونبار نشستیم 231شمارهٔ ۴۰۲: ...232شمارهٔ ۴۰۳: در میان بیخودی، آرامش دل یافتم 233شمارهٔ ۴۰۴: ز بس که دشمن نظّاره پریشانم 234شمارهٔ ۴۰۵: اگر به عشق نباشد درست، پیمانم 235شمارهٔ ۴۰۶: از وصل هر گل در چمن، چون غنچه دام ...236شمارهٔ ۴۰۷: چو باد سوی تو آید، ز غیرت آب شوم 237شمارهٔ ۴۰۸: کم خمار بگیرد، اگر شراب شوم 238شمارهٔ ۴۰۹: ...239شمارهٔ ۴۱۰: حیرانم از افسردگی، در کار و بار خ ...240شمارهٔ ۴۱۱: مباش غره به عهد قدیم و یار کهن 241شمارهٔ ۴۱۲: شرط بود کفر و دین، هر دو به هم دا ...242شمارهٔ ۴۱۳: توان غم تو ز جان خراب دزدیدن 243شمارهٔ ۴۱۴: بیا ای عشق، ننگ عافیت از سرم وا ک ...244شمارهٔ ۴۱۵: در کوه و دشت، پهن شود تا نشان من 245شمارهٔ ۴۱۶: سینه پیش غم جانانه چه خواهد بودن 246شمارهٔ ۴۱۷: تا به کی چون ماه در مشکین نقاب اف ...247شمارهٔ ۴۱۸: چرخ چون کشتی رود بر روی آب از چشم ...248شمارهٔ ۴۱۹: خموش می‌کند دلیر تماشای ماه من 249شمارهٔ ۴۲۰: من نمی‌گویم به چشمم نه قدم، یا بر ...250شمارهٔ ۴۲۱: می‌شود هر دم پریشان زلف بر رخسار ...251شمارهٔ ۴۲۲: مردم ز تیرگی، نفسی بی‌نقاب شو 252شمارهٔ ۴۲۳: جان چیست کش فدا نکنم از برای تو 253شمارهٔ ۴۲۴: فتنه‌ای هر لحظه برمی‌خیزد از مژگا ...254شمارهٔ ۴۲۵: ...255شمارهٔ ۴۲۶: به دل غمی چو نداری، به سینه داغ م ...256شمارهٔ ۴۲۷: خوی تو در جفا شکسته 257شمارهٔ ۴۲۸: در سینه دل غمین فتاده 258شمارهٔ ۴۲۹: عاشقی، بر بستر آسودگی پهلو منه 259شمارهٔ ۴۳۰: شاد باش ای دل که خود را خوب رسوا ...260شمارهٔ ۴۳۱: از تو دلها همه ناشاد و تو هم شاد ...261شمارهٔ ۴۳۲: کشته‌ای اول به نازم، باز خندان کر ...262شمارهٔ ۴۳۳: یار بی‌پروا و ما را آرزوی دل بسی 263شمارهٔ ۴۳۴: به نومیدی خوشم، ناکامی‌ام کام است ...264شمارهٔ ۴۳۵: ای عندلیب وصل، هم‌آواز کیستی 265شمارهٔ ۴۳۶: بهار رفت و نچیدم گل از بر رویی 266شمارهٔ ۴۳۷: ز مو ضعیف‌ترم از غم میان کسی 267شمارهٔ ۴۳۸: هزار حیف که در بوستان رعنایی 268شمارهٔ ۴۳۹: چو شمع امشب مرا در محفلش بار است ...269شمارهٔ ۴۴۰: به هوای صید یک ره، به گذار ما نیا ...270شمارهٔ ۴۴۱: ما چو پروانه نسوزیم به داغ غلطی 271شمارهٔ ۴۴۲: از ره به خواهش دل شیدا چه می‌روی 272شمارهٔ ۴۴۳: گر چو شمع آتش برآید از گریبان کسی 273شمارهٔ ۴۴۴: نخیزد از دل مرغان باغ، افغانی 274شمارهٔ ۴۴۵: تا چند از پی دل شیدا رود کسی 275شمارهٔ ۴۴۶: تاوان قتل صید زبون نیست بر کسی 276شمارهٔ ۴۴۷: سرم شد باز گرم از مژده بیجای سودا ...277شمارهٔ ۴۴۸: من و تا روز، هر شب در فراق چشم می ...278شمارهٔ ۴۴۹: نوشم ز بس چو باده، ز پیمانه، دوست ...279شمارهٔ ۴۵۰: چند جفا شیوه و عادت کنی 280شمارهٔ ۴۵۱: آرزوی ما کند با مدعا بیگانگی 281شمارهٔ ۴۵۲: نماند در بدنم جان ز جستجوی گلی 282شمارهٔ ۴۵۳: چنان افتاده‌ام از کار، بهر لاله ر ...283شمارهٔ ۴۵۴: نکردم از سر کویت به هیچ گلشن روی 284شمارهٔ ۴۵۵: دل ز بیداد تو رو کرد به آبادانی 285شمارهٔ ۴۵۶: می‌کنم در بوستان با عندلیبان شیون ...286شمارهٔ ۴۵۷: چو باد صبح گذشتم به گرد هر چمنی 287شمارهٔ ۴۵۸: هرگوشه چو مینا، صنم حور سرشتی 288شمارهٔ ۴۵۹: چون سراپا همه را هست به سوداش سری 289شمارهٔ ۴۶۰: به دل نمی‌گذری، تا کجا گذر داری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ