کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    از ضعف، ناله‌ام به سراغ اثر نرفت
    بیمار ماندم و به مسیحا خبر نرفت
    اشکم ز باد دستی مژگان به خاک ریخت
    کس را چو من ز رشته ستم بر گهر نرفت
    داغم ز ناتوانی فریاد خویشتن
    کز بس ضعیف بود ز یاد اثر نرفت
    هرگز نرفت قاصد اشک من از پی‌اش
    کز رشک، دیده چند قدم پیشتر نرفت
    باشد حرام، بی طلب درد، زندگی
    آن رگ، بریده به، که پی نیشتر نرفت
    ناصح نبست لب ز ملامت به کشتنم
    در راه عشق رفت سر و دردسر نرفت
    بر وی ز هر طرف نظری باز شد به عیب
    آن را که چشم جانب عیب از هنر نرفت
    تا مغز استخوان، دم نظّاره‌ام چو شمع
    جز وی ز تن نرفت که نور بصر نرفت
    بر حال دل چگونه بگریم که در دلم
    یک قطره خون نماند که از چشم تر نرفت
    از دیده موج اشک به صد خون دل گذشت
    طوفان هم از سفینه ما بی‌خطر نرفت
    رسوای خلق کرد مرا اشک پرده‌در
    نگریستم دمی، که به عالم خبر نرفت
    پیغام ما ز هند به ایران که می‌برد؟
    صد نامه‌آور آمد و یک نامه بر نرفت
    گردون به صد شکست تن از من رضا نشد
    بر شیشه هم ز سنگ، جفا اینقدر نرفت
    باریک اگر شوی به سخن بهترک بود
    هرگز کسی چو رشته به مغز گهر نرفت
    مگذار گو میان شهیدان عشق پا
    اول قدم کسی که به خون تا کمر نرفت
    داغم که وقت رفتن شبگیر، سوی باغ
    بلبل چرا به غارت باد سحر نرفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha